صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو


۹۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است


تو مث خواب گل سرخی لطیفی مث خواب
من همون ام که اگه بی تو باشه جون می کنه

من نمازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوستت دارم شنیدنه
نفست شعر بلند بودنه
با تو بودن بهترین شعر منه

نو مث وسوسه ی شکار یک شاپرکی
تو مث شوق رها کردن یک بادبادکی
تو همیشه مث یک قصه پر از حادثه ای
تو مث شادی خواب کردن یک عروسکی

من نمازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوستت دارم شنیدنه
نفست شعر بلند بودنه
با تو بودن بهترین شعر منه

تو قشنگی مث شکل هایی که ابر می سازن
گل های اطلسی از دیدن تو رنگ می بازن
اگه مردای تو قصه بدونن که این جایی
برای بردن تو با اسب بالدار می تازن

من نمازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوستت دارم شنیدنه
نفست شعر بلند بودنه
با تو بودن بهترین شعر منه


دانلود نماز / نیاز با صدای زنده یاد فریدون فروغی

لینک


همین دیگه 

دلم دیوونگی میخواد 

حوصله ی عقل را دیگه ندارم

من خودم را میخوام

یک دیوانه ی تمام عیار


 _کسی مرا به سرقت برده است !


روح وحشی 


+آخه دیوونه تو به درد کی میخوری ؟!


بابا جان برید ازدواج سپید کنید تا اینقدر احساسات  _عفت _ عموم جریحه دار نشه !

شما را چه به خواستگاری خلاقانه اونم در ملا عام ؟!


امان از فرهنگ غرب !

چه می دونم ...

اصلا اختلاس کنید 

پسر بچه ها را ناز و نوازش کنید 

بعدم حب جیم را بخورید و بیافتید وسط فرنگستون !

اینهمه کار  ...


روح وحشی

+خواستگاری در ملا عام دو جوان اراکی و دستگیری و آزادی با وثیقه .


صدایم کن

بند _ دلم بند است

به صدایت

وقتی میخوانی ام ماه من


...


تو باشی

و من باشم

و رفتن ..

من بپرسم کجا می رویم

و تو بگویی 

" داریم میریم کوه ؛ شکار آهو "

و بخندی و چشمک بزنی

و قند در دلم آب شود

و تلخی های زندگی

از یادم برود

و باز زندگی کنم

نزیستن هایم را

در اینهمه مردن  ...


روح وحشی

+این زندگی نیست . مرگ تدریجی است زیر شکنجه ی نبودن ها..


 چرا افکار، احساسات، شغل‌ها، علم‌ها و حتی رنگ‌ها را بر پایه جنسیت تقسیم می‌کنید؟


آیا تفاوت های جسمانی بین زن و مرد لزوماً باعث می شود زن و مرد نحوه ی تفکر و احساسات متفاوتی داشته باشند؟ آیا برخی از امور زندگی «مردانه» و برخی از امور آن «زنانه»اند؟ شما چه فکر می کنید؟ آیا «بچه داری» کار زنان است و «خلبانی» کار مردان؟


پایه گذاران روانکاوی همچون زیگموند فروید، کارل یونگ و اریک اریکسون اعتقاد داشتند که ساختار «روان زنانه» با ساختار «روان مردانه» متفاوت است وهمان طور که نمی توان انتظار داشت مردی وظیفه ی زایمان و شیردهی را به عهده بگیرد، نمی توان سایر امور «بچه داری» را به مردان سپرد.


در آینه زنی را میبینم

و گم شدن تدریجی شب گیسوانش را

در دل روز


به چشمان خود میبینم

خط خوردن تدریجی

سال های عمر را

در تقویم _ دور _ چشمانش



به زن خوش آمد میگویم

حضورش را به آینه هایم


لبانم می خندد

و دو چال زیبایم خودنمایی میکنند

بی اعتنا به تمام سپیدی ها

بی اعتنا به تمام چین ها

موهایم را شانه میکنم

 برق شیطنت را در چشم هایم میبینم

چشمکی به زن میزنم 

و بودنم را

با فنجانی قهوه جشن میگیریم


من هنوز زنده ام



روح وحشی 


  سرت که مشغول است اوضاع بهتر است . عمدا حواس ات را پرت میکنی . سر و صدای زیاد باعث میشود که سر و صدای ذهن ات را ، نق زدن های دل ات را ضعیف تر بشنوی !

کافیست صدا ها کم شود . آن وقت است که آتشی که زیر خاکسترها چپانده بودی اش هزاران باره جان ات را بسوزاند .


روح وحشی

+خودمان را لابلای شلوغی های کاری و مهمانی و تفریح و آدم ها گم میکنیم تا پیدا نشویم .

اما کافیست که لحظه ای حواس مان به خودمان باشد . خودمان را پیدا کنیم .

آن وقت است که به اصل مان باز میگردیم .

به دل مان ...


شب هایم 

سخت آهسته اند

و این کشداری شان

سخت کشنده است .

روزهایم اما

 زود تمام میشوند

صفحه ی روزگارم

روی دور تند است

...

موش موذی انتظار

ذهنم را میجود

و موریانه ی بیهودگی

روحم را

من به صدای تحلیل رفتنم خو کرده ام

..

بهانه ای برای زیستن

بهانه ای برای خندیدن

بهانه ای برای ادامه 

تهی ام از هر بهانه ای

.

بیا کمی حرف بزنیم

بیا بخندیم

بیا دوباره بودن را تجربه کنیم

خسته ام از این همه صرف _ مصدر_ تلخ_ نبودن

صبح

ظهر

شب 


روح وحشی

+ کاش عادت میکردم . کاش از سرم می افتادی . کاش ...

چند سال پیش سر گرایشی که یکی از همکلاسی ها و دوست صمیمی ام داشت و یک جورایی خط قرمز من بود رابطه مون کمرنگ و بعد هم قطع شد .

صمیمیت ما زیاد بود و عجیب همدیگر را دوست داشتیم . اما مدام درگیر میشدیم تا اینکه هر دو کم کم خسته شدیم .

دلم براش تنگ بود . دیگه به مشکلی که داشت هم فکر نمیکردم . یعنی برام خط قرمز نبود دیگه . صورتی کمرنگ شده بود ;-)

مدام ذهنم درگیرش بود . هم نگرانش بودم و هم دلتنگش . 

گوشی موبایلم را برداشتم . رفتم  سراغ کانتکت لیست و پیداش کردم . پیش خودم گفتم یا جواب میده یا نمیده اما اگر جواب داد و با من تندی کرد و یا قطع کرد من کوتاه نمیام چون من میدونم که دیگه با اون کاری که میکنه مشکل چندانی ندارم اما اون که نمیدونه . پس این منم که باید پا پیش بذارم و باهاش حرف بزنم . شاید اونم مثل من دلتنگه ...

زدم رو شماره گیر ...

زنگ خورد 

زنگ خورد

قطع شد

باز زنگ زدم

باز زنگ زدم

خلاصه بالاخره عصر جواب داد ...

توضیحش سخته . 

گفت : بله ؟

گفتم : سلام

گفت : سلام

و سکوت کرد . 

بعد صدای گریه اش را شنیدم ...

گذاشتم کمی آروم بشه و بعد باهاش حرف زدم .

اونم حرف زد. 

از دلتنگی هاش گفت . گله کرد . داد زد . باز گریه کرد .

من آماده بودم . آماده ی همه چی .

تحمل کردم ...

آروم که شد از خودم و دلتنگی هام گفتم . از اینکه فرق کردم . از اینکه دیگه با کارش مشکلی ندارم . اصلا به من ربطی نداره ...

باورش نمیشد . میگفت مگه میشه اینقدر تغییر کرده باشی . 

حق داشت . یک روزی بود که خط قرمزم بود و باعث قطع ارتباطم با یک دوست صمیمی . اما من واقعا تغییر کرده بودم . موضوع فقط تغییر خط قرمزهام نبود . موضوع تغییر نگرشم به زندگی و آدمها بود .

من دوستیم را بخاطر یک نگاه اشتباه خراب کرده بودم .

خیلی حرف زدیم .

اونم عوض شده بود . خیلی ...

الان چند وقته که باز با هم ارتباط داریم . وقتی می رم زادگاهم ساعت ها با هم هستیم بدون اینکه توی کارش دخالت کنم .


من عوض شدم

اونم عوض شده

و زمانه هم ...


اینکه فکر کنیم بعداز چند سال هنوز همه چیز مثل گذشته است یک اشتباهه .

من تماس گرفتم باهاش . حرف زدیم . اون مستقیم به موضوع اشاره کرد. منم بهش توضیح دادم که مشکلی ندارم دیگه و باز کنار هم هستیم .

دوست صمیمی دوران مدرسه ارزش زیر پا گذاشتن غرور و اعتراف به اشتباه را داره !

مذاکره اولین گزینه ی من در روابط هست. مثلا انسانیم و توان گفتگو داریم .

اگر صمیمیت باشه . اگر رابطه خاص باشه پس همیشه راهی هست ...


روح وحشی

+هنوزم کارش را تایید نمیکنم اما خط قرمز رابطه نیست برام . 


++سعی میکنم درک اش کنم . شاید اگر کنارش بودم موضوع فرق داشت . حالا که نیستم نمیتونم توقع زیادی ازش داشته باشم .


+++هر کس مسئول رفتار خودشه . 


++++بدتر از اونام نمیتونه بین دو دوست صمیمی فاصله بندازه مگر اینکه دیگه علاقه و صمیمیتی نباشه ...

وقتی انسان ها از تنهایی می نالند 

منظورشان این نیست ڪه اطرافشان خلوت است، تنهایی این است که هیچڪس نمی فهمد چه می گویند !


آیزایا برلین



+آدم ها میتونند دوستت داشته باشند .

میتونند  سعی کنند که بفهمند تو را .

اما نمیتونند بفهمند ات !

ما خیال میکنیم که همدیگر را میفهمیم .

ما فقط چیزهایی را میفهمیم که دل مون میخواد بفهمیم .

چیزهایی که سایه هامون را بیرون نریزه .

و شوربختانه اسم قضاوت های ناعادلانه مون را عقل و شعور و درک و بدتر از همه شناخت واقعیت طرف مقابل گذاشتیم !


حداقل سعی کنیم قضاوت نکنیم .

با سایه هامون رفیق باشیم .

 حس تنهایی بزرگترین درد مشترک بشریت هست .

بخصوص وقتی وسط یک عده asshole زندگی میکنی !


پشت اکثریت قریب به اتفاق  لبخندهای مهربون اینه :

کی از شر تو راحت میشم . بسه دیگه . تمومش کن .


پشت اغلب جمله ی میفهمم ات اینه :

وای چقدر نق می زنی . سرم رفت !


پشت خیلی از درک ات میکنم ها اینه :

من خودم کلی بدبختی دارم . اینم گیر داده ها !


پشت بسیاری از بله بله درست میگی :

shut up بابا !


پشت اکثریت هر جور صلاح میدونی :

من مخالفم . حالا برو بمیر !


پشت صادقانه بگم ها چه بسا اینه :

دارم سرت شیره می مالم !


هر کاری داشتی خبرم کن های زیادی شنیدم که معنی اش اینه:

فعلا از سرم باز شو !



...

هزار جور دیگران را فریب میدیم تا احساس خوبی نسبت به خودمون داشته باشیم .


بین اینجور آدمها زیستن خود خود  مرگ تدریجی ه!


اگر کسی را پیدا کردی که حداقل سعی کرد تو را بفهمه چهار چنگولی بچسبش .

اون حتما سعی میکنه کمتر هم قضاوتت کنه !


روح وحشی



اغلب از سر ادب و رفع تکلیف می پرسند :

چه خبر ؟خوبی ؟


تو هم از سر ادب و رفع تکلیف میگی خوبم ممنون .


چرا باید راست اش را بگی ؟

چرا باید برای کسی که حال و روزت براش اهمیت نداره یا اساسا خوش اش نمیاد که بدونه حال تو خوب نیست ، خودت را بریزی بیرون ؟!

در حال مرگ هم که باشم میگم خوبم !

کسی که تو براش اهمیت داری با یک دو دو تا چهارتای ساده هم میفمه حال و روزات خرابه و به دادت می رسه .

خیلی سخت نیست فهمیدن این که کسی احتیاج به کمک یا حضورت داره ...


نمیگم از سر ادب و ...نپرسیم حال هم را .

نمیگم دوست و رفیق و خانواده جام جهان نما دارند و میفهمن که حال مون خرابه .


حرف من اینه که اگه نسبت به هم احساس مسئولیت کنیم با یک بررسی ساده ی ذهنی هم میتونیم اوضاع را تخمین بزنیم .


هی ...

به داد هم برسیم . لازم نیست حتما صدای داد را بشنویم . عقل و شعور و احساس که داریم !

بعضی آدما اونقدر مغرور هستند که تا لب مرگ هم نق نمی زنند .

حواسمون به اینها بیشتر باشه !


روح وحشی


فیلم های خاص

فیلم های مورد علاقه ام را اینجا آرشیو میکنم .

هیچ نوع سانسوری در کار نیست .


▪️آلن بدیو : به نظرم بین عشق و سینما رابطه‌ی تنگاتنگی وجود دارد. باید به هر دو آری بگویید و گرنه تنها خواهید ماند.

movie6727@

سکوت

پس ِ سقوط

از اوج خواستن

به تهی شدن از هر شهوت

...

کودکی در زهدان مهر

خفته بر خاک

در تمنای یک بوسه

بر پلک های خوابزده

..

مستی

بی می

بی شراب

غوطه ور در هیچ

سبک تر از کاه

.

می شکفد لبخندی

آری آغاز زیباست

 

روح وحشی

+من از نوادگان ققنوس ام .

به سوختن و از میان آتش برخاستن

سخت معتادم...



نویسنده : روح وحشی ، برگرفته شده از hezartooye1zan.blog.ir

سیزیف پادشاه ،  به علت خودبزرگ‌بینی و حیله‌گری به مجازاتی بی‌حاصل و بی‌پایان محکوم شد که در آن می‌بایست سنگ بزرگی را تا نزدیک قله‌ای ببرد و قبل از رسیدن به پایان مسیر، شاهد بازغلتیدن آن به اول مسیر باشد؛ و این چرخه تا ابد برای او ادامه داشت. به همین دلیل و از طریق تأثیر آثار کلاسیک یونانی بر فرهنگ مدرن امروزه انجام وظایفی که در عین دشواری، بی‌معنی و تمام نشدنی نیز هستند را گاهی «سیزیف‌وار» خطاب می‌کنند.


کامو معتقد بود چالش بسوی صعود ، خود بتنهایی کافیست تا قلب یک مرد را آکنده از امید کند . 

حتی وقتی در پی آن هزاران بار سقوط و صعود باشد .



مثل زندگی امروز !


کامو همچنین معتقد بود که پوچی زندگی مانعی برای شاد زیستن نخواهد بود .

این پوچی با پوچی نیهیلیسم فرق دارد .

مشکل اینجاست که کلا نظر مساعدی نسبت به واژه ی امید ندارم .

امید یا افیون احمق ها !

من خیلی وقت ه که سیزیف وار زندگی میکنم . شدم یک ربات با یک برنامه ی تکراری بی هدف و احمقانه  .

تنها امید عاقلانه امید به پایان این زندگی نکبت باره .

هر چی زندگی و خودمو بیشتر میشناسم بیشتر به بیهودگی تهوع آورش پی میبرم .

احمق ها زندگی را جدی میگیرند .

احمق ها زندگی را زیبا و شاد میبینند .

احمق ها زندگی را هدفمند میبینند .

احمق ها به زندگی نیشخند نمیزنند .


زندگی مزخرف ترین اتفاق مزخرف ترین موجود یعنی انسان ه.


من به این زندگی مزخرف اونقدر پوزخند میزنم تا عصبانی بشه و من را بندازه توی بغل مرگ .

حسی بهت ندارم . تحمل ات میکنم تا تو ازم خسته بشی .


روح وحشی

+Nightfall/Adam Hurst

Listening

Listening

Listening


+

میبینم صورتمو تو آینه … با لبی خسته میپرسم از خودم

این غریبه کیه از من چی میخواد … اون به من یا من به اون خیره شدم

باورم نمیشه هر چی میبینم … چشامو یه لحظه رو هم میذارم
به خودم میگم که این صورتکه … میتونم از صورتم ورش دارم

میکشم دستمو روی صورتم … هر چی باید بدونم دستم میگه

منو توی آینه نشون میده … میگه این تویی نه هیچ کس دیگه

جای پاهای تموم قصه ها … رنگ غربت تو تموم لحظه ها

مونده روی صورتت تا بدونی … حالا امروز چی ازت مونده به جا

آینه میگه تو همونی که یه روز … میخواستی خورشیدو با دست بگیری

ولی امروز شهر شب خونه ات شده … داری بی صدا تو قلبت میمیری

میشکنم آینه رو تا دوباره … نخواد از گذشته ها حرف بزنه

آینه میشکنه هزار تیکه میشه … اما باز تو هر تیکش عکس منه

عکسا با دهن کجی بهم میگن … چشم امیدو ببر از آسمون

روزا با هم دیگه فرقی ندارن … بوی کهنگی میدن تمومشون


دانلود ترانه

از صداش

از صورتش

از دغدغه هاش

از قلب مهربونی که داشت 

خسته نمی شم . 

وقتی مصاحبه هاش را گوش میدم . وقتی فیلم مستندی که در موردش ساختند میبینم .

وقتی لطفعلی خان را می خونه . 

انگار هزارسال ه که میشناسمش .

دردهاش را حس میکنم .

فرهاد را میشناسم . خیلی خوب ...

اون آدمی که تمام دردش نفهمی بود اما صداش در نمی آمد و با نفهمی ها بزرگ منشانه کنار می آمد .

بچه که بودم وقتی از جلوی کوچینی رد میشدم دلم میخواست فرار کنم و بپرم توش .

نمیدونستم چرا ...


روح وحشی

+کاش میتونستم اینجا آهنگ هاش را هدیه کنم بهتون .


++امروز همه اش اشکم دم مشکم ه . فکر کنم به یک عزاداری اساسی نیاز دارم



وقتى زنى روزنامه می‌خواند آن هم صفحه سیاست؛ آن جامعه خوشبخت است.

- کارل پوپر


 sahaja_yoga@


+این کانال خودم هست . دوست داشتید از مطالبش استفاده کنید .

++امروز روز جهانی زن هست . 8 مارچ بعنوان یادبود کشته شدن 135 کارگر زن در سال 1908 و چندین کشته در سال1988 در یک کارخانه نساجی در اعتراض به حقوق پایمال شده شان .


بوی بهار می آید
کلاغ های شوم
اندوه در قارقارشان فریاد
می روند از روزگارم 

و من دگرباره
 آواز سر خواهم داد
نام ات را
ای بهار من
بهار من
بهار من

و من دگر باره 
خواهم رقصید
بر مزار اندوه ها و رنج ها
به شوق

و چشم هایم خواهند خندید
و چشم هایم زیبا خواهند شد

نام ات را فریاد خواهم زد
با هزاران دوستت دارم
هل هله کنان

بوی بهار می آید
بهار روزگار من ...

روح وحشی
+بهار صدایم می کند ...
  • ماه من



یعنی میشه ؟



کاش بشنوی ...

کاش بشنوی ...

کاش ببینی   ...

گاهی حس میکنم دیگه قلبم یاری این نبودن ها را نداره !

صدامو بشنو :

چشم در راهم .

چشم در راهم تا که باز با هم بخندیم به روزگار ...




چند روزه دارم حال و احوال خودم را رصد میکنم و وضعیت قلب و نبض و فشارم را کنترل میکنم . چیزی که فهمیدم این هست که شدیدا به اینها نیاز دارم :


خواب شبانه

تنفس صحیح

مراقبه

آرامش

خندیدن

دوست صمیمی 

کاهش اضطراب


این لینک را پیدا کردم . اگر مشکلات مشابه من دارید یک سری بهش بزنید :

راههای کاهش اضطراب



روح وحشی

+از دوستی که چند روز پیش یک لطیفه ی بامزه ی لپ تاپی ارسال کرد ممنونم .کلی خندیدم .

++بیا با هم بخندیم . خسته ام از اینهمه فشار و اندوه

دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستم
کنون عزم لقا دارم من اینک رخت بربستم
تویی قبله همه عالم ز قبله رو نگردانم
بدین قبله نماز آرم به هر وادی که من هستم
مرا جانی در این قالب وانگه جز توم مذهب
که من از نیستی جانا به عشق تو برون جستم
اگر جز تو سری دارم سزاوار سر دارم
وگر جز دامنت گیرم بریده باد این دستم
به هر جا که روم بی تو یکی حرفیم بی معنی
چو هی دو چشم بگشادم چو شین در عشق بنشستم
چو من هی ام چو من شینم چرا گم کرده ام هش را
که هش ترکیب می خواهد من از ترکیب بگسستم
جهانی گمره و مرتد ز وسواس هوای خود
به اقبال چنین عشقی ز شر خویشتن رستم
به سربالای عشق این دل از آن آمد که صافی شد
که از دردی آب و گل من بی دل در این پستم
زهی لطف خیال او که چون در پاش افتادم
قدم های خیالش را به آسیب دو لب خستم
بشستم دست از گفتن طهارت کردم از منطق
حوادث چون پیاپی شد وضوی توبه بشکستم





نویسنده : روح وحشی ، برگرفته شده از hezartooye1zan.blog.ir


مادامی که کسی از سر عشق در دل ات خانه کرده است هرگز احساس تنهایی نکن . 
مگر روزی که از دل ات رانده باشی اش .

روح وحشی
+نقطه اشتراک آدم های تنها این است که آنها عاشق کسی نیستند که او هم دوست شان داشته باشد . 
++دوست داشتن تنها چیزیست که زندگی را تحمل پذیر میکند .
+++به هم بگوییم :

دوستت دارم 
و خواهم داشت !
تو را بی هیچ شرط
دوست خواهم داشت .
هر چه باشی و هر کجا
دوستت خواهم داشت .
طپش های بیمار  قلبم گواه رنج های این عشق است .




دل می‌شکند، مغز فرمان می‌دهد و قلب آسیب می‌بیند


وقتی ناراحت می‌شوید و دل‌تان می‌شکند، قلب شما اذیت می‌شود و این فرآیندی است که احتمالا توسط مغز انجام می‌شود. این نتیجه تحقیق دانشمندان سوئیسی در مورد وضعیت نادری به نام سندرم “قلب شکسته” است.


این نارسایی خیلی سریع رخ می‌دهد و زمان آن معمولا پس از یک واقعه استرس‌زا یا احساسی مانند سوگواری است. در مورد این قضیه اطلاعات زیادی در دسترس نیست ولی “نشریه قلب اروپا” می‌گوید که مغز در واکنش نسبت به استرس نقش ایفا می‌کند.


نفس‌تنگی و درد؛ سندروم قلب شکسته چیست؟


این سندرم به نام “سندرم تاکوتسوبو” هم شناخته می‌شود. دلیل این نامگذاری، شکل قلب افراد دارای این شرایط است که به کوزه‌ای ژاپنی به همین نام شباهت دارد. دلیل سندرم قلب شکسته می‌تواند شوکه شدن فرد باشد. این بیماری با حمله قلبی ناشی از انسداد عروق متفاوت است اما شباهت‌هایی هم به آن دارد؛ از جمله تنگی نفس و احساس درد در قفسه سینه.

@sahaja_yoga

اغلب یک واقعه ناراحت‌کننده عامل شروع بیماری است اما اتفاقات خیلی هیجان‌انگیز مانند عروسی یا پیدا کردن شغل جدید هم می‌تواند با آن مرتبط باشد. شاید بیماری موقتی باشد و عضلات قلب پس از چند روز، هفته یا ماه خودشان را بازسازی کنند، ولی برای برخی این نارسایی می‌تواند به مرگ هم منجر شود. گفته می‌شود که سالانه حدود ۲۵۰۰ نفر در بریتانیا به این بیماری مبتلا می‌شوند. هنوز دلیل قطعی این بیماری مشخص نیست اما دانشمندان معتقدند که می‌تواند با بالا رفتن میزان هورمون‌های استرس مانند آدرنالین مرتبط باشد.


اسکن قلب مبتلا به تاکوتسوبو، شکل غیر طبیعی آن را نشان می‌دهد.


دکتر یلنا قدری و همکارانش در بیمارستان دانشگاه زوریخ، فرآیندی که در مغز ۱۵ بیمار مبتلا به قلب شکسته رخ داد را زیر نظر گرفتند. اسکن‌های مغزی نشان از تفاوت‌های قابل توجه بین آن‌ها و اسکن مغزی ۳۹ فرد سالم داشت. در مغز آن‌ها بین قسمت‌هایی که در کنترل احساسات دخیل هستند همکاری کمتری با قسمت‌هایی که اعمال ناخودآگاه یا خودکار مثل ضربان قلب را کنترل می‌کنند، دیده شد. این‌ها قسمت‌هایی از مغز هستند که تصور می‌شود، واکنش ما نسبت به استرس را کنترل می‌کنند.


دکتر قدری گفت: “احساسات در مغز پردازش می‌شوند و بنابراین منطقی است که بیماری در مغز ایجاد شود و تاثیر آن تا قلب ادامه پیدا کند.”

@sahaja_yoga

مسیر دقیق این فرآیند هنوز مشخص نیست و هنوز به تحقیق بیشتری نیاز دارد. اسکن مغزی بیماران قبل یا زمانی که سندرم قلب شکسته آن‌ها گسترش می‌یابد در دسترس نیست و در نتیجه دانشمندان نمی‌توانند بگویند که کاهش ارتباط بین بخش‌های مغز موجب سندرم تاکوتسوبو می‌شود یا برعکس. جوئل رز، مدیر اجرایی “موسسه بیماری‌های ماهیچه‌ای قلب” بریتانیا، گفت: “این بخشی مهم از تحقیقی است که به ما کمک می‌کند تا آگاهی‌مان راجع به ماهیچه‌های قلب را شکل دهیم؛ بخشی که تا به حال شبیه یک معما بوده”


پروفسور دانا داوسن از دانشگاه آبردین هم در این رابطه گفت: “این تحقیق پشتیبان عملکرد متقابل مغز و قلب در تاکوتسوبو است؛ فرضیه‌ای که ما مدت‌ها نسبت به آن مطمئن نبودیم.”


@sahaja_yoga

این لینک باشگاه مشتریان همراه اوله. تو باشگاه می تونی کلی امتیاز جمع کنی و با امتیازات بسته های اینترنت، مکالمه و پیامک رایگان بگیری. به محض ورودت 20 امتیاز هدیه هم بهت می ده...


 لینک ورود


دل و جانم به رنجی دچارند که نه راه پس است نه راه پیش شان !

با من زاده شده اند و با من از این جهان رخت بر خواهند بست .

وقتی نام ات با رنج عجین میشود آن روی سکه ی زندگی خودش را به تو عرضه نخواهد کرد مگر چونان کوتاه که فقط بودن اش را به رخ ات بکشد تا تو دل ات ...جان ات ...بسوزد در حسرت چیزی که سهم تو نبوده از زندگی ...داشتن خوشبختی !


دیگر عادت کرده ام به اینهمه درد . به اینهمه نداشتن هایی که در زندگی ها میبینم و طعم داشتن اش را نچشیده ام . چه اهمیتی دارد نداشتن چیزی که مزه ی داشتن اش را نمی دانی .


اما ...وقتی نسخه ی دموی داشتن خوشبختی به تو عرضه میشود و بعد به تو میگویند هر چه خودت را به در و دیوار بکوبی بر سندان کوبیده ای و نسخه ی اصلی نصیب ات نمیشود آن وقت است که درد نداشتن چیزی که حالا طعم داشتن اش را با تمام جان چشیده ای ، میشود حناق و راه گلوی تمام شادی های زندگی ات را می بندد و تو میمانی و رنج تحمل زندگی ...


روح وحشی

+به رنج کشیدن ...به اندوه ...به نداشتن و نبودن عادت کرده بودم تا اینکه ...و حالا تا آخرین لحظه ی زیستن باید حسرت را چاشنی رنج های هک شده روی ژن هایم بکنم و با خود یدک بکشم .

یاد سیزیف افتادم . می داند بیهوده است کشیدن سنگ به بالای تپه اما آن را با خود میکشد و اسیر بازی مار و پله ی روزگار میشود  .

رسیدن را خبری نیست اما من به این حسرت معتادم ...

++خوشبختی کبوتر جلدی نبود  . پرید از روی شانه ام و رفت ...

ای کاش من هم مثل خیلی ها درگیر داشتن پول و خانه های آنچنانی و جواهر و ماشین و ...بودم .

اینها اصلا دور از دسترس نیست . من به خیلی هاش نه گفتم چون خواسته ی من از زندگی نبودند .

البته هر چه پول اضافی دستم بیاد خرج یک چیزی میکنم ...سفر . تنها چیزی که خیلی دوست اش دارم . عاشق سفرم و خیلی هم خوش سفر و همسفر باحال 😉 جهت مزاح یک تعریف از خود هم بگنجانیم اینجا .

خواسته های من از زندگی اونقدر دور از دسترس هستند که میشه گفت در کهکشانی دیگر هستند و اسیر سیاهچاله ی نشدنی ها !


تقدیم به دل های عاشق 

لینک دانلود



فول آلبوم آدام هرست (Adam Hurst) نوازنده ی ویولنسل با تاثیر از سنتهای خاور میانه، روسی و اروپایی، موسیقی اصیل آدام هرست آسمانی و رومانتیک است.با استفاده از ویالونسل به عنوان نوایی ملودیک، هرست شعر موسیقیایی پر از احساس و عطوفت می سراید که تا اعماق روح اثر میگذارد. این موسیقیدان معروف که چندین جوایز بین المللی را ازآن خود کرده است موسیقی مینوازد، مینویسد، تور برگزار میکند و آهنگهایش در فیلمهای معروف و مستند نیز استفاده شده اند.در ادامه میتوانید مجموعه فول آلبوم آدم هرست را با کیفیت عالی از سانگ سرا دریافت و از گوش سپردن به آنها لذت ببرید.

اینجا میتوتید نمونه آثار این هنرمند را بشنوید و اگر تمایل داشتید آلبومش را دانلود کنید .


لینک 




خیر سرمون آدمیم . به خودمون میگیم اشرف مخلوقات . موجود عاقل . صاحب حق انتخاب . دارنده ی تکنولوژی . ناطق و هزار کوفت و زهرمار دیگه که بستیم به خیک بشریت و داریم مثل خوک زندگی میکنیم .


هنوز اسیر ابتدایی ترین غریزه ی حیوانی مون هستیم و زندگی مون ؛تصمیمات مون ، انتخاب ها و عملکرد مون و ... همه تحت تاثیر اون هستند . مغز ما ، حواس پنجگانه و بدن ما یک لیدر پیدا کردند ، غریزه ی جنسی !

ما حتی اندازه ی پست ترین حیوان هم اونچه باید باشیم نیستیم !

اونقدر سرکوب در بشر ریشه داره که شده جزئی از DNA ما.

این مشکل بزرگ میخواد خود درمانی کنه پس به اشکال مختلف نیازش را برآورده میکنه . به قول ماتریالیست ها ؛هدف وسیله را توجیه میکنه !

تجاوز به هر شکل اش

صنعت پورن

تبلیغات متکی به غرایز جنسی

خیانت های سبکسرانه 

دغدغه های افراطی جنسی

و ...

طوریکه زندگی حول محور این غریزه میچرخه و ازاونجا که در مسیر درستی قرار نگرفته از ارتقا به سطح و مدار بالاتر خبری نیست مگر کاملا ظاهری و با حمل عقده ی جنسی به اون سطح !


مادامی که نتونیم راه حل درستی برای تغذیه و مهار و نهایتا مدیریت این غریزه ی اولیه پیدا کنیم اون ما راکنترل خواهد کرد و فاجعه نیز ادامه خواهد داشت .

بگو فیلسوفم . اول میپرسم با غرایزت چه کردی ؟!

بگو عقل کل هستم  . ازت میپرسم خب بگو ببینم کجاها فرمان زندگیت را دادی دست اید و غرایزش و از اصل زندگی وتعهدات و تکامل ات عقب افتادی ؟!


غریزه را باید پذیرفت .نه سرکوب ونه بهای بیش از حد !

وقتی این نقطه گیر کنی حتی اگر رشد کنی مثل کش در رفته همیشه بر میگردی سر جای اول ات !

میشی نیچه که به لوسالومه که میرسید کودک درون عصبانیش شروع میکرد به نوشتن عقده هاش .

میشی استاد و دکتر و اسقف و فلان فلان جا و دست به تجاوزهای سریالی میزنی .

میشی فلان تاجر تحصیلکرده که توی اینهمه صنعت میری سراغ پورن .

میشی یک مرد یا زن متاهل تحصیلکرده که چپ و راست به انحا مختلف خیانت میکنی و قبلش البته توجیه اش کردی واسه خودت !

میشی یک عاشق که بخاطر غریزه ات یک دفعه معشوق ات را که خیلی هم ادعای عشق داشتی رها میکنی تا مثلا آزاد باشی و راحت به خواسته هات که خیلی هم برات مهم هستن بپردازی و بهش خیانت هم نکرده باشی و وجدان درد نگیری!!



بازم میگم خیر سرمون آدمیم و عقل داریم . قدرت اندیشه . انتخاب . توان تکلم و مذاکره داریم .

و مهمترین بخش اینکه توان یافتن راه حل داریم .

تحقیق ومطالعه کنیم .

در مواردی که شریک عاطفی و همسر داریم مشکل مون را مطرح کنیم .مذاکره کنیم و راه حل اصلح را پیدا کنیم . راه حل های مخرب را انتخاب نکنیم .

از متخصص کمک بگیریم .

سطح آگاهی خودمون را بالا ببریم و مثل قرون وسطی فکر نکنیم .

از ظرفیت هامون استفاده کنیم . ما انسانیم ...

سرکوب

فرار

افراط 

تفریط

و ... اشتباهه محض ه !

این کش یک روز رها میشه و بر میگردی سر جای اول ات .

ببین کجا مشکل داری و حلش کن .


ما اول حیوانیم با غرایز ساده و ابتدایی که باید اصولی و منطقی تغذیه بشن وگرنه میشن خوره درون و بعد هم دیو بیرون !



روح وحشی

+غریزه هات را بشناس . بپذیرش نه تابوش کن و نه سلطان زندگیت . حد معقول تغذیه اش کن ...خودتو کنترل و مدیریت کن .قوی و منطقی برخورد کن .  نه بذار غریزه تو را کنترل کنه و نه دست آویزی بشه واسه کنترل کردن ات توسط دیگران .

++مطالعه کن . به سلامت جنسی ات بها بده . انسانی و مطابق طبیعت ات رفتار کن نه حیوانی و ابتدایی . ازش لذت ماندگار ببر . به پدیده ای زیبا تبدیلش کن . احساس را چاشنی اون کن . مکانیزم غریزه ی جنسی در انسان با حیوان فرق داره . عشق و محبت و تنوع و احساس از اجزای اصلی اون هستند ...

++ما ایرانی ها واقعا سردمدار عقده ای های جنسی هستیم . درد آور و تاسف آور . مدعیان هنر و صنعت و عرفان و فلسفه و عقل !!

+++غریزه جنسی پاشنه ی آشیل ات نیست ؟یک سری به خودت بزن و بهش فکر کن .انکارش نکن !



اگر چیزی را از تمام وجود بخواهی هزار راه را می روی .

خودت را با تمام وجود برای داشتن اش آماده میکنی .

با تمام وجود تلاش میکنی تا آن راه را ؛ راه داشتن اش را پیدا کنی و 

با تمام وجود فریاد بزنی 

یافتم یافتم 



روح وحشی

+انعطاف و تطابق برای چیزی که می خواهی اش کمترین بها است .

++وقتی زمان و انرژی و خودت را خرج چیزی نمیکنی و هزار بهانه میاوری تا نداشته باشی اش دیگر به خودت دروغ نگو که میخواهم اش اما نمیشود که داشته باشم اش .



تا چند سال پیش که عاشق شعرای سپهری بودم و خودم هم مسلسل وار شعر و واگویه عاشقانه مینوشتم و دکلمه هام کلی طرفدار وبلاگی و تلگرامی داشت ،  تا جایی مطلبی از تلخی زندگی و احساس پوچی را میخوندم ، پیش خودم میگفت طرف دچار یاس فلسفی شده ! یه جورایی اسم" روح وحشی "و" یاس فلسفی " شد برند من !

5 /6 سالی میگذره و من عمیق تر به مسائل نگاه کردم . خیلی چیزها که برام سوال بود بتدریج مثل ماه پشت ابر برام هویدا شد .

چند وقت پیش یک بار اشاره ای به اشعار زنده یاد سهراب سپهری مهربان کردم ؛ یک چیزی توی همون مایه میخوام بگم .

طی این چند سال عمیقا به بی هدفی زندگی و آمدن و رفتن ها رسیدم .

آش خاله است دیگه . آش تلخ و بی خاصیت خاله . بخوری پاته نخوری هم پاته .

سالهای اخیر خیلی ها طرفدار صادق خان هدایت شده اند و کتاب هاش شده مرجع فلسفه ی زندگی ! من طرفدارش نبودم و نیستم اما خیلی وقته که خوب میفهمم چرا در آپارتمان کوچکش در پاریس شیر گاز را باز کرد ...


روح وحشی

+از همه ی اونایی که بهشون گفتم دچار" یاس فلسفی" شدید پوزش میخوام .

زندگی تلخ تر از اونه که بشه به این آسونی تحملش کرد و کم نیاورد . 

حالا درک تون میکنم. 

++بقول کامو حس پوچی زندگی سراغاز تحول و انقلاب درونی ه .

 می دونی زندگی پوچ و بی معناست . تمایل به خودکشی داری و این واکنش کاملا طبیعیه . یک جورایی با امکان خودکشی و این آزادی انتخاب که ذوق مرگ ات کرده مدام لاس میزنی و زندگی را با تمام ناامیدی که در تو هست کش می دی و بالاخره به انتها می رسونی .

پوچی آگاهانه و پروسه ی غلبه بر اون !

عاشق سه گانه ی پوچی کامو هستم . بیگانه . کالیگولا و افسانه سیزیف .