صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو


۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تعالیم اوشو» ثبت شده است


حال تایپ نداشتم . عکس متن کتاب را گرفتم که شما هم مطالعه کرده و روی اون مراقبه کنید .

کتاب خلاقیت / اشو

+ در متن cnsciousness عمدا یا سهوا اشتباه ترجمه شده . ترجمه ی صحیح خودآگاهی ؛ هشیاری و حس آگاهی هست . کسانی که با روانشناسی و سخنرانی های اشو آشنایی دارند و اهل مراقبه هستند بهتر با کاربرد این واژه آشنایی دارند . گاهی حضور هم معنی شده . 


✅ تمامِ سفرهای‌ پختگی و بالغ شدن از یک جدا شدن شروع می‌شود؛


جدا ‌شدن از احساس امنیّت

جدا شدن از حس قدرت

جدا شدن از وابستگی ها

جدا شدن از هرچیزی که فکر می‌کنیم بدون آن هیچ خواهیم شد


اوشو




هنرمند واقعی کسی است که هنر او حاصل تجربه ی شخصی نیست .


اشو


+ تجربه غیر شخصی که حاصل ناخودآگاه جمعی است . 


عشق در درون هر انسان وجود دارد. نباید آن را از جایی وارد کرد. عشق چیزی نیست که باید دنبال آن جایی را جست و جو کرد. عشق وجود دارد. عشق همان اشتیاق به زندگی در درون همه هست. عشق همان رایحه ی زندگی در درون هر موجود است. ولی توسط دیوارهایی بلند از هر سو احاطه گشته و قادر نیست خودش را متجلی سازد ، اطراف آن پر از صخره هاست و آن نهر نمی تواند فوران زند.

جست و جوی عشق، انضباط عشق چیزی نیست که بتوانید به مکانی بروید و آن را بیاموزید.

یک مجسمه ساز روی صخره ای مشغول به کار بود. کسی که آمده بود ببیند یک مجسمه چگونه ساخته می شود، اثری از مجسمه ندید، او فقط سنگی را دید که در اینجا و آنجا با تیشه کنده و بریده می شود.

شخص پرسید: "چه می کنی؟ آیا مجسمه ای نمی سازی؟ من آمده ام تا ببینم یک مجسمه چگونه ساخته می شود، 

ولی فقط می بینم که تو سنگ ها را می تراشی."

هنرمند گفت، "آن مجسمه پیشاپیش در درون این سنگ نهفته است. نیازی به ساختنش نیست. باید به نوعی توده بی فایده ی سنگی را که دور آن را گرفته از آن جدا شود و آنگاه مجسمه خودش را متجلی می سازد. مجسمه ساخته نمی شود، فقط کشف می شود. آن را دوباره اکتشاف می کنم و به نور می آورم."

عشق در درون انسان ها نهفته است، فقط نیاز به آن است که آزاد و رها شود. مسئله این نیست که چگونه عشق را تولید کنیم، بلکه فقط این است که چگونه پوشش ها و موانع آن را برداریم. 

چیزی وجود دارد که ما خود را با آن پوشش داده ایم و آن پوشش اجازه نمی دهد که عشق به سطح بیاید.

عشق در درون ما است. عشق طبیعت ذاتی ما است. بنابراین اینکه از انسان ها بخواهیم عشق را پرورش دهند عملی اساساً اشتباه است. مسئله این نیست که چگونه عشق را بپروریم، بلکه این است که چگونه تحقیق کنیم و دریابیم که چرا عشق قادر نبوده خودش را متجلی کند. مانع چیست؟ مشکل در چیست؟ مانع در کجاست؟

اگر مانعی وجود نداشته باشد، عشق خودش را متجلی می سازد، نیازی نیست که درس داده شود یا توضیح داده شود. 



مقایسه را کنار بگذار، آنگاه زندگی واقعا زیباست. مقایسه را کنار بگذار، آن وقت می تواین بی کم و کاست از زندگی لذت ببری، و کسی که از زندگی اش لذت می برد، هیچ میلی به تملک ندارد، زیرا می داند چیزهای واقعی زندگی که ارزش لذت بردن دارند، قابل خریداری نیستند.
(اوشو)

میگن با آدم احمق و دگم بحث نکن چون تا حد خودش تو رو میاره پایین و در اون موضع که متخصص هم هست کله پات می کنه .

رفتم پیج اش که مثلا آثار هنری و اشعار و کارهای ارزشمندش رو ببینم ؛ می بینم بزرگ نوشته " اوشو فحشا را ترویج می کند " بگذریم از اینکه اوشو خیلی وقته جان به جان آفرین تسلیم کرده و هرچی امروره به اسم او منتشر میشه از سخنرانی هاش اقتباس شده و نظرات تند و تیزی داره که باعث شد جامعه باز و دولت آزاد آمریکا هم دیدگاه و حرف ها و حرکات اش رو در مورد مسائل جنسی تاب نیاره و از آمریکا رسما اخراج اش کردن دیگه بگذریم از جوامع بسته مثل هند و غیره ...

اما این دیگه واقعا یک برداشت کاملا سودجویانه است از دیدگاههای او و هدفش تخریب شخصیت او در اذهان عمومیه . اوشو هرگز فحشا رو ترویج نکرد .بلکه نیاز جنسی و شهوت ارضا نشده رو مانع آرامش و پیوستن به خداگونگی می دونست .راهکار ایشان مراقبه بود . خالی شدن ذهن از 3کس و رسیدن به آگاهی .

در هند معابدی هست که دور تا دور اون نقش های واضحی از انواع پوزیشن های ممکن و مورد استفاده انسان در انواع 3کس رو نشان میده . راهبی که میخواد وارد معبد بشه و اونجا زندگی روحانی خودش رو آغاز کنه باید مدت ها بیرون معبد بمونه و اونقدر به اونها نگاه کنه تا ذهن اش از 3کس خالی و رها بشه . 

اوشو میگه ذهن بشر امروز شده 3کس . تمام رسانه ها در این زمینه و در جهت سودجویی فعالیت دارند و تا این مسئله برطرف نشه انسان به روشنگری نمی رسه . راه پیشنهادی ایشان مراقبه بوده اما این برای مردم عادی میسر نیست پس راهکارهای عملی ارائه میکنه و معتقده این بعد از انسان که در حیوانات هم هست باید به شیوه ی آزاد تری  انجام بشه . نه مثل حیوانات اما نه به این شیوه که نتیجه اش شده سیری ناپذیری و شهوت بشر به 3کس ...خیانت و تجاوز ...و غیره ...

اوشو هم مثل هر انسان دیگر قطعا خطاهای بسیاری داره ولی انتساب چنین چیزی به او یعنی شخص هیچ چیزی از حرف های او نفهمیده و مطالعه و تعمق کافی نکرده روی اونها ...پس حق اظهار نظر اونم به این نحو تند و مغرضانه از او قابل پذیرش نیست.


روح وحشی

پ.م. من طرفدار مطلق اوشو یا هر شخص دیگری نیستم . آینه حقیقتی است هزار پاره که هر قطعه اش دست کسی است که آن را یافته ...


وقتی در آرزوی ممکن هستید، غیر ممکن هم می تواند رخ دهد. هنگامیکه در آرزوی غیر ممکن هستید، حتی ممکن هم مشکل می شود. انسانها دوگونه اند؛ پرانرژی و کم انرژی. پرانرژی بودن خوب است و در کم انرژی بودن هم اشکالی وجود ندارد. افراد کم انرژی خیلی آهسته حرکت می کنند. آنها اصلا نمی جهند. رشد آنها همچون رشد درختان است؛ طولانی ولی بدون مخاطره. در عوض، آنسانهای پرانرژی خیلی سریع حرکت می کنند. با آنها کارها خیلی سریع پیش می رود. این خیلی خوب است، ولی ممکن است هرچه را بدست آورده اند، خیلی ساده- به همان سادگی به دست آوردنشان- از دست بدهند. آنها به سادگی سرنگون می شوند؛ ‌زیرا رشدشان جهشی است. کم انرژی ها در سوداگری دنیا، به سادگی شکست می خورند. آنها همیشه عقب می مانند و به همین دلیل محکوم شده اند. آنها از بازی چشم و هم چشمی رها شده اند و از لحاظ رشد معنوی، از پرانرژی ها، ‌جلوترند؛ زیرا شکیبا و صبورند. کم انرژی ها خیلی عجله ندارند و هیچ چیز را آنی و سریع نمی خواهند. آنها هرگز در انتظار غیر ممکن نیستند.
اوشو


هیچ چیز انباشته نکن، هرچه که باشد: قدرت، پول، اعتبار، فضیلت، دانش، حتی تجارب به اصطلاح روحانی. اگر انباشته نکنی آماده خواهی بود هر لحظه بمیری، زیرا چیزی برای از دست دادن نداری. ترس از مرگ واقعاً ترس از مردن نیست؛ترس از مردن واقعاً از انباشته کردن زندگی سرچشمه می گیرد. آنگاه چیزهای زیادی برای از دست دادن داری.به آن ها می چسبی.معنی سخن مسیح که می گوید " آنان که در روح فقیر هستند برکت یافته اند" همین است. من نمی گویم که گدا شوید، منظورم این نیست که دنیا را ترک کنید. میگویم در دنیا باش ولی از دنیا نباش. در درون چیزی را انباشته نکن، در روح فقیر باش. هرگز چیزی را تصاحب نکن، آنگاه آماده ای تا بمیری. مشکل در مالکیت است نه در خود زندگی.هرچه بیشتر مالک باشی، بیشتر در ترس از دست دادن هستی.اگر مالک هیچ چیز نباشی، اگر خلوص تو و روح تو با هیچ چیز آلوده نشده باشد، اگر فقط در تنهایی خودت وجود داشته باشی، می توانی هر لحظه ناپدید شوی؛ هر لحظه مرگ بردر بکوبد، تو را آماده خواهد یافت.تو هیچ چیز از دست نخواهی داد.شاید وارد تجربه ای تازه شوی. وقتی می گویم چیزی انباشته نکن، آن را به عنوان یک الزام مطلق می گویم. نمی گویم که چیزهای این دنیا را انباشته نکن و دانش و فضیلت و تجارب به اصطلاح روحانی انباشته کن! نه. من بطور مطلق می گویم: انباشته نکن. مردمانی هستند، به ویژه در شرق که تارک دنیا شدن را آموزش می دهند. می گویند، "در این دنیا هیچ چیز انباشته نکنید، زیرا وقتی مرگ می آید از شما گرفته خواهد شد." به نظر می رسد که این مردمان اساساً طمعکارتر از مردمان معمولی دنیوی هستند. منطق آنان این است: در این دنیا انباشته نکنید زیرا مرگ آن را خواهد ربود، پس چیزی را انباشته کنید که مرگ نتواند آن را بگیرد، فضیلت و تقوا انباشته کنید، شخصیت و اخلاق انباشته کنید، تجربه های روحانی و کندالینی و مراقبه و این و آن را انباشته کنید؛ چیزی انباشته کنید که مرگ نتواند آن را از شما بگیرد. ولی اگر انباشته کنی، همراه با آن انباشته کردن ترس وارد می شود. هر نوع انباشته کردن به نسبت، ترس خودش را با خودش می آورد,آنوقت ترسان خواهی بود. انباشته نکن و ترس از بین میرود. من به شما ترک دنیا را به معنی قدیم آموزش نمی دهم. سلوک من مفهومی کاملاً تازه است. به شما می آموزد که در دنیا باشید و با این وجود از دنیا نباشید. آنگاه همیشه آماده خواهید بود.

پ.ن. هر چه سبک تر ؛ پرواز آسان تر ... شاید واسه همین زندگی تو رو از من گرفت . تو ؛ منو به زندگی متصل کرده بودی و حالا که نیستی تنها نقطه اتصالم ضرورت به انجام رسوندن وظیفه ای که به گردنم نهاده شد... فقط !


وارستگی ، بریدن از اشیا نیست ،
بلکه بریدن از افکار است .
وارستگی ، به امور بیرونی تعلق نمی گیرد ،
بلکه به امور درونی تعلق می گیرد .
وارستگی ، ارتباطی به دنیا ندارد ،
بلکه به خوبشتن مربوط است .
روزی گدایی به دیدن صوفی درویشی رفت ودید که او بر روی تشکی مخملین ، در میان چادری زیبا که
طناب ها یش به گل میخ های طلایی
گره خورده اند ، نشسته است .
گدا و قتی اینها را دید ، فریاد کشید :این چه وضعی است ؟
درویش محترم ، من تعریف های زیادی از زهد و وارستگی شما شنید ه ام .
اما با دیدن این همه تجملات در اطراف شما ،
کاملاً سر خورده شدم .
درویش خنده ای کرد و گفت :
من آماده ام تا تمامی اینها را ترک کند و با تو همرا ه شوم .
با گفتن این حرف ، درویش بلند شد وبه دنبال گدا به را افتاد ،
او حتی درنگ هم نکرد تا دمپایی ها یش رابه پا کند !
بعد از مدت کوتاهی ، گدا اظهار ناراحتی کرد .
او گفت :من کاسة گداییم را در چادر تو جا گذاشته ام .
من بدون کاسة گدایی چه کنم ؟
لطفاً کمی صبر کن تا من بروم و آن را بیا ورم .
صوفی خندید وگفت :دوست من ،
گل میخ های طلایی چادر من در زمین فرو رفته اند ،
نه در دل من ،
اما کاسه ء گدایی تو هنوز تو را تعقیب می کند !
در دنیا بودن ، وابستگی نیست .
وابستگی ، حضور دنیا در ذهن است ،
و وقتی که دنیا در ذهن ناپدید می شود -
این را وارستگی می گویند .
"اشو


 


ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﺭﺍﻫﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭼﯿﺰ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ. ﺣﺮﮐﺖ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺍﺩﺭﺍﻙ ﺧﻮﯾﺸﺘﻦﺗﻨﻬﺎ ﺭﺍﻩ ﺭﺷﺪ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺑﺎﻟﻎ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ. ﺍﮔﺮ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺩﯾﮕﺮﻱ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪﭼﮑﺎﺭ ﮐﻨﯽ، ﭼﻪ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﮐﻨﯽ ﻭ ﭼﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﮐﻨﯽ، ﻫﯿﭻ ﺗﻔﺎﻭﺗﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺍﮔﺮ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺩﯾﮕﺮﻱﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺑﺪﻫﺪ ﻭ ﺁﻧﻮﻗﺖ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﮕﯿﺮﻱ ﮐﻪ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﮐﻨﯽ ﯾﺎ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ، ﻫﺮﮔﺰ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪﺷﻨﺎﺧﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺑﻮﺩ . ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺗﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻮﺳﻂ ﺧﻮﺩﺕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﺑﺎﯾﺪﺍﺯ ﻧﻮﺭ ﮐﻮﭼﮏ ﺧﻮﺩﺕ ﭘﯿﺮﻭﻱ ﮐﻨﯽ . ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﺸﺨﺺ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﭼﮑﺎﺭ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩ. ﺳﺮﺩﺭﮔﻢﻣﯽ ﺷﻮﻱ. ﺑﮕﺬﺍﺭ ﭼﻨﯿﻦ ﺑﺎﺷﺪ. ﻭﻟﯽ ﺭﺍﻫﯽ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻥ ﺍﺯ ﺳﺮﺩﺭﮔﻤﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻦ . ﮔﻮﺵﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﻭ ﺁﺳﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺯﯾﺮﺍ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﺧﺸﮏ ﻭ ﺟﺰﻣﯽ ﺭﺍﺑﻪ ﺗﻮ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺩﻫﻨﺪ؛ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻫﺎﻱ ﮔﺬﺷﺘﮕﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﻨﻨﺪ، ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ
ﺑﮑﻦ، ﺁﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﮑﻦ. ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻗﺎﻃﻊ ﻫﺴﺘﻨﺪ . ﻧﺒﺎﯾﺪﺩﻧﺒﺎﻝ ﻗﻄﻌﯿﺖ ﺑﺎﺷﯽ، ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺍﺩﺭﺍﻙ ﺑﺎﺷﯽ . ﺍﮔﺮ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻗﻄﻌﯿﺖ ﺑﺎﺷﯽ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﺩﺍﻡ ﻫﺎﻱﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﯿﺸﻮﻱ . ﺩﺭ ﭘﯽ ﻗﻄﻌﯿﺖ ﻧﺒﺎﺵ، ﺍﺩﺭﺍﻙ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﺏ. ﻗﻄﻌﯿﺖ ﺭﺍ ﻫﺮﮐﺲ ﺑﻪ ﺍﺭﺯﺍﻧﯽ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺪﻫﺪ.
ﺍﻭﺷو


فکر روزنه ی کوچکی است که نمی توان از میان آن حقیقت را دریافت .با توقف فکر و حضور کامل روح حقیت به درون ما جاری میشود .

 

برگرفته ار تعالیم اوشو


دانلود کتاب تانترا(فیل ترشکن لازم دارید)

لینک

 

پسورد فایل کتابwww.irebooks.com-www.ircdvd.com