صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو


۳۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تلنگر» ثبت شده است

آدم هرقدر بیشتر بفهمد، تنهاتر می شود. یک عمر با ترس هایمان زندگی کردیم. با ترس هایی که توی مغزمان فرو کرده اند. این تنها چیزی است که یاد گرفته ایم. اگر از بچگی می گذاشتند وقتی دلمان می خواهد فریاد بزنیم و آن را توی گلویمان خفه نکنیم، وضعمان بهتر از این بود.

 


روح انگیز شریفیان

کتاب "روزی که هزار بار عاشق شدم"






+حرف هایمان را بزنیم


و بگذاریم دیگران بخصوص فرزندانمان حرف هایشان را بزنند و دل هاشان را جایگاهی امن برای عشق و محبت به خود و دیگران نگه دارند ...

این که ما ایرانیان چند چهره داریم شاید یکی از دلایلش همین باشد که ما حرف هایمان را نمی زنیم . رودربایستی و حیا و ادب و باید و نبایدهای مدرسه و احترام به بزرگتر و ... را آنقدر بزرگ کرده ایم که حرف هامان در گلوی مان غمباد شده اند .

و غمبادهامان به خشونت و پرخاشگری و کینه و گاهی سکوت محض و در نهایت به داشتن روح و روانی بیمار منجر شده است .


میتوان در آرامش و رعایت ادب حرف ها را گفت .

و بهتر است ما نیز خودمان را به شنیدن در آرامش عادت دهیم !



شیطان بر آدمی سجده کرد و گفت اوستا دمت گرم حقا که شیطونو درس میدی !


پول زد روی گرده ی تنگ شراب و گفت کور خوندی دادا این تو نیستی که درون آدما رو میریزی رو دایره این منم ...

میگی نه ؟به دور و برت نگاه کن . ببین آدمایی که یه روز هشت شون گرو نه شون بود وقتی دست شون به مال و منال رسید چطور ذات خودشون را نشون دادن !

از این به بعد نگین می صافی . بگین پول صافی !


روح وحشی

+اشرف مخلوقات در خدمت اسکناس 



مردم شهرم همیشه عجول بوده‌اند.

همیشه همه‌ی کارهایشان را با عجله انجام داده‌اند.

چای را داغ سر کشیدند...

پشت ترافیک بوق را یکسره کردند...

شب را با استرس خوابیدند و صبح را با عجله سمت کار دویدند... 

در پیاده رو به هم خوردند و بَد و بیراه گفتند...

زود ازدواج کردند و زود هم پشیمان شدند...

آنقدر عجله کردند که وقتی رسیدند نفسی برایشان نمانده بود... 

باور کنید انتهایش چیزی نیست.

وقتی به خودتان میرسید،درون آینه فقط یک مرد، یک زن با موهای جوگندمی نگاهتان میکند.

عمر به قدر کافی تند میدود

شما آهسته راه بروید و به آرزوهایتان برسید...

به خودتان هر روز نگاه کنید و آدم‌ها را یواش یواش دوست بدارید،

چای را پای حرف‌های معشوقه‌ی دوست داشتنیِ تان سرد کنید، 

خیابان را باعشق قدم بزنید.

شما هرگز به سن و سالِ الانتان برنمیگردید...



منبع : اینترنت

چقدر درد ناک است این مشکل که همیشه برای فرار از دست یک آدم

به آدم دیگری پناه برده ایم .

اعتیاد به آدمها بدترین نوع اعتیاد است !


ریچارد یاتس


+هیچ وقت کسی نمیتواند حالمان را خوب کند اگر نیاموخته باشیم که قبل از آن خودمان حال خودمان را خوب کنیم .

آدم ها حالشان کلهم خراب است . آن وقت تو از این چاله میپری توی آن چاه !!!


++و این اشتباهی است که همه ی ما حداقل یک بار دچار ویروس اش شده ایم . ویروس اعتیاد به آدم ها . بعضی زود خلاص میشوند و بعضی با نشئگی و خماری اش حسابی حال میکنند !


مراقبت از ذهن و مغز، چرا و چگونه ؟!

  

مراقب ذهن‌تان باشید، هیچ چیزی نمی‌تواند شما را در باره‌ی حقیقت و واقعیت بیشتر از مغز تنبل، نامطلع، و میان‌بُرزن‌ تان گول بزند. مغزها باید طوری پرورش پیدا کنند که هر چه را که بصورت بدیهی به آگاهی می‌رسانند، خودشان زیر سوال ببرند.


مغز اکثر مواد لازم خودش را از قند و آب و‌ اکسیژن می سازد. باید مراقب تغذیه‌هایی باشید که ممکن است موجب انسداد عروق کوچک و بزرگ‌ش می‌شوند (مانند کلسترول و نمک زیاد) و از مواد شیمیایی نالازم مانند سیگار و الکل و مواد روانگردانِ مخدر و توهم‌زا (مانند ترکیبات ماریجوانا که متاسفانه شایع شده‌اند) که آن‌را تحریک کرده یا از کار می‌اندازند اجتناب کنید. 

تنها رژیمی که مغز را تقویت می‌کند تفکروتعمق، مطالعه‌ و بحث‌وگفتگویِ مطلعانه است.

- دکتر تقی کیمیایی‌اسدی (متخصص مغز و اعصاب)


+بشدت خوابم میاد اما ...


به این کودک نگاه کنید!!!

یک جوجه در دست چپ و پولی در دست دیگرش و چشمانی که معصومانه و مضطرب طلب یاری میکنند ...

بخوانید داستان این کودک هندی را :


🔸 کودک هندی در شمال شرق کشور در Sairang منطقه Mizoram در حال دوچرخه سواری بود که ناگهان با دوچرخه، جوجه مرغ همسایه را زیر گرفت.


🔸 این پسربچه مرغ را در دست گرفته و با پولی که داشت به بیمارستان نزدیک خانه رفت و از دکتر خواست تا مرغ را درمان کند.


🔸 عکسی که از وی و داستانش در بیمارستان گرفته شد، به سرعت وایرال شده و در ساعات اولیه 7 هزار کامنت برای عکس منتشر شد و بیش از 73 هزار بار به اشتراک گذاشته شد.


@drhesamfiroozi



+چیزی که در کودکی می آموزیم هرگز از خاطرمان نخواهد رفت .

احساس مسئولیت بزرگترین هدیه ای است که میتوانیم به فرزندانمان بدهیم .

چیزی که بسیاری از ما بسادگی از آن میگذریم و پا روی وظایف انسانی و اخلاقی میگذاریم .

صد البته قبل از آن هوشمندانه آن را برای خود توجیه کرده ایم هر چند با بهانه های واهی !


++متن با امانت داری ترجمه شده . منابع اصلی را چک کردم . خبر مربوط به دیروز هست . 3 آوریل2019


اول یک ماجرای کوچولو اما نه بی اهمیت را براتون تعریف کنم و بعد برم سر اصل مطلب .


چند روز پیش خونه ی یکی از دوستام بودم که تلفن زنگ زد و دوستم به مدت یک ساعت پای صحبت با کسی بود که مجال حرف زدن به اون نمی داد .

منم که بوق ! انگار نه انگار ناهار دعوتم کرده . کلا محو تلفن بود .

خلاصه حرف هاشون که تمام شد و تلفن را قطع کرد با خوشحالی اومد و گفت می دونی کی بود ؟ 

گفتم نمیدونم . کی بود؟!

گفت زری بود دیگه . وای نمی دونی چقدر حرف زد . چقدر خوشحال بود که با من حرف می زد دوباره و ...

من هاج و واج نگاش میکردم . 

گفتم بعد از مدت ها ؟!

اون که هر وقت دلش میگیره میاد سراغ تو و حسابی که انرژی و وقت و اعصاب ات را خرج خودش کرد و خسته شد باز غیب میشه .

تو دیگه عجب خری هستی آخه !!!!

شروع کرد دفاع از خواهرش و که اینجوری نیست و منو دوست داره و ...

گفتم ببین دوست من یک ساعت تو پای تلفن بودی یا نه ؟

گفت خب آره . حالا که چی ؟

گفتم فقط داشتی میگفتی : آهان . بله . خب ؟ 

نشنیدم حتی بگی مرسی یا خوبم یا بد نیستم ...


آخه دیوانه جان اگر واقعا دلش برای تو تنگ شده بود . اگر براش مهم بودی و اگرهای دیگه ، نباید لااقل حال تو را میپرسید ؟! 


اون زنگ زده بود تا با خواهر باحال و مهربونش حرف بزنه و درد دل کنه و خلاصه طبق معمول مصرف ات کنه .

و توی خر هم که مثل همیشه باز رابطه ی یکطرفه را شروع کردی تا وقتی دلش را زدی باز بره حاجی حاجی مکه ...


ایندفعه اون منو هاج و واج نگاه کرد و گفت خب میگی چه کار کنم ؟!


گفتم هیچی فقط زود جوگیر نشو و فریب نخور .


نه فقط زری بلکه خیلی از آدما و روابط همینجوره . کاملا یکطرفه .


یکی مصرف میکنه . یکی مصرف میشه .

یک رابطه ی بیمار .

این رابطه میتونه بین هر دو نفر باشه . چه رابطه ی عاطفی و چه کاری و چه روابط دیگه .


در یک رابطه ی سالم دو طرف در کفه های برابر هستند .

گاهی یکی مصرف میکنه گاهی طرف مقابل و تعادل برقراره .


خلاصه اینکه :

اغلب برگشت ها در روابط بیمارگونه و نامتعادل برای مصرف دوباره طرف مقابل هست و نه از روی محبت و احساس صمیمیت و مسئولیت نسبت به حال و وضع طرف مقابل .

مصرف کننده برمیگرده تا حال خودش را خوب کنه وگرنه حال طرف مقابل پشیزی براش اهمیت نداره .



نگام کرد و رفت ...

وقتی برگشت دیدم چشماش قرمزه .

منو بغل کرد و گفت راست میگی .ممنون که بیدارم کردی وگرنه باز کارم میکشید به قرص اعصاب و دعوا با بچه ها ...



روح وحشی

+ساده لوح نباشیم . به روابط نامتعادل نه بگیم . به آدمهایی که فقط میخواهند ما را مصرف کنند و هیچ احساس مسئولیتی نسبت به ما ندارند نه بگوییم .

++ذوق مرگ نشویم از همه ی بودن ها . گاهی وقتی خوب مصرف ات کردند تو را از زندگی شان بیرون پرت می کنند . بهانه هم زیاد دارند . بهانه هایی که خودشان میتراشند و هیج وجه ی واقعی ندارند .

و اگر برگشتند و ابراز علاقه کردند گول نخوریم چون برای مصرف مجدد ما آمده اند بی آنکه ذره ای مصرف شوند .

محبتی در کار نیست !


+++آدم ها بدنبال تکرار لحظات خوش گذشته و خوب شدن حال خودشان هستند . این کاملا طبیعی است . اما این طبیعی نیست که یک طرف به خیال وجود مهر و محبت و صمیمیت اجازه بدهد طرف دیگر چند صباحی از او سواستفاده کند و بعد هم غیب شود .

محبت کن و در کنارش محبت بگیر .

این معامله نیست . ویژگی یک رابطه ی سالم و متعادل است .


هر رابطه ی سالمی در دل اش یک نکته ی مهم دارد که اگر نبود یک رابطه ی بیمار است :

احساس مسئولیت 

من را بگذارید بمیرد 

.

.

این شهر مرا با تو نمیخواست عزیز

.

.


یک تو این وسط گم شده است 


در ادامه بخوانید / از علی رضا آذر


خیر سرمون آدمیم . به خودمون میگیم اشرف مخلوقات . موجود عاقل . صاحب حق انتخاب . دارنده ی تکنولوژی . ناطق و هزار کوفت و زهرمار دیگه که بستیم به خیک بشریت و داریم مثل خوک زندگی میکنیم .


هنوز اسیر ابتدایی ترین غریزه ی حیوانی مون هستیم و زندگی مون ؛تصمیمات مون ، انتخاب ها و عملکرد مون و ... همه تحت تاثیر اون هستند . مغز ما ، حواس پنجگانه و بدن ما یک لیدر پیدا کردند ، غریزه ی جنسی !

ما حتی اندازه ی پست ترین حیوان هم اونچه باید باشیم نیستیم !

اونقدر سرکوب در بشر ریشه داره که شده جزئی از DNA ما.

این مشکل بزرگ میخواد خود درمانی کنه پس به اشکال مختلف نیازش را برآورده میکنه . به قول ماتریالیست ها ؛هدف وسیله را توجیه میکنه !

تجاوز به هر شکل اش

صنعت پورن

تبلیغات متکی به غرایز جنسی

خیانت های سبکسرانه 

دغدغه های افراطی جنسی

و ...

طوریکه زندگی حول محور این غریزه میچرخه و ازاونجا که در مسیر درستی قرار نگرفته از ارتقا به سطح و مدار بالاتر خبری نیست مگر کاملا ظاهری و با حمل عقده ی جنسی به اون سطح !


مادامی که نتونیم راه حل درستی برای تغذیه و مهار و نهایتا مدیریت این غریزه ی اولیه پیدا کنیم اون ما راکنترل خواهد کرد و فاجعه نیز ادامه خواهد داشت .

بگو فیلسوفم . اول میپرسم با غرایزت چه کردی ؟!

بگو عقل کل هستم  . ازت میپرسم خب بگو ببینم کجاها فرمان زندگیت را دادی دست اید و غرایزش و از اصل زندگی وتعهدات و تکامل ات عقب افتادی ؟!


غریزه را باید پذیرفت .نه سرکوب ونه بهای بیش از حد !

وقتی این نقطه گیر کنی حتی اگر رشد کنی مثل کش در رفته همیشه بر میگردی سر جای اول ات !

میشی نیچه که به لوسالومه که میرسید کودک درون عصبانیش شروع میکرد به نوشتن عقده هاش .

میشی استاد و دکتر و اسقف و فلان فلان جا و دست به تجاوزهای سریالی میزنی .

میشی فلان تاجر تحصیلکرده که توی اینهمه صنعت میری سراغ پورن .

میشی یک مرد یا زن متاهل تحصیلکرده که چپ و راست به انحا مختلف خیانت میکنی و قبلش البته توجیه اش کردی واسه خودت !

میشی یک عاشق که بخاطر غریزه ات یک دفعه معشوق ات را که خیلی هم ادعای عشق داشتی رها میکنی تا مثلا آزاد باشی و راحت به خواسته هات که خیلی هم برات مهم هستن بپردازی و بهش خیانت هم نکرده باشی و وجدان درد نگیری!!



بازم میگم خیر سرمون آدمیم و عقل داریم . قدرت اندیشه . انتخاب . توان تکلم و مذاکره داریم .

و مهمترین بخش اینکه توان یافتن راه حل داریم .

تحقیق ومطالعه کنیم .

در مواردی که شریک عاطفی و همسر داریم مشکل مون را مطرح کنیم .مذاکره کنیم و راه حل اصلح را پیدا کنیم . راه حل های مخرب را انتخاب نکنیم .

از متخصص کمک بگیریم .

سطح آگاهی خودمون را بالا ببریم و مثل قرون وسطی فکر نکنیم .

از ظرفیت هامون استفاده کنیم . ما انسانیم ...

سرکوب

فرار

افراط 

تفریط

و ... اشتباهه محض ه !

این کش یک روز رها میشه و بر میگردی سر جای اول ات .

ببین کجا مشکل داری و حلش کن .


ما اول حیوانیم با غرایز ساده و ابتدایی که باید اصولی و منطقی تغذیه بشن وگرنه میشن خوره درون و بعد هم دیو بیرون !



روح وحشی

+غریزه هات را بشناس . بپذیرش نه تابوش کن و نه سلطان زندگیت . حد معقول تغذیه اش کن ...خودتو کنترل و مدیریت کن .قوی و منطقی برخورد کن .  نه بذار غریزه تو را کنترل کنه و نه دست آویزی بشه واسه کنترل کردن ات توسط دیگران .

++مطالعه کن . به سلامت جنسی ات بها بده . انسانی و مطابق طبیعت ات رفتار کن نه حیوانی و ابتدایی . ازش لذت ماندگار ببر . به پدیده ای زیبا تبدیلش کن . احساس را چاشنی اون کن . مکانیزم غریزه ی جنسی در انسان با حیوان فرق داره . عشق و محبت و تنوع و احساس از اجزای اصلی اون هستند ...

++ما ایرانی ها واقعا سردمدار عقده ای های جنسی هستیم . درد آور و تاسف آور . مدعیان هنر و صنعت و عرفان و فلسفه و عقل !!

+++غریزه جنسی پاشنه ی آشیل ات نیست ؟یک سری به خودت بزن و بهش فکر کن .انکارش نکن !



خیلی ساده است . حتی بچه های مهد کودکی این را میفهمند .

وقتی کسی را دوست داری نسبت به اون احساس مسئولیت میکنی .

اگر نکردی مطمئن باش که داری اداش را در میاری !


مگه میشه کسی را دوست داشت و حال و روزش ؛ سلامتیش ؛ امروز و فرداش ؛ مشکلاتش ؛ وضعیتش به هر لحاظ برات مهم نباشه ؟!

وقتی کسی را واقعا دوست داری حال و وضعیتش میشه حال و وضعیت خودت .

میشه دغدغه ات .

برای کمک و مهر و محبت همیشه آماده ای ...

روح وحشی

+لطفا خودمون را گول نزنیم ...


غم انگیزه ...

چند روزه دارم سعی میکنم برای یک خانواده که پدر ندارن و مادر سرپرست 2 دانشجو و یک دختر مریض هست کمک جمع کنم تا دیه یک تصادف را پرداخت کنند و کار به زندان نکشه . اونم یک جوان 19 ساله ...

واکنش ها :


چشم ( اما خبری نشد)

سکوت 

نمیتونم

شماره کارت بده ( دادم اما واریزی نداشت )


بی حسی انسانیت .


اینها هیچکدوم ندار و فقیر که نیستن خوشبختانه وضع خوب تا عالی هم دارن .


حالا من موندم دو درد.


درد اون خانواده

درد مرگ تدریجی انسانیت


روح وحشی

+کرمانشاه هنوز ادامه داره اما مردم بی حس شدن ...






افسوس که نان پخته،خامان دارند

اسباب تمام، ناتمامان دارند


آنان که به بندگی نمی ارزیدند

امروز کنیزان و غلامان دارند.



 شیخ بهایی


به گزارش مشرق به نقل از جماران در فروردین 1393 آیت الله موسوی بجنوردی پدر همسر سید حسن خمینی و مدیرگروه فقه و حقوق پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی در گفت و گویی، مشروعیت همسر دوم را در شرایط امروز به گونه ای جدی زیر سوال می برد و با تأکید بر این که همسر دوم مصداق شکنجه همسر اول است؛ دیدگاهی بر خلاف فتوای مشهور فقیهان را در این باره مطرح می کند.

سوال: در استنباط شما از آیات و روایات با در نظر گرفتن عنصر زمان، بر اساس شرایط امروز آیا همسر دوم از منظر فقهی و شرعی می تواند مشروعیت داشته باشد؛ به طور کلی دیدگاه شما درباره راه حل های رعایت حقوق زنان در قوانین مرتبط با ازدواج چیست؟

بی هیچ سخن لینک ها را ارسال میکنم .


اول گزارش ویدئویی عصر ایران و سرپوش( کامل تره) .


لینک عصرایران

لینک سرپوش


دوم گزارش و مصاحبه ی مددکار با ایران وایر :


لینک

با ف ی ت ر شکن باز کنید .

اخطار : مطلب حاوی گزارش های مستند دردناک است .



وقتی خبری را در شبکه های اجتماعی میخوانیم که بدجور آن جای مان را میسوزاند و به رگ غیرت مان بر میخورد و از خودمان خجالت میکشیم که چرا ساکت مانده ایم ؟!

بلافاصله قیافه ی فاتحان را گرفته و خبر را بازنشر یا به زبان اجنبی فوروارد میکنیم و یک نفس راحت میکشیم ...


وجدان و غیرت و آن جای مان آرام میشود ...


روح وحشی

+اگه دروغ میگم دماغم دراز بشه ...

 اوج توحش یک ملت!


این پیرزن ، یکی از خدمتکاران کاخ نیاوران بود که فقط و فقط به جرم اینکه کلفت کاخ بود او را در شهر گرداندند، به سر و رویش مشت و لگد زدند، و عاقبت زنده زنده سوزاندند!! 


در همان روزها ، جراید سراسر گیتی ، با عنوان : اوج توحش یک ملت، این تصویر را که توسط خبرنگار فرانس پرس گرفته شده بود، به چاپ رساندند.


بعدها مقامات ادعا کردند صاحب این عکس یکی از زنان  ِفعال در جمشیدیه (شهر نو) بوده!!

اما پس از برملا و رسانه ای شدن  ِموضوع تنها مقام رسمی و سرشناس، جناب طالقانی بود که ضمن محکوم کردن  ِماجرا، اعلام کرد:

*حتی اگر دربارهٔ فعالیت این زن در خانه های فساد راست بگویند که نمی گویند، این عملیات  ِشنیع غیر شرعی ، غیر قانونی و غیر اخلاقی بوده است



+خوب یادمه اون روزها را . کودک بودم اما توحش و رفتار غیرانسانی را خوب خوب حس میکردم . بخصوص با کارکنات کاخ ها و کاباره ها و شهر نو ...

کارما از آسمان نمی آید . همینجا در رفتار ما نهفته است !



 نه تنها یک کودک نمی‌تواند ازدواج کند بزرگسالی که بلوغ روانی ندارد هم همین‌طور !


درخصوص بحثی که امروز در فضای مجازی و رسانه‌ها در مورد بحث کودک‌همسری مطرح شده، لازم است بگوییم که قوانین مربوط به این موضوع مربوط به چند صد سال پیش است. طبیعتا وقتی ما قوانین مربوط به چند صد سال پیش را با امروز مقایسه می‎‌کنیم، ممکن است که نه تنها قابلیت اجرا نداشته باشد بلکه آسیب‌رسان هم باشد. مثل این‌که ما لباس‌های تابستانمان را نمی‌توانیم در زمستان بپوشیم، یا لباس‌های زمستان را نمی‌توانیم در تابستان بپوشیم و باید هرچیزی را در فصل و زمان خودش استفاده کنیم. قوانین هم از همین قانون پیروی می‌کند. در یک دوره‌ای در بدو شروع ادیان، آن‌ها نیاز به گسترش ایدئولوژی خودشان داشتند و سرباز برایشان مهم بود، افرادی که بتوانند این تفکر و ایدئولوژی را گسترش بدهند. بنابراین ادیان از هرگونه رابطه جنسی که منجر به تولید مثل نمی‌شد، جلوگیری می‌کردند و هرگونه رابطه‌ای که منجر به تولید مثل می‌شد را تشویق می‌کردند.


به دلیل این‌که کیفیت روابط انسانی در آن دوره شاید به آن میزان برایشان مهم نبود. در صورتی که امروزه برای ما کیفیت رابطه است که از اهمیت زیادی برخوردار است و اگر ما به کیفیت رابطه توجه نکنیم، معضلاتی را در جامعه خواهیم داشت. امروز ازدواج کاملا چارچوب‌هایش با دنیای سنتی تغییر کرده و دیگر ایلی وجود ندارد که دو نفر را برای همدیگر انتخاب کند و خود ایل از آن‌ها مراقبت کند یا یک خان‌دایی یا خان‌عمویی که کلامش فصل‌الخطاب است، به آن‌ها عنوان کند که بروید و به زندگی‌تان برگردید. معمولا در آن زمان ایل می‌توانست زندگی را حفظ کند و نگهدارد درحالی که امروزه نه تنها هیچ ایلی وجود ندارد، بلکه دنیای مدرن پر از گزینه‌های متعدد است و برای زندگی متعهدانه نیاز به بلوغ روانی و عاطفی وجود دارد و فرد زمانی که به آن بلوغ لازم نرسیده باشد، نمی‌تواند رابطه خوبی داشته باشد.


همانطور که امروز می‌بینیم تعداد طلاق‌ها انقدر زیاد شده و مشکلاتی را بین زوجین به وجود آورده و بچه‌های طلاقی که سرگردان می‌شوند و مشکلاتی را خواهند داشت. اگر ما به این فکر کنیم که قوانین سال‌های قبل می‌تواند برای الان صادق باشد، قطعا آسیب خیلی زیادی را به جامعه‌مان وارد می‌کنیم. در جامعه‌ی ما هم ازدواج و هم طلاق مانند دو کالای بسیار گران و پرهزینه هستند. اگر ازدواج را به نوجوان یا کودکی که هنوز تعقل و تفکر لازم را ندارد و هنوز هویتش شکل نگرفته و امیال جنسی فقط او را به سمت یک ارتباط سوق می‌دهد تحمیل کنیم، آن وقت آسیب‌هایی که بعد از ارضای این نیاز برای آن فرد به وجود می‌آید برای جامعه است و هزینه‌هایش را باید جامعه تأمین کند.


بنابراین بیایید عمیق‌تر به این ماجرا فکر کنیم. نه تنها یک کودک یا یک نوجوان نمی‌تواند ازدواج کند، بلکه اگر یک بزرگسال که به درجه‌ای از تفکر نرسیده باشد که بتواند فکر کند و هویت خودش را شکل بدهد، او هم قابلیت این را نخواهد داشت که بخواهد ازدواج کند. بنابراین مراقب باشیم که وقتی مطلبی را درجامعه گسترش می‌دهیم، عواقبش دامن ما را خواهد گرفت.


    منتشر شده در سایت خبرآنلاین: روابط زناشویی در کودک‌همسری؛ وقتی فقط یک‌روی سکه را می‌بینیم


در سایت ببینید:

https://hesamfiroozi.com/3416


drhesamfiroozi@

سوگیری‌های شناختی: محافظه‌کاری

کل ایران اینبار گل خوردند ...

نه بهتره بگم که انسانیت گل خورد .

شاید هم باید گفت :

مرگ تدریجی انسانیت به دست شهرداری ها در کف خیابان های فقر ...



:(((((...((((



برای دو کودک گلفروش کرمانی که گل خورانده شدند

"مانا نیستانی"




این جمله با وجود ظاهر ناخوشایند و شاید با چاشنی توهین آمیز بودن یکی از ادیبانه و پرکاربردترین جملات عصر حاضر است .


سکوت ، حرف زیادی برای گفتن دارد اگر به جا باشد . نه جایی که جایز که نیست بلکه حماقت و حماقت و حماقت است .


جایی که داری از درد جان می کنی اما یا حالش را نداری یا جرئتش را تا حداقل یک آخ جانانه بگویی !

تحمل کردن و صبوری و مدارا همیشه نشانه ی عقل نیست . نشان میانه حالی و اصلا بیحالیست !

آدم بالغ رویه اش را به گونه ای انتخاب میکند که نتیجه ای درخور بگیرد اما خوار و ذلیل نشود !

مهم نیست دیگران چه قضاوتی میکنند . مهم این است که در خلوت خودت به خودت ببالی و افتخار کنی و نگویی ای کاش چنان کرده بودم و چنان گفته بودم .

علی الحال بی جا حرف زدن عواقب بدتری دارد بخصوص از نوع زبان سرخ و اراجیف و ...


روح وحشی

+پرگویی کردم انگار !

▫️کودکان و نوجوانان در این کشور اجازه ندارند رانندگی کنند

▪️کودکان و نوجوانان در این کشور اجازه ندارند حساب بانکی افتتاح کنند

▫️کودکان و نوجوانان در این کشور اجازه ندارند در مدرسه غیبت کنند و در این صورت باید توضیح والدین شان را به مدرسه ارائه دهند!

▪️طبق قانون کودکان و نوجوانان حتی اجازه کار و کسب درآمد هم ندارند و در این صورت کودک کار قلمداد می شوند که آسیبی اجتماعی است.

▪️طبق هنجارهای اجتماعی کودکان و نوجوانان در این کشور مجاز نیستند تا از داروخانه ها کاندوم بخرند!

و بسیار کارهای دیگر که کودکان و نوجوانان به دلیل سن کم اجازه آنرا ندارند.

🔺ولی کودکان و نوجوانان در این کشور اجازه دارند خانواده تشکیل دهند! اجازه دارند ازدواج کنند! اجازه دارند « سکس» داشته باشند! اجازه دارند پدر یا مادر شوند!


و نکته جالب تر آنکه:

▪️ از طرفی به کودکان و نوجوانان اجازه ازدواج می دهند و از طرف دیگر آموزش و پرورش محافظه کار این کشور از آموزش  اولیه مسائل جنسی به همان کودکان و نوجوانان اجتناب می کند! 

▪️و صدا و سیمای محافظه کار این کشور یکی از مسائل اجتماعی امریکا را بارداری نوجوانان در آن کشور می داند!!

🔺ارزش و شأن خانواده در کشور ما در همین حد است.

فردین علیخواه|جامعه شناس

fardinalikhah@

سوگیری‌های شناختی: اعتقادگرایی

«در باب اشرف مخلوقات»


بعضیها را هوا برداشته که اشرف مخلوقات هستند و حتما نظر کرده ای چیزی هم هستند که سیارات و ستارگان و منظومه ها و کهکشانها همه برای آنها خلق شده تا با یک وجب قد روزی چند بار خشتک مبارکشان را پایین بکشند و شاهانه بر فراز چاه مستراح جلوس بفرمایند سپس در حالیکه ...

ادامه ی پست قبل ؛ انسان گرگ انسان است .


نمایشنامه ی کمدی نوشته شده توسط Titus Maccius Plautus رم قدیم   . در ادامه دلیل شهرت این نمایشنامه را بخوانید : 


عبارتی که اولین بار در نمایش‌نامه آسیناریا نوشته پلوتس آمد و سپس تامس هابز از آن استفاده کرد .


اولین نسخه کتاب شهروند که در سال ۱۶۴۲ منتشر شد.تامس هابز در این کتاب بود که برای اولین بار این جمله را آورد.


در ادامه بیشتر بخوانید :



گفتمان خشونت ادبیات اوباش


هر چه که می گذرد رواج ادبیات اوباش در جامعه ما بیشتر می شود. واژه ها و عبارت هایی که زمانی دشنام و ناسزا محسوب می شدند بخشی از گفتمان معمول طبقه متوسط و حتی تحصیلکرده شده اند. چه فرایندی رخ داده است که ما ایرانیان به فرهنگ اوباش گرایش پیدا کرده ایم؟

هر جامعه ای افراد و نهادهایی دارد که به نوعی "مرجع" و "الگو" محسوب می شوند. سیاستمداران، ستاره های موسیقی و سینما و قهرمانان ورزشی مهم ترین این افراد هستند و رسانه های فراگیر نهادهایی هستند که این الگوها یا Role Model ها را به مردم معرفی می کنند.




وقتی از کسی دروغی میشنوم که به ارتباط مون مربوطه کلا از چشمم میوفته .


عجیب شامه ی تیزی در مورد دروغ دارم .


هر چی خیال کنی نفهمیدم

هر چی انکار کنی

من فهمیدم دروغ گفتی و از چشمم افتادی

تو لیاقت صمیمیت را نداری

دشمن دوستی و صمیمیتی


روح وحشی

+مخاطب : هر کسی که در قالب دوستی بهم دروغ گفته مطمئن باشه فهمیدم حتی اگر سکوت کردم . همین که رهات کردم یا بقول امروزی ها کات کردم باید خودت بفهمی ...


روزگاریست سخت زمستانی

آدم ها غریبه ای در شهر

صورتک ها پیدا

صورتک ها در جیب ها

صورتک ها آدم ها

...

 پشت میزهای خاطره

هر کس به ساختن خاطره ی خود مشغول

با لبخندی گشاد بر صورت

و قطعه ای کیک و یک فنجان اسپرسو

خاطره ای " همین الان یهویی "

هر کس غرق دنیایی که دیگر مجازی نیست

آدم ها غریبه ای در شهر

..

و در نیمه شب های چار دیواری

هیچ عاشقانه ای را میلادی نیست

همه جا حصار و دیواریست نامرئی

حتی روی تختخواب های کینگ سایز مرمرین

.

همه تنهاییم

سخت تنهایم

ما غریبه ایم در شهر 

...



روح وحشی





✍️ علی زمانیان



باور کنید ما ملتی کاملا معمولی هستیم


در خودشیفتگی دوگانه غوطه می خوردیم که انقلاب سال 57 نوع سومی از خودشیفتگی را ایجاد و دامن زد.


✅   از سه گونه خود شیفتگی رنج می بریم:


1) خودشیفتگی ملی و سنتی

2) خودشیفتگی دینی

3) خودشیفتگی انقلابی


خود‌شیفته، عاشق خودش، باورهایش، دارایی هایش و هر آن چیزی است که به او تعلق دارد. خودشیفته، همان گونه که خود را برتر از دیگران می‌پندارد، باورهایش را نیز برتر از همه‌ی باورها می‌شمارد. چنین شخصی، خود را و اعتقادات و باورهایش را بری از هر گونه خطا و مصون از هر اشکالی می‌داند. باورهایش را قطعی الصدق و یقینی تلقی کرده و به طور غیر عادی به خودش و باورهایش علاقه‌ی مفرط نشان می‌دهد. به نحو مبالغه‌آمیزی احساس می‌کند که از دیگران مهم‌تر است. 


در حالی که رابطه‌ی معرفتی با اعتقادات، به رابطه‌ای گفته می‌شود که باورها و پنداشت ها در نسبت با خرد و تعقل سنجیده می گردد و به همراه منطق و دلیل بیان می‌شود، خود‌شیفته اما، با اعتقادات و باورهایش، رابطه‌ی معرفتی برقرار نمی‌کند. بلکه با باورهای خود، عموما رابطه‌ی عاشقانه دارد. او همان گونه که عاشق چهره‌، هوش، قد، لباس، رنگ موی و چشمان خویش می‌شود، همان گونه هم عاشق و شیفته‌ی باورهای خودش است. فرد خود‌شیفته ، هنگامی که باوری را بر زبان می‌آورد گویی انتظار دارد دیگران، بدون ارائه‌ی دلیل و گفت‌وگوهای عقلانی، آنها را بپذیرند، چون از زبان او جاری شده است. همین که "او" می‌گوید، دیگر چه نیازی به دلیل هست؟ او "خود"،  دلیل خود است. اصلا او خود بنیان دلیل و استدلال است، از آن هم بالاتر، دلیل از او ناشی می‌شود و استدلال با او جان می‌گیرد. فرد خودشیفته، خود را مرکز عالم معنا، و خویشتن را حجت و دلیل سخنانش می‌داند. 



به زبان دینی، ما امت مرحومه ایم. در میان کاروان بلند آدمیانی که در طول تاریخ و به نام های متفاوت، دیندار بوده‌اند، تنها ما رستگارانیم. راه راست از آن ما است و دیگران، همه بر نهج تاریک و مسیر خطا، راه می‌پیمایند. و به زبان غیر دینی، معتقدیم تاریخ هزاران سال ایران نشان می‌دهد که ما منشا تمدن بوده‌ایم. بهترین‌ها بوده‌ایم. حقوق بشر را ما کشف کرده‌ایم، شهرنشینی را ما خلق کرده‌ایم و.... 


خود شیفتگی دوگانه‌ی ملی و دینی، ما را در خود اسیر کرده بود، که شیفتگی انقلابی از راه رسید و مثلث کامل شد و ما این چنین در حصار مثلث گرفتار آمدیم. بتدریج راه نقد مسدود شد تا با تفاخر و جزمیت از باورهای انقلابی و دینی و تاریخیمان، سخن بگوییم. خود شیفتگی سبب شد اجازه ندهیم دیگران، آرا و اندیشه هامان را نقد کنند. در نتیجه‌ی سست شدن ارتباط موثر با سایر فرهنگ‌ها، پویایی و نشاط را از آن ستاندیم. فرهنگ که زندانی شد، پایان غم‌انگیزی را تجربه کرد. جریان نقد که محدود و مسدود شد، اندیشه لاجرم به بن‌بست کشیده می‌شود و تفکر به رکود و ورشکستگی دچار می‌شود.


ده‌ها سال باید می‌گذشت تا ضلع سوم شیفتگی انقلابی دچار فرسایش گردد. تجربه‌های پرهزینه‌ای را پشت سرنهادیم تا متوجه شویم ما انسان های ویژه و سرآمدان تاریخ و قهرمان نیستیم. ما انسان‌های معمولی و ملتی کاملا معمولی هستیم. و چند دهه و یا چند قرن طول خواهد کشید که از زیر بار خودشیفتگی ملی و تاریخی و هم از خودشیفتگی دینی بیرون بیاییم؟


 ✔️  اینک باید نگران بود که نکند از همین رتبه ی معمولی بودن هم تنزل پیدا کنیم و به زیر خط فقرتاریخ رانده شویم.


علی زمانیان