ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق
ادیان از لحظهای که دم از اخلاق میزنند و با صدور فرمان تهدید میکنند، به خطا میروند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. همنوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت میکنند. شما از روز داوری الهی سخن میگویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیدهام که به مراتب از آن سختتر است؛ من داوری آدمیان را دیدهام... میخواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همهروزه رخ میدهد... آلبر کامو
باور کن نق نقو نشدم . هر چند دیگه ازش خوشم نمیاد ولی نق هم نمیزنم . فقط احساسم را مینویسم . کلا به این نتیجه رسیدم که چیز مزخرفیه . تلخ و گس . نه مثل قهوه ی اسپرسوی غلیظ . نه مثل کاکائوی 98% . مثل زهر مار . مثل گنه گنه !
گذاشتن جلوم و باید کوفت کنم اش .
نه راه پیش دارم و نه راه پس .
یک بار که جان به در بردم . شاید اینبار این فشار خون و مشکل قلبی من را راهی ناکجا کنه و راحت بشم .
می دونی مسخره اش کجاست ؟! اینکه حتی نمیتونی سوال کنی که مثلا از کجا آمده ام و برای چی و ...
چون دیگه هیچ باوری به اینجور اراجیف نداری .
همون که نوشتم یه زهر مار گذاشتن جلوم و باید کوفت اش کنم .
بی چون و چرا !
روح وحشی
+یکی دو تا مزه کنار این عرق سگی بود تا بتونم به هوای اونا کمی راحت تر کوفت اش کنم .
یکی پرید .
اون یکی هم کم و بیش پریده .
من موندم و این زندگی سگی که باید تحمل اش کنم .
بی هیچ دلخوشی ...
++دلیل بودنم بودی . حالا که نیستی دیگه دلیلی واسه بودن ندارم .
بی دلیل میشه عاشق شد و عاشق هم موند .
پس بی دلیل هم میشه ادامه داد به این زندگی مزخرف سگی !
شاید زودتر اجل برسه و منم راحت بشم از این عمر یکسر رنج ...
روانشناسی فرافردی را موج چهارم روانشناسی معرفی می کنند.
شاید "کارل گوستاو یونگ" روانکاو سوئیسی و پایه گذار روانشناسی تحلیلی، با وارد کردن مفهوم "ناخودآگاه جمعی" به نحوی در دل موج اول روانشناسی بذر چهارمین موج روانشناسی را کاشت.
مفهوم "فرافردی" در این نام گذاری بر این باور تاکید دارد که آگاهی یک کیفیت فردی نیست که تنها بر اساس اطلاعاتی که یک فرد از محیط می گیرد شکل یابد؛ بلکه آگاهی یک کیفیت جهانی است که تغییر آگاهی هر فرد، خواه ناخواه، بر سطح و محتوای آگاهی کلیه افراد تأثیرگذار است. انتخاب های ما بر شعور جهانی مؤثرند و متقابلا شعور جهانی نیز برای ما فضاهای انتخاب گسترده تری فراهم می کند که منجر به عمیق تر شدن آگاهی ما می گردد.
بنابراین برای ایجاد یک تغییر نو در جهان، تغییر یافتن "من" یک کلید مؤثر است. همانطور که "مهاتما گاندی" می گوید: "ما نیامده ایم که جهان را تغییر دهیم؛ ما آمده ایم که خود، آن تغییری باشیم که فکر می کنیم جهان به آن نیاز دارد".
ویلیام کارلین گلسر در کتاب «ازدواج بدون شکست» فرمول جالبی را برای پیش بینی میزان موفقیت یک ازدواج ارایه می دهند.
آنها نیازهای اصلی انسان را به پنج دسته بقا، عشق، قدرت، آزادی، و تفریح تقسیم می کنند و هرکدام از این موارد را براساس مقیاس ۵تایی در زن و مرد به صورت مجزا می سنجند.
نیمرخ حاصل از این ارزیابی، راهنمایی خوبی برای پیش بینی آینده ازدواج آنها خواهد بود.
برای روشن شدن مطلب، پنج نیاز اصلی به این صورت شرح داده می شود:
همه ی ما میدونیم که نگرانی و دلتنگی گاهی میتونه چقدر زجر آور و کشنده است . و هر چه شخصی که نگران و دلتنگشی برات عزیزتر باشه درد و رنج اش هم بیشتره . طوری که حال و روزت میشه حال و روز من .
اضطراب و طپش قلب شدید . فشار خون بالا . بیخوابی و ...
واقعا کشنده است !
کشنده ...
اما چرا وقتی میشنویم ؛ میبینم و یا به هر نحو دیگه میفهمیم که کسی تا حد مرگ نگران و دلتنگ ماست باز هم لذت میبریم ؟!
چرا آدم ها اینقدر خودخواه هستند ؟!
علتش هر چی که هست معلولش اینه که فرد احساس مهم و خاص بودن میکنه . گاهی این لذت اونقدر زیاده که فرد از بهایی که دیگری بابت این لذت پرداخت میکنه کاملا غافل میشه !
لذت به بهای رنج تا حد مرگ آن دیگری .
مثل اینه که شاهد جان دادن یک انسان یا هر موجود زنده ای باشی و ازش لذت هم ببری !
واقعا ما چه موجودی هستیم ؟!!
شاید همه یکسان و به این حد خودخواه نباشیم . اما به هر حال این استعداد در همه ی ما اشرف مخلوقات هست .
یک عده وجدان و سوپر ایگو قوی دارن .یک عده هم اید قوی !
اشرفیم دیگه . سوسک که نیستیم !!
روح وحشی
+رنج دیگران واقعا آزارم میده . بخصوص کسانی که من برای اونها مهم و عزیز هستم و نگرانم میشن . برای همین سعی میکنم اغلب نقاب بزنم و نفهمن درونم چه خبره .
این بخش سیزدهم از یک سلسله جستار است در معرفی بیست و چهار سوگیری شناختی مهم. این مجموعه روزهای دوشنبه و پنجشنبه و گاهی شنبه منتشر میشود.
پیوندانگاری (Illusory correlation) پدیدهای است که ذهن خیال میکند پدیده الف به پدیده ب ربط دارد در حالی که در واقعیت بین آن دو پدیده ارتباطی معنادار وجود ندارد.
(Existential) است. در این موج، جنبه فلسفی روانشناسی بیشتر مدنظر قرار گرفت و موضوعاتی همچون جایگاه انسان در هستی، معنای زندگی و جبر و اختیار مورد توجه قرار گرفتند. بزرگانی همچون "ژان پل سارتر"، "ویکتور فرانکل" و" آبراهام مازلو" در شکل گیری این جریان نقش مهمی داشتند. گر چه به ظاهر این موج ارائه کننده روش های درمانی خاصی نبود؛ اندیشه وجودی باعث شکل گیری جریانات درمانی قابل توجه در جوامع شد که بهترین نمونه آن گروههای خودیاری هستند که میلیون ها نفر در سطح جهان با عضویت و مشارکت در آنها فرآیند درمان را می گذرانند.
وحشتزدگی یا حمله پانیک (به انگلیسی: Panic attack) هم گفته میشود، نوعی بیماری روانی از گروه اختلالات اضطرابی است که با هجوم ناگهانیِ وحشت به بیمار و ترس شخص از وقوع مجدد آنها مشخص میشود. این حملات که معمولاً بیش از چند دقیقه طول نمیکشند، با علایمی چون تپش قلب، عرق کردن، احساس تنگی نفس و فشردگی در قفسهٔ سینه، لرزش، احساس ازدستدادن تعادل یا گیجی همراه است. این علایم آنقدر گسترده هستند که افراد فکر میکنند دچار سکتهٔ قلبی شدهاند و میترسند که بمیرند.
+ «جیغ» اثر نقاش نروژی، ادوارد مونک (۱۸۹۳). وی دچار بیماری وحشتزدگی بود.
(Behaviorism) است که توسط دانشمندانی همچون "پاولف"، "واتسون"، "ولپه" و "اسکینر" پایه گذاری شد. اساس این تئوری این است که ذهن یک دستگاه "یادگیری" است و پایه رفتارها و احساسات، مشاهدات ما و اطلاعاتی هستند که در ذهن ما ثبت می شوند. بر این اساس، ذهن ما توسط اطلاعاتی که از محیط دریافت کرده ایم؛ "برنامه ریزی" (Programming) شده است و درمان مشتمل است بر ایجاد تجربیات جدیدی برای مراجع که منجر به زدودن برنامه های قبلی (De-programming) و ثبت اطلاعات جدید (Re-programming) گردد. بعدها جزء شناختی (تفسیر ذهن از تجربیات) توسط دانشمندانی چون" الیس" و" بک" بیشتر مورد توجه قرار گرفت و درمان رفتاری (Behavior therapy)تبدیل به درمان شناختی – رفتاری (cognitive-behavior therapy) شد.
اما طبقه ی اول ؛ منابع ؛ شغل ؛ اخلاقیات خانواده و...کلا امنیت !
طبقه دوم بازم خانواده ؛ عواطف و ...کلا عشق و وابستگی !
طبقه سوم هم احترام و اعتماد بنفس و ...کلا عزت نفس !
و طبقه آخر هم که خلاقیت و حل مشکل ...کلا شکوفایی و تعالی فردی !
خوب که نگاه کنیم جنبه ی اصلی و پایه و اساس این هرم بر عواطف انسانی و روابط و احساس امنیت استواره .
سلامتی که در طبقه ی همکفه شامل سلامتی روح و روان و جسم میشه .
از طرفی انسان یک موجود اجتماعی و عاطفی هست .
پس برای شکوفایی ما نیاز به عشق و محبت ؛ خانواده و دوستان خوب ؛ عشق و صمیمیت و آرامش داریم .
با هم مهربان باشیم .
محبت کردن و محبت دیدن هر دو برای یک زندگی آرام و موفق ضروریه .
اگر نتونیم پاسخ درستی به غرایز و نیازهامون بدیم . اگر نیازهامون را سرکوب کنیم . این موضوع به کشمکش درونی می انجامه و ما بیمار میشیم ( طبقه ی همکف رطوبت میگیره و خودتون حساب کنید چه بر سر طبقات بالا میاد )
یک ایگوی عاقل و پخته سعی میکنه پاسخ درست و منطقی به درخواست های اید بده . اید نیازهاش را فریاد میزنه . نمیتونی بی توجهی کنی . اگرگفت تشنه امه و مثلا نوشیدنی گاز دار میخوام نمیتونی بذاری از تشنگی بمیره . با آرامش و برآورد وضعیت بهش آب میدی و گاهی هم در صورت امکان همون نوشابه اما به اعتدال .
ما به عشق همراه صمیمیت و محبت نیاز داریم .عشق همراه تعامل . گفت و شنید . محبت .
اگر از خودمون دریغ اش کنیم . اگر سرکوبش کنیم . اگر بجاش چیزهای تقلبی و فیک بدیم .شاید در کوتاه مدت گول بخوره ( نفس) یا تحمل کنه اما وقتی در دراز مدت خبری ازاصلیه نشه و عقده ها روی هم انباشته بشه ، چه بر سر ما میاد؟!
بیمار میشیم .
یک فرد افسرده میشیم .
به الکل ، مواد ، 3کس ، روابط موقت ، روابط سطحی ، خودفریبیو در بهترین حالت به فعالیت های جایگزین مثل کار و هنر و ورزش اما بصورت افراطی پناه میبریم که در نهایت این ره به ترکستان ختم میشه !! از اونجا که هنوز خواسته ی اید برآورده نشده و مشکل روز به روز بیشتر شده اونوقت که ما هرگز به طبقه ی بالا و موفقیت نخواهیم رسید !
عاشق باشیم .
عشق بدیم .
عشق بگیریم.
عشق ، سلامتی ما را تضمین میکنه .
وقتی تونستی پیداش کنی دو دستی بچسب اش . ازش نگهداری و مراقبت کن . از دست اش نده . توی این زندگی کوتاه هیچی ارزش این تلاش ها را نداره مگر عشق . چرا که فیزیولوژی این حیوان متکلم بر پایه عشق ورزی نهاده شده .
یک مادر
یک دوست
یک شریک عاطفی
یک هموطن
یک انسان دوست
.
.
.
و بالاخره یک انسان...
همه ی اینها بی عشق دیگه وجود ندارن . ناقص هستن . بیمارن یر ازعقده های مخرب هستند .
از سرکوب خودمون بپرهیزیم و بجای اون عاقلانه نیازهامون را تامین کنیم .
وقتی فیلسوف یونانی هراکلیتوس * گفت هرگز در یک رودخانه دو بار پا نمیگذاریم معنیش عدم ثبات زندگی نیست . منظورش این بود که تغییر، جریان مداوم و ثابت زندگیه. یا به بیانی ؛ زندگی بطور ثابت و ذاتا در حال تغییره !
و ما اگر خودمون را با این تغییر هماهنگ نکنیم قطعا باختیم !
ممکنه تاکتیک یا استراتژی در گذشته بارها جواب داده باشه اما الزاما معنیش این نیست که امروز هم جواب میده !
و اگر جواب نداده احمقانه است اگرباز همان روش را تکرار کنیم . (یکی از سوگیری های شناختی ) .
انعطاف پذیری و تطبیق با شرایط نشان از هوش و پختگی داره .
اگر طالب موفقیت هستیم بهتره گذشته صرفا منبع تجربه باشه و نه سناریویی که باید تکرار بشه !
گذشته ها گذشته پس بیایید امروز جدید و بهتری بسازیم !
شاید دیروز خیلی خوب و خوش بوده باشیم اما تکرارش نه عاقلانه است و نه در مسیر موفقیت . چون نه امروز دیروزه . نه شرایط همون و نه ما آدم دیروزیم !
روح وحشی
+Let say welcome to negotiation reaching a compromise on the current confilic .What's your terms&points
++
*
هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: "هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد". با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیزعدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند.
نیازها الزاماتی اساسی هستند که برای وجود و بقا ضروری و لازماند و این نیازها شامل غذا، لباس و سرپناه میشوند. آموزشوپرورش و بهداشت و درمان بخش توسعهیافته نیازهای اساسی دنیای امروز هستند. به طور کلی محصولاتی که در طبقه نیازها جای میگیرند، برای فروش نیازی به فشار ندارند زیرا مشتریان خود اقدام به خرید میکنند. اما در جهان رقابتی امروز که برندهای مختلف نیازهای مشابهی از مشتری را ارضا میکنند، حتی محصولات مربوط به طبقه نیازها نیز باید با فشار در ذهن مشتریان جای بگیرند.
خواسته (Want)
خواستهها یک قدم جلوتر از نیازها هستند و به طور گستردهای به نیازهای خود انسان بستگی دارند. شاید این تعریف بسیار مناسبی برای خواسته باشد: «روشهای برآورده کردن نیازها، همان خواستهها هستند.» برای مثال شما برای بقای خود نیاز به تامین مایعات بدن خود دارید، ولی این نیاز را به روشهای مختلفی میتوانید برآورده کنید، با آب، دوغ، نوشابه، آبمیوه و…
و بالاخره وجه بازاریابی موضوع
تقاضا (Demand)
هنگامی که شخصی چیز ممتاز و ویژهای را میخواهد و توانایی خرید آن را نیز دارد، این خواستهها به تقاضا تبدیل میشوند. تفاوت اساسی بین خواستهها و تقاضاها میل است. مشتری ممکن است به چیزی تمایل داشته باشد اما ممکن است قادر به برآوردن میل خود نباشد. مثلا همه ما دوست داریم و میخواهیم ماشین داشته باشیم، ولی شاید عدهای توان خرید آن را داشته باشند. اگر توان و میل برای یک محصول وجود داشته باشد تامین آن رخ دهد گفته میشود برای آن تقاضا وجود دارد.
جریان روانشناسی مدرن در یکصد سال اخیر شامل چهار موج بوده است. موج اول روانشناسی، نگرش "روانکاوانه" (Psychoanalytic) بود. این جریان توسط "زیگموند فروید"، عصب شناس اتریشی، پایه گذاری شد و با کارهای بزرگان دیگری همچون" آدلر"، "یونگ"، "هورنای"، "فروم"، "الکساندر" و... گسترش پیدا کرد. اساس تئوری روانکاوی بر نقش" سائق ها" (Drives) بر رفتار انسان بود. ارگانیسم تمایل به ارضاء سائق (معادل ذهنی غریزه) دارد و تمدن، ارضاء سائق ها را محدود می کند. در کشمکش بین نیاز ارگانیسم به ارضاء و نیاز تمدن به اطفاء غرایز، فرآیند سرکوبی و انواع مکانیزم های دفاعی شکل می گیرند تا تعادلی بین ارضاء و اطفاء ایجاد کنند. هر چه این فرآیند ناآگاهانه تر باشد؛ الگوی زندگی فرد بیشتر با کشمکش درونی (Conflict) ، اضطراب یا سبک زندگی تکراری کلیشه ای و غیرقابل انعطاف همراه خواهد بود و هر چه این فرآیند آگاهانه تر باشد؛ رفتار فرد پخته تر و با انعطاف بیشتری همراه خواهد بود. بنابراین هدف روانکاوی به آگاهی آوردن ریشه های ناخودآگاه رفتار است.
پی ام اس ، با نام سندرم پیش از قاعدگی نیز شناخته میشود یکسری علایم جسمی و روانی خاص در زنان است که زمان بروزشان با چرخه قاعدگی ارتباط دارد.
اگر یک زن باشید، با یک مشکل همیشگی و تکراری در زندگی خود مواجه هستید که به هیچ عنوان خوشایند نیست و تبعات منفی بیشماری بههمراه دارد. مشکلی که تقریبا نیمی از هر ماهِ زندگی را تحتتاثیر خود قرار داده و بسیاری از جذابیتهای دنیا و شادیهای درونی را کمرنگ میکند.
سندرم پیش از قاعدگی اختلالی است که علاوه بر زنها مردها هم باید در مورد آن آگاهی کامل داشته باشند تا اگر شریک عاطفیشان به این سندرم مبتلاست بدانند باید با او چگونه رفتار کنند.
علائم جسمی و روانی سندرم پیش از قاعدگی به طور متوسط ۱۰ روز پیش از شروع قاعدگی آغاز می شود و امکان دارد در طول آن و یا حتی پس از آن هم ادامه داشته باشد. البته این نشانهها بسیار متنوع است و ممکن است دو زن مبتلا به آن، هیچ نشانه ای شبیه به هم نداشته باشند. اما بروز تغییرات منفی و غیرعادی با طول عادت ماهیانه در همه زنان مشترک است.
هوسهای شدید شیرینی نشان دهنده این هستند که بدن شما یک ماده معدنی کم دارد و آن چیزی نیست جز منیزیم. کمبود منیزیم در خانمها ارتباط مستقیمی با قاعدگی آنها دارد.
نشانههای پی ام اس چیست؟
گرچه هر زن مبتلا به سندرم پیش از قاعدگی ممکن است برخی از علائم زیر را داشته باشد و برخی دیگر را نداشته باشد، اما معمولاً تحریک پذیری روانی و زودرنجی از نشانههای بسیار رایج در اغلب زنان است و به همین دلیل است که اگر مردی نسبت به این سندرم آگاه نباشد شاید با همسرش دچار چالش شود و کج خلقی و اندوه و کم طاقتیاش را تحمل نکند.
همچنین اگر زنی نسبت به این وضعیت جسمیاش بی خبر باشد ممکن است در دورههای ظهور علائم سندرم پیش از قاعدگی، میزان درگیریها و دلخوریهایش زیاد شود و تصمیم های غیرمنطقی بی بازگشت بگیرد:
در این دوره زنان معمولا از نظر روانی به شدت حساس و آسیب پذیر میشوند.
تمایلات جنسی زنان در این دوره کاهش مییابد.
نظم خواب شان مختل میشود و اضطراب بالا، تواناییشان را برای تمرکز از بین میبرد.
برخی زنان ممکن است احساس کرختی و رخوت کنند.
در این دوره زنان اندوهگین و بیقرار میشوند و ممکن است کنترلی روی رفتار خود نداشته باشند.
احتمال دارد که هیجانات را با شدت بیشتری بروز دهند.
به موجب پی ام اس هر محرک کوچکی میتواند زنان را آشفته و خشمگین کند.
برخی زنان دائما احساس خستگی میکنند یا دردهایی در نقاط مختلف بدن مثل سر، شکم، استخوان ها و عضلات احساس میکنند.
برخی نفس کم میآورند یا دچار حملات آلرژیک میشوند.
گاهی درد خانمها چنان زیاد باشد که حتی ممکن است از لمس شدن اندام شان رنج بکشند.
پی ام اس توانایی تمرکز را از بین میبرد.
سندرم پیش از قاعدگی مشکلات گوارشی مانند یبوست، اسهال، نفخ یا دلپیچه به وجود میآورد.
همچنین ممکن است فرد با تورم زیر چشمها، شکم و مفاصل مواجه شود.
شفافیت پوست در این دوران از بین میرود و جوش، لکههای پوستی یا تبخال ظاهر میشود.
حساسیت و تورم سینه و شکم پف کرده
احساس خشم مداوم یا جدی، بیقراری، یا افزایش مشاجره با دیگران
آگاهی از پی ام اس به زنان کمک میکند خشمش را بیش از پیش مهار کند یا از قرار گرفتن در موقعیتهای بحرانی بپرهیزد.
پی ام اس باعث میشود زنان معمولا از نظر روانی به شدت حساس و آسیب پذیر شوند.
سندرم پیش از قاعدگی را چگونه میتوان کنترل یا درمان کرد؟
سندرم پیش از قاعدگی با نوشیدن زیاد چای یا قهوه یا قرار گرفتن در شرایط مضطرب کننده بیشتر میشود. پژوهشهای علمی متعددی ثابت کردهاند علایم پی ام اس در زنانی که افسردگی یا تغذیه نامناسب دارند، بیشتر است.
متخصصان تاکید دارند که رژیم غذایی سالم برای داشتن احساس سلامتی جسمی و فیزیکی در این شرایط بسیار مهم است.
راه کنترل نشانههای سندرم قاعدگی به علایمی که ظهور میکنند بستگی دارد. اما به صورت کلی بهتر است توصیههای زیر را مدنظر داشت:
خوردن کربوهیدراتهای منسجم (مثل غلات سبوس دار و نانهای سبوسدار، ماکارونی و غلات)
قطع مصرف کافئین برای کمتر کردن احساس تنش و تحریکپذیری و برای کاهش درد پستان
ورزش کردن و افزایش دادن فعالیتهای فیزیکی (ورزشهای هوازی، تا ۳۰ دقیقه، ۴ تا ۶ بار در هفته)
مصرف مولتی ویتامین با تجویز پزشک (ویتامین B6 و E، کلسیم و منیزیم)
کاهش مصرف قند، نمک و چربی
افزایش غذا خوردن تا ۶ وعده غذایی کوچک در روز به جای ۳ وعده بزرگتر
داشتن خواب زیاد و عمیق
پرهیز از استرس و اضطراب
برای کنترل پی ام اس شاید بد نباشد زن نشانهها را هر ماه بر روی تقویم ثبت کند. این عمل به تشخیص اینکه آیا نشانهها، واقعاً، محدود به زمان پیش از قاعدگی و قابل پیشبینی در محدوده زمان معینی هستند، کمک خواهد کرد.
موز سرشار از «تریپتوفان» است. این ماده در بدن تبدیل به ماده شیمیایی «سروتونین» میشود که یک ناقل عصبی و بهبوددهنده خلق و خو در افراد است و داروی خوبی برای درمان سندرم پیش از قاعدگی محسوب میشود.
در آخر هم بگوییم، این سندرم در اکثر موارد به گونه ای بروز میکند که اغلب زنان علائم آن را عادی تصور کرده و از مراجعه به متخصص غفلت میکنند در حالی که این چشمپوشی میتواند به زندگی شغلی، خانوادگی و حتی روابط زناشویی آنها آسیب جدی وارد کند.
گاهی پرخاشگری و افسردگی در زنان مبتلا به این سندرم به قدری زیاد میشود که تاثیری بسیار منفی روی روابط فرد با دیگران اعمال میکند. از این رو توصیه میشود که برای کنترل علائم پی ام اس درنگ نکنید و حتما با پزشک متخصص خود در این باره مشورت کنید و از وی کمک بخواهید.
وقتی کم کم یاد میگیری که برای خودت زندگی کنی ، بی آنکه بخواهی به هر طریقی خودت را برای دیگری مصرف کنی ، آن وقت است که مقدمه ی کتاب پایان تنهایی خودت را نوشته ای !
ادامه ی مطلب
وقتی میفهمی که فرزندت بیش از آنکه باید تو را مصرف کرده و یا شاید بهتر است بنویسم بیش از آنچه لازم بوده خودت را هدر داده ای .
وقتی میفهمی سال ها برای مادرت مادر بوده ای و طعم شیرین کودکی و فرزند بودن را نچشیده ای . وقتی میفهمی که مادرت تو را مسبب بدبختی خودش اش میداند . وقتی میفهمی تو فرزندی بوده ای حاصل یک انتقام و نه یک عشق .
وقتی میفهمی که هرگز به خواهر و برادرت فرصت ندادی تا برایت خواهری و برادری کنند و برایشان مادر بوده ای .
وقتی نمیفهمی پدر داشتن چه مزه ای میتواند داشته باشد اما برایش مادر میشوی .
وقتی میفهمی کسی که عاشقانه دوست اش داشته ای ؛ عشق ات ، سهم تو نیست و هرگز هم نخواهد بود . اویی که با تمام وجودت میفهمیدی اش ، هیچوقت حرف تو را نفهمید و اسیر برداشت های غلط اش بود .
هرگز ندانست که تو ذره ای از او توقع نداشتی و فقط دل ات میخواست دست نوازشی باشی برای تنهایی اش . دستی دهنده و نه هرگز گیرنده ! نفهمید که تو هیچ نخواستی مصرف اش کنی . نخواستی آینده اش را ؛ دلخوشی هایش را ؛لذت هایش را ؛ خودش را از خودش بگیری .
و فقط میخواستی گاهی در کنارش ، خودت باشی ، خودش باشد بی آنکه نگران قضاوت های غلط پی در پی آن دیگری باشید . قضاوت هایی کشنده که دهانت را از گفتن حرف هایت باز می دارد .
وقتی یادت می آید که چه سان میترسیدی بگویی از آنچه در درون ات میگذشت . میترسیدی که باز قضاوت ات کند و انگ های عجیب و غریب به تو بزند .
وقتی کم کم میفهمی اویی که همه ی دلیل بودن ات است با تمام وجودش نبودن ات را ، رفتن ات را و محو شدن ات از زندگی اش را آنهم چه حریصانه و سنگ دلانه میخواهد و در این راه به هر وسیله و دروغ کودکانه ای متوصل می شود . و چه بهتر که هر چه رنج آورتر باشد این دروغ ها .
وقتی میفهمی که عشق ؛ در مقابل مادیات و لذات کوچک زندگی ، بازنده ای بیش نیست .
وقتی میفهمی که عشق در ذهن اویی که عاشق اش بوده ای ، عاشق ات بوده است ، واژه ای است نماد دشمنی که باید بر آن غلبه کرد و بر قله ی پیروزی اش پرچم فتح کوبید و پای آن به شادی رقصید و آواز سر داد . چه جشنی باشکوه تر از شکستن دل معشوقی که بالاخره به عاشقی ابدی مبدل گشت و از سرش باز شد !
و ناگهان چه خوب میفهمی که تو از یک معشوق به یک مزاحم بدل شده ای و باید از صفحه ی روزگارش محو شوی .محو محو محو ...چیزی شبیه مردن ! انگار که هیچ نبوده اید . نه تو ...نه عشق !
آن وقت است که خودت را مادرانه در آغوش میکشی و استحاله ی تنهایی را با تمام وجود حس میکنی ...مانند گلوله برفی که در دستان گرم کودکی ات به آرامی ذوب میشد و لذت آن در کف دستانت بدن ات را مور مور میکرد .
آن وقت است که میفهمی، حس تنهایی در تو به نیستی و زوال رسیده است و کتاب پایان تنهایی به صفحات آخر ...
روح وحشی
+دوست داشتن آدم ها دوست تو نیست . دشمن تو هم نیست . مرحله ای سخت از زندگی توست که به تو بیاموزد چیزی را که هرگز نمیخواستی بیاموزی .
++حس تنهایی اختراع انسان های مازوخیست است .
میتوانیم تنها نباشیم اما به عمد این حس را در خودمان می آفرینیم .
یا با افکارمان
یا با اعمال مان
+++میتوانستیم تنها نباشیم . فقط با فرصت به یکدیگر . عشق تکرار نمیشود !
محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ، اسرائیل را متهم کرد که با بمبارانهایش در سوریه دست به «ماجراجویی» زده و گفت که نمیتواند احتمال وقوع رویارویی نظامی بین ایران و اسرائیل را منتفی بداند.
آقای ظریف این مطلب را در مصاحبهای با روزنامه آلمانی «زوددویچه» گفت که پنجشنبه دوم اسفند در این روزنامه به چاپ رسید.
او در این مصاحبه گفت که ایران به دعوت دولت سوریه در آن کشور حضور دارد اما اسرائیل با اقدامات خود حریم هوایی سوریه و لبنان و همچنین قانون بینالملل را نقض میکند.
وزیر خارجه ایران گفت: «اسرائیل دست به ماجراجویی زده و ماجراجویی همیشه خطرناک است.»
محمدجواد ظریف در پاسخ به این پرسش که «آیا احتمال رویارویی نظامی پیش رو بین ایران و اسرائیل وجود دارد؟»، گفت: «نمیدانم اما نمیتوانیم این احتمال را منتفی بدانیم.»
محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران، روز یکشنبه ۲۸ بهمن، نیز در کنفرانس امنیتی مونیخ، در پاسخ به این پرسش که آیا خطر جنگ در منطقه افزایش یافته، گفت: «قطعاً کسانی دنبال این هستند.»