صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو


۴۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اجتماعی» ثبت شده است





امروز وسوسه شدم این ترانه ی" جنتلمن" که کل سیستم اموزش و فرهنگی رو به" لرزوندن" وا داشت رو گوش بدم. 

هم اهنگش رو شنیدم و هم متن ترانه اش رو خوندم.

انصافا متنش در حد بچه های زیر 18 سال نبود.

ولی ریتم شاد و دلنشینی داشت.!!!

گفتم بزار یه ابتکار به خرج بدم و متنش رو با یکی از شعرای کتب درسی عوض کنم و به اصطلاح جامه ی مجاز بر تنش کنیم.


کتاب هفتم رو باز کردم؛

دیدم شعر اول که کلا مضمونش حرم و زائر و گلدسته هست و بی احترامی به مقدسات میشد.

ورق زدم شعر مولوی اومد:از خدا جوییم توفیق ادب  بازم مضمون سنگین بود و مقدس.

گفتم شاید شعرای شادش اخر کتاب باشه . تندتر ورق زدم؛به گفتار پیغمبرت راه جوی...

 تمام اشعار پوسته و محتوای دینی داشتند  و نمیشد پا در کفش دین کرد هرچند این رسم رو مداحان محترم سال هاست که به پا کرده اند.



رفتم سراغ کتاب هشتم؛

به نام خدایی که جان افرید....



شعر بعدی:پیش از اینها فکر میکردم خدا  خانه ای دارد میان ابرها


شعر بعدی:از علی اموز اخلاص عمل ...شیرحق را دان منزه از دغل


بعدی:خارکش پیری با دلق درشت...

 هشتم هم همه ی شعراش تم مذهبی اعتقادی و تعلیمی و اندرزی محض داشت. 

گفتم شاید مولفان  و برنامه ریزان اموزش و فرهنگی  سن دانش اموزان رو در نظر گرفتن، رفتم سراغ کتاب نهم:


شعر اول:به نام خداوند جان و خرد...


شعر دوم :آفرینش همه تنبیه خداوند دل است..


شعر سوم:در پیله تا به کی بر خویشتن تنی... پرسید کرم را مرغ از فروتنی


شعر بعدی:جوانی گه کار و شایستگی ست .. گه خودپسندی و پندار نیست


شعر بعدی:یوسف گمگشته باز اید...


شعر اخر:

بیا تا براریم دستی زدل .. که نتوان براورد فردا زگل


هر سه کتاب فارسی رو بستم و بوسیدم در ردیف بالای کتابخانه بین قران و نهج البلاغه جای دادم.


کتاب های مان اصلا در حد سن و سال و شور و نشاط دانش اموزان نوشته نشده اند.

از همان اول ابتدایی می خواهیم همه را مذهبی بار بیاوریم . کلا روی دنیای بعد از مرگ سرمایه گذاری کرده ایم و خبری از این دنیا نیست. حتی متون نثر هم نتیجه گیری اش  تابلوی  ان سوی پل صراط را در می دارد.


درونمایه ی همه ی آنان نصیحت و اندرز است و بس.

من معلم ادبیات، اگر در لابه لای این متون  که  رده ی سنی بالای چهل سال را نشان رفته ولی در کتب متوسطه جا خوش کرده ،  شعری شورانگیز نخوانم یا داستانی دلنشین تعریف نکنم ،کلاس، اصلا حوصله ی تحمل مرا نخواهد داشت!!

مطالب و محتوای کتب بیشتر سنین بالای شصت سال را جذب می کند انانی که از جوانی خود بهره ی کافی را برده اند و در سراشیبی مرگ و زندگی چاشنی دین و  مقدسات را  به عمر خود اضافه می کنند.

کتب درسی با این مضامین در برابر  نوجوان و جوانان پر شور این دوره کم اورده و به حاشیه زده شده. 

باید چند نمره و امتیاز در نظر بگیری تا یک نوجوان فلان شعر کتاب را حفظ کند ولی هم او تمام اشعار خواننده ها را با بهترین شکل و کیفیت اچ دی می خواند و اجرا می کند!!


اگر شاگردان امروز ترانه های کوچه بازاری و زیر زمینی را به شور و شوقی وصف ناپذیر می خوانند مقصرش نه من معلم و مدیر و ناظم هستیم و نه خانواده و پدر و مادر

مقصر کتاب هایی هستند که با سنین دانش اموزان منطبق نیستند

کسل کننده هستند

تک بعدی هستند

فقط امر و نهی هستند و بس


متن های نویسندگان  نچسب و سفارشی   هم اضافه بفرمایید!


به امید بازنگری متون کتب ادبی و بیان مطالبی سرشار از شور و نشاط و در عین حال سنگین و موقر !


منصور اسعدی  20اردیبهشت 98شیراز



@sahaja_yoga



💢 «نوار بهداشتی» است، خجالت ندارد


- محمد فاضلی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی


یک هفته است که به دلیل عضویت در «هیئت ویژه گزارش ملی سیلاب‌ها» در جلسات مختلف، از جمله جلسات بررسی کمک‌رسانی به سیل‌زدگان در ابعاد اجتماعی، فرهنگی و مشارکت‌های مردمی، شرکت می‌کنم.

نکته‌ای در همه جلسات آزارم می‌دهد و دیروز بالاخره مجبور شدم لب به اعتراض باز کنم.


آقایان و خانم‌ها، مقامات و مسئولان سازمان‌های مردم‌نهاد مشارکت‌کننده در کمک‌رسانی، خبرنگار و مجری تلویزیون، همگی از عباراتی نظیر «اقلام بهداشتی مورد نیاز خانم‌ها» و مشابه آن استفاده می‌کنند.

یکی از انسان‌های شریف سازمان‌های مردم‌نهاد با هزار زحمت عبارت «محصولات سلولوزی مورد استفاده خانم‌ها» را برای اشاره به «نوار بهداشتی» استفاده می‌کرد. 


سؤالم این است که آیا شهروندان، بالاخص زنان، در این جامعه باید برای نام بردن، خریدن و استفاده کردن از یک محصول ساده برای نیازی طبیعی، این گونه تحت فشار، خجالت کشیدن و معذب بودن باشند؟


سؤالم ساده است:

آیا زنان با خریدن و استفاده کردن نوار بهداشتی به کسی آسیبی می‌زنند یا کار زشتی می‌کنند؟


قصد مقایسه ندارم و رفتار همگان در زندگی شخصی‌شان محترم است،

اما واقعاً مردان و زنانی که سیگار می‌خرند و در مکان عمومی از آن استفاده می‌کنند، کار بد و زیان‌رسان به حال دیگران و خودشان انجام نمی‌دهند؟

اگر به‌کار بردن واژه «نوار بهداشتی» خجالت دارد، استفاده از نام مواد مخدر، اسلحه‌ها، و ناسزاهایی که عین نقل و نبات بر زبان جاری می‌شوند، زشت‌تر نیست؟


مسئولان تدارکات کمک‌رسانی به سیل‌زدگان خجالت می‌کشند این واژه را به زبان بیاورند

و در نتیجه نه می‌توانند به صراحت بگویند که چه موقع کمبودش هست و نه برای مثال حالا می‌توانند به صراحت بگویند نیاز به این محصول رفع شده و مردم اقلام دیگری ارسال کنند. 


خجالت کشیدن از کاربرد «نوار بهداشتی» و مسخره کردن و طعنه زدن به زنانی که این محصول را خرید می‌کنند و ...، بخشی از گفتمان ضد زن و زجرآوری است که میلیون‌ها زن جامعه ایران را می‌آزارد.


عاقبت این گفتمان ضد زن همان می‌شود که بر اساس یکی از ویدئوهای منتشرشده، کمک‌رسان‌ها به سیل‌زدگان، پشت به زنان، فقط بسته‌های نوار بهداشتی را برای ایشان پرتاب می‌کنند (شاید همه جا این رفتار نادرست انجام نشده باشد). 


اسم‌اش «نوار بهداشتی» است،

برای رفع نیاز طبیعی نیمی از جمعیت انسانی روی کره زمین،

بسیار هم حساس و مهم است،

و محصولی است که تقریباً در یک‌چهارم عمر دوران باروری یک زن به آن نیاز دارد.


از به‌کار بردن نامش خجالت نکشیم،

هیچ زنی را برای آن مسخره نکنیم،

در ادبیات کمک‌رسانی آزادانه و درست از آن استفاده کنیم.


جامعه‌ای که زنان و مردانش از کاربرد نام این چنین محصول ضروری هراس داشته باشند،

در معرض آسیب‌های جنسی و جنسیتی بزرگ‌تر (فقدان خرد جنسی) و بدکارکردی‌های بیشتری است.


منبع: اصلاحات نیوز 


بدترین نوع بی سوادی، بی سواد سیاسی است، وی کور و کر است، درک سیاسی ندارد و نمی‌داند که هزینه‌های زندگی از قبیل قیمت نان، مسکن، دارو و درمان همگی وابسته به تصمیمات سیاسی هستند. او حتی به جهالت سیاسی خود افتخار کرده، سینه جلو می‌اندازد و میگوید که “از سیاست بیزار است”. چنین آدم سبک‌ مغزی نمی‌فهمد که بی‌توجهی به سیاست است که زنــان فــاحــشه و کودکان خیابانی می‌سازد، قتــل و غــارت را زیاد می‌کند و از همه بدتر بر فساد صاحبان قدرت می‌افزاید!


برتولت برشت



@sahaja_yoga



توصیه تاکیدی میکنم که حتما این پست را بخوانید .

بسیار کمک کننده است 👌👌👌


 سوگیری‌های شناختی: منفی‌نگری


 چرا افکار، احساسات، شغل‌ها، علم‌ها و حتی رنگ‌ها را بر پایه جنسیت تقسیم می‌کنید؟


آیا تفاوت های جسمانی بین زن و مرد لزوماً باعث می شود زن و مرد نحوه ی تفکر و احساسات متفاوتی داشته باشند؟ آیا برخی از امور زندگی «مردانه» و برخی از امور آن «زنانه»اند؟ شما چه فکر می کنید؟ آیا «بچه داری» کار زنان است و «خلبانی» کار مردان؟


پایه گذاران روانکاوی همچون زیگموند فروید، کارل یونگ و اریک اریکسون اعتقاد داشتند که ساختار «روان زنانه» با ساختار «روان مردانه» متفاوت است وهمان طور که نمی توان انتظار داشت مردی وظیفه ی زایمان و شیردهی را به عهده بگیرد، نمی توان سایر امور «بچه داری» را به مردان سپرد.

چند سال پیش سر گرایشی که یکی از همکلاسی ها و دوست صمیمی ام داشت و یک جورایی خط قرمز من بود رابطه مون کمرنگ و بعد هم قطع شد .

صمیمیت ما زیاد بود و عجیب همدیگر را دوست داشتیم . اما مدام درگیر میشدیم تا اینکه هر دو کم کم خسته شدیم .

دلم براش تنگ بود . دیگه به مشکلی که داشت هم فکر نمیکردم . یعنی برام خط قرمز نبود دیگه . صورتی کمرنگ شده بود ;-)

مدام ذهنم درگیرش بود . هم نگرانش بودم و هم دلتنگش . 

گوشی موبایلم را برداشتم . رفتم  سراغ کانتکت لیست و پیداش کردم . پیش خودم گفتم یا جواب میده یا نمیده اما اگر جواب داد و با من تندی کرد و یا قطع کرد من کوتاه نمیام چون من میدونم که دیگه با اون کاری که میکنه مشکل چندانی ندارم اما اون که نمیدونه . پس این منم که باید پا پیش بذارم و باهاش حرف بزنم . شاید اونم مثل من دلتنگه ...

زدم رو شماره گیر ...

زنگ خورد 

زنگ خورد

قطع شد

باز زنگ زدم

باز زنگ زدم

خلاصه بالاخره عصر جواب داد ...

توضیحش سخته . 

گفت : بله ؟

گفتم : سلام

گفت : سلام

و سکوت کرد . 

بعد صدای گریه اش را شنیدم ...

گذاشتم کمی آروم بشه و بعد باهاش حرف زدم .

اونم حرف زد. 

از دلتنگی هاش گفت . گله کرد . داد زد . باز گریه کرد .

من آماده بودم . آماده ی همه چی .

تحمل کردم ...

آروم که شد از خودم و دلتنگی هام گفتم . از اینکه فرق کردم . از اینکه دیگه با کارش مشکلی ندارم . اصلا به من ربطی نداره ...

باورش نمیشد . میگفت مگه میشه اینقدر تغییر کرده باشی . 

حق داشت . یک روزی بود که خط قرمزم بود و باعث قطع ارتباطم با یک دوست صمیمی . اما من واقعا تغییر کرده بودم . موضوع فقط تغییر خط قرمزهام نبود . موضوع تغییر نگرشم به زندگی و آدمها بود .

من دوستیم را بخاطر یک نگاه اشتباه خراب کرده بودم .

خیلی حرف زدیم .

اونم عوض شده بود . خیلی ...

الان چند وقته که باز با هم ارتباط داریم . وقتی می رم زادگاهم ساعت ها با هم هستیم بدون اینکه توی کارش دخالت کنم .


من عوض شدم

اونم عوض شده

و زمانه هم ...


اینکه فکر کنیم بعداز چند سال هنوز همه چیز مثل گذشته است یک اشتباهه .

من تماس گرفتم باهاش . حرف زدیم . اون مستقیم به موضوع اشاره کرد. منم بهش توضیح دادم که مشکلی ندارم دیگه و باز کنار هم هستیم .

دوست صمیمی دوران مدرسه ارزش زیر پا گذاشتن غرور و اعتراف به اشتباه را داره !

مذاکره اولین گزینه ی من در روابط هست. مثلا انسانیم و توان گفتگو داریم .

اگر صمیمیت باشه . اگر رابطه خاص باشه پس همیشه راهی هست ...


روح وحشی

+هنوزم کارش را تایید نمیکنم اما خط قرمز رابطه نیست برام . 


++سعی میکنم درک اش کنم . شاید اگر کنارش بودم موضوع فرق داشت . حالا که نیستم نمیتونم توقع زیادی ازش داشته باشم .


+++هر کس مسئول رفتار خودشه . 


++++بدتر از اونام نمیتونه بین دو دوست صمیمی فاصله بندازه مگر اینکه دیگه علاقه و صمیمیتی نباشه ...

اغلب از سر ادب و رفع تکلیف می پرسند :

چه خبر ؟خوبی ؟


تو هم از سر ادب و رفع تکلیف میگی خوبم ممنون .


چرا باید راست اش را بگی ؟

چرا باید برای کسی که حال و روزت براش اهمیت نداره یا اساسا خوش اش نمیاد که بدونه حال تو خوب نیست ، خودت را بریزی بیرون ؟!

در حال مرگ هم که باشم میگم خوبم !

کسی که تو براش اهمیت داری با یک دو دو تا چهارتای ساده هم میفمه حال و روزات خرابه و به دادت می رسه .

خیلی سخت نیست فهمیدن این که کسی احتیاج به کمک یا حضورت داره ...


نمیگم از سر ادب و ...نپرسیم حال هم را .

نمیگم دوست و رفیق و خانواده جام جهان نما دارند و میفهمن که حال مون خرابه .


حرف من اینه که اگه نسبت به هم احساس مسئولیت کنیم با یک بررسی ساده ی ذهنی هم میتونیم اوضاع را تخمین بزنیم .


هی ...

به داد هم برسیم . لازم نیست حتما صدای داد را بشنویم . عقل و شعور و احساس که داریم !

بعضی آدما اونقدر مغرور هستند که تا لب مرگ هم نق نمی زنند .

حواسمون به اینها بیشتر باشه !


روح وحشی


سوگیری‌های شناختی: پیوندانگاری


غم انگیزه ...

چند روزه دارم سعی میکنم برای یک خانواده که پدر ندارن و مادر سرپرست 2 دانشجو و یک دختر مریض هست کمک جمع کنم تا دیه یک تصادف را پرداخت کنند و کار به زندان نکشه . اونم یک جوان 19 ساله ...

واکنش ها :


چشم ( اما خبری نشد)

سکوت 

نمیتونم

شماره کارت بده ( دادم اما واریزی نداشت )


بی حسی انسانیت .


اینها هیچکدوم ندار و فقیر که نیستن خوشبختانه وضع خوب تا عالی هم دارن .


حالا من موندم دو درد.


درد اون خانواده

درد مرگ تدریجی انسانیت


روح وحشی

+کرمانشاه هنوز ادامه داره اما مردم بی حس شدن ...






افسوس که نان پخته،خامان دارند

اسباب تمام، ناتمامان دارند


آنان که به بندگی نمی ارزیدند

امروز کنیزان و غلامان دارند.



 شیخ بهایی


سوگیری‌های شناختی: پَس‌نگری

بی هیچ سخن لینک ها را ارسال میکنم .


اول گزارش ویدئویی عصر ایران و سرپوش( کامل تره) .


لینک عصرایران

لینک سرپوش


دوم گزارش و مصاحبه ی مددکار با ایران وایر :


لینک

با ف ی ت ر شکن باز کنید .

اخطار : مطلب حاوی گزارش های مستند دردناک است .



وقتی خبری را در شبکه های اجتماعی میخوانیم که بدجور آن جای مان را میسوزاند و به رگ غیرت مان بر میخورد و از خودمان خجالت میکشیم که چرا ساکت مانده ایم ؟!

بلافاصله قیافه ی فاتحان را گرفته و خبر را بازنشر یا به زبان اجنبی فوروارد میکنیم و یک نفس راحت میکشیم ...


وجدان و غیرت و آن جای مان آرام میشود ...


روح وحشی

+اگه دروغ میگم دماغم دراز بشه ...

 اوج توحش یک ملت!


این پیرزن ، یکی از خدمتکاران کاخ نیاوران بود که فقط و فقط به جرم اینکه کلفت کاخ بود او را در شهر گرداندند، به سر و رویش مشت و لگد زدند، و عاقبت زنده زنده سوزاندند!! 


در همان روزها ، جراید سراسر گیتی ، با عنوان : اوج توحش یک ملت، این تصویر را که توسط خبرنگار فرانس پرس گرفته شده بود، به چاپ رساندند.


بعدها مقامات ادعا کردند صاحب این عکس یکی از زنان  ِفعال در جمشیدیه (شهر نو) بوده!!

اما پس از برملا و رسانه ای شدن  ِموضوع تنها مقام رسمی و سرشناس، جناب طالقانی بود که ضمن محکوم کردن  ِماجرا، اعلام کرد:

*حتی اگر دربارهٔ فعالیت این زن در خانه های فساد راست بگویند که نمی گویند، این عملیات  ِشنیع غیر شرعی ، غیر قانونی و غیر اخلاقی بوده است



+خوب یادمه اون روزها را . کودک بودم اما توحش و رفتار غیرانسانی را خوب خوب حس میکردم . بخصوص با کارکنات کاخ ها و کاباره ها و شهر نو ...

کارما از آسمان نمی آید . همینجا در رفتار ما نهفته است !



 نه تنها یک کودک نمی‌تواند ازدواج کند بزرگسالی که بلوغ روانی ندارد هم همین‌طور !


درخصوص بحثی که امروز در فضای مجازی و رسانه‌ها در مورد بحث کودک‌همسری مطرح شده، لازم است بگوییم که قوانین مربوط به این موضوع مربوط به چند صد سال پیش است. طبیعتا وقتی ما قوانین مربوط به چند صد سال پیش را با امروز مقایسه می‎‌کنیم، ممکن است که نه تنها قابلیت اجرا نداشته باشد بلکه آسیب‌رسان هم باشد. مثل این‌که ما لباس‌های تابستانمان را نمی‌توانیم در زمستان بپوشیم، یا لباس‌های زمستان را نمی‌توانیم در تابستان بپوشیم و باید هرچیزی را در فصل و زمان خودش استفاده کنیم. قوانین هم از همین قانون پیروی می‌کند. در یک دوره‌ای در بدو شروع ادیان، آن‌ها نیاز به گسترش ایدئولوژی خودشان داشتند و سرباز برایشان مهم بود، افرادی که بتوانند این تفکر و ایدئولوژی را گسترش بدهند. بنابراین ادیان از هرگونه رابطه جنسی که منجر به تولید مثل نمی‌شد، جلوگیری می‌کردند و هرگونه رابطه‌ای که منجر به تولید مثل می‌شد را تشویق می‌کردند.


به دلیل این‌که کیفیت روابط انسانی در آن دوره شاید به آن میزان برایشان مهم نبود. در صورتی که امروزه برای ما کیفیت رابطه است که از اهمیت زیادی برخوردار است و اگر ما به کیفیت رابطه توجه نکنیم، معضلاتی را در جامعه خواهیم داشت. امروز ازدواج کاملا چارچوب‌هایش با دنیای سنتی تغییر کرده و دیگر ایلی وجود ندارد که دو نفر را برای همدیگر انتخاب کند و خود ایل از آن‌ها مراقبت کند یا یک خان‌دایی یا خان‌عمویی که کلامش فصل‌الخطاب است، به آن‌ها عنوان کند که بروید و به زندگی‌تان برگردید. معمولا در آن زمان ایل می‌توانست زندگی را حفظ کند و نگهدارد درحالی که امروزه نه تنها هیچ ایلی وجود ندارد، بلکه دنیای مدرن پر از گزینه‌های متعدد است و برای زندگی متعهدانه نیاز به بلوغ روانی و عاطفی وجود دارد و فرد زمانی که به آن بلوغ لازم نرسیده باشد، نمی‌تواند رابطه خوبی داشته باشد.


همانطور که امروز می‌بینیم تعداد طلاق‌ها انقدر زیاد شده و مشکلاتی را بین زوجین به وجود آورده و بچه‌های طلاقی که سرگردان می‌شوند و مشکلاتی را خواهند داشت. اگر ما به این فکر کنیم که قوانین سال‌های قبل می‌تواند برای الان صادق باشد، قطعا آسیب خیلی زیادی را به جامعه‌مان وارد می‌کنیم. در جامعه‌ی ما هم ازدواج و هم طلاق مانند دو کالای بسیار گران و پرهزینه هستند. اگر ازدواج را به نوجوان یا کودکی که هنوز تعقل و تفکر لازم را ندارد و هنوز هویتش شکل نگرفته و امیال جنسی فقط او را به سمت یک ارتباط سوق می‌دهد تحمیل کنیم، آن وقت آسیب‌هایی که بعد از ارضای این نیاز برای آن فرد به وجود می‌آید برای جامعه است و هزینه‌هایش را باید جامعه تأمین کند.


بنابراین بیایید عمیق‌تر به این ماجرا فکر کنیم. نه تنها یک کودک یا یک نوجوان نمی‌تواند ازدواج کند، بلکه اگر یک بزرگسال که به درجه‌ای از تفکر نرسیده باشد که بتواند فکر کند و هویت خودش را شکل بدهد، او هم قابلیت این را نخواهد داشت که بخواهد ازدواج کند. بنابراین مراقب باشیم که وقتی مطلبی را درجامعه گسترش می‌دهیم، عواقبش دامن ما را خواهد گرفت.


    منتشر شده در سایت خبرآنلاین: روابط زناشویی در کودک‌همسری؛ وقتی فقط یک‌روی سکه را می‌بینیم


در سایت ببینید:

https://hesamfiroozi.com/3416


drhesamfiroozi@

سوگیری‌های شناختی: قالب‌بندی

قبله عالم به سلامت، رعیت گرسنه اند امر ملوکانه چیست؟!


+ مالیات را افزایش دهید گرسنگی یادشان می رود، پدرسوخته ها!


 قهوه تلخ




چقدر از مشکلات ما در زندگی به همین روش حل شده و خواهد شد اگر حواس مان نباشد ؟!


مشکل جدید و حتی به ظاهر مهمتری جلوی پایمان گذاشته میشود . مشکلی که حل شدن اش به نفع همان کسی است که مسئول حل کردن مشکل اصلی است !

و ما مشغول چیزی میشویم که نه تنها سودی برایمان ندارد که حتی به ضرر ماست ...




امروز سرمان گرم باخت به ژاپن است بی آنکه بپرسیم اصلا چرا باید اینقدر فوتبال برایمان مهم باشد ؟  چرا و چگونه یک دفعه فوتبال شد همه ی زندگی ما وقتی کار نیست . وقتی مردم گرسنه اند ؟ وقتی انتشاراتی ها یکی یکی تعطیل میشوند . وقتی دیگر نه مدرسه امن است و نه دانشگاه برای جگر گوشه هامان .

واقعا چرا همه چیزمان شده فوتبال ؟ آیا حیثیت ایرانی در زمین فوتبال نجات پیدا میکند ؟ جایی که دختران و زنان مان را راه نمی دهند . جایی که حرف های رکیک و شکستن صندلی تمرین میشود ؟ به کجا می رویم که نمیفهمیم چه برسرمان آمده است !



باید خودمان را بشناسیم .

باید دیگران را بشناسیم .

باید زندگی را 

     راه حل های خوب زیستن را 

        باید عاقلانه زیستن را خوب خوب بشناسیم !



sahaja_yoga@

کل ایران اینبار گل خوردند ...

نه بهتره بگم که انسانیت گل خورد .

شاید هم باید گفت :

مرگ تدریجی انسانیت به دست شهرداری ها در کف خیابان های فقر ...



:(((((...((((



برای دو کودک گلفروش کرمانی که گل خورانده شدند

"مانا نیستانی"







■ مردِ دانا انسان را چنین می‌نامد: جانوری با گونه‌های سرخ.


دوستانِ من! مردِ دانا چنین می‌گوید: شرمساری! شرمساری! شرمساری! این است تاریخ بشر!


از این رو، مردِ بزرگ وار هرگز کسی را شرمسار نمی‌کند و خود از دیدار دردمندان شرمسار می‌شود.


اگر بنا باشد که اهلِ رحم باشم، نخواهم که آن را بر زبان آورم. و رحم آوردن ام همان به که از دور باشد.


همان به که پیش از آن که بشناسند ام، چهره نهان کنم و بگریزم. دوستانِ من! شما را نیز می‌فرمایم که چنین کنید.


به راستی، بهر دردمندان چه‌ها که نکرده ام. اما از آن زمان که آموخته ام خود را شادتر کنم این کار را همیشه به از آن کار یافته ام.


انسان از آغازِ وجود، خود را بسی کم شاد کرده است. برادران، «گناه نخستین» همین است و همین!


هر چه بیش تر خود را شاد کنیم، آزردنِ دیگران و در اندیشه یِ آزار بودن را بیشتر از یاد می‌بریم.


هرگاه که دردمندی را هنگام درد کشیدن دیده ام، از شرم اش شرمسار شده ام، زیرا به یاری برخاستن ام غرور اش را پایمال کرده است.


زیرِ بارِ منت های بزرگ بودن کینه توز می‌کند نه سپاس گزار...


«چیزی را آسان نپذیرید! با پذیرفتنِ تان بر بخشنده منت گذارید!» چنین است اندرزِ من به آنانی که چیزی برایِ بخشیدن ندارند.


اما گدایان را یکسره باید از میان برداشت! به راستی، ایشان را چیزی دادن مایه یِ برآشفتگی ست و چیزی ندادن نیز.


یک وجدان ناراحت به انسان آزار کردن می‌آموزد.

به راستی بهتر است انسان عمل شر انجام دهد تا اینکه اندیشه پست و کوچکی را در خاطرش بگذراند. از آنجا که شرارت خودش اقرار می کند (من بیماری هستم!)، اما اندیشه ی پست خود را پنهان می کند تا اینکه سر تا پای آدمی را تسخیر کند


با آدمیان زیستن دشوار است، زیرا خاموش ماندن بسی دشوار است.


بزرگ ترین بیدادِ ما نه به آن کسی ست که از او بیزار ایم. بل با کسی ست که با او هیچ سر و کارِمان نیست.


و چون دوستی با تو بدی کند، با او بگو: «آنچه با من کرده ای بر تو بخشودم. اما آنچه با خود کرده ای را چه گونه توانم بخشود؟»


دل را نگاه دار! دل چو رفت سر نیز چه زود از پیِ دل می‌رود!


وای بر آن عاشقانی که از رحمِ شان برتر، پایگاهی ندارند.



چنین گفت زرتشت

 گفتارهای زرتشت بخش دوم

 درباره‌ی رحیمان

فردریش نیچه 

ترجمه‌ی داریوش آشوری


نکته : نوشته ها هیچ ارتباط اسنادی و واقعی با زرتشت ندارند .



@sahaja_yoga


همچی میگه شما خیلی حساس هستید که انگار مثلا یه بیماری روانی دارید یا کلا از مخ راحتید .

یه چی توو مایه ی فحش میمونه این جمله !


ته اش یعنی که خانم محترم شما بیراه حرف میزنید و دوزار حرف تون حساب نیست .

یعنی کلا قابل ایگنور هستید و وقت من را نگیرید !


روح وحشی

+ اگه یه دستگاه حساس متر( نه حساسیت سنج ) اختراع بشه کلا در دکون اینا بسته میشه .

++کافیه بگی مثلا حساس بودن بهتره یا سیب زمینی بودن ؟!

یا سکوت کنی و نگاه عاقل اندر سفیه با یک :) و دفعه ی بعد سر فرصت مناسب بگی شما خیلی حساس هستید انگار تا مثل اصغر ترقه بپر بالا !

چون خوب میدونه پشت این جمله ی قشنگ یک شیر درنده خوابیده 😂

++حساسیت یعنی هنوز زنده ای و روح و جان و ذهن تو به زندگی واکنش نشان میده . صد البته که بهتره افسار اسب چموش عواطف را کنترل کرد تا آسیب نزنه ! 

▫️کودکان و نوجوانان در این کشور اجازه ندارند رانندگی کنند

▪️کودکان و نوجوانان در این کشور اجازه ندارند حساب بانکی افتتاح کنند

▫️کودکان و نوجوانان در این کشور اجازه ندارند در مدرسه غیبت کنند و در این صورت باید توضیح والدین شان را به مدرسه ارائه دهند!

▪️طبق قانون کودکان و نوجوانان حتی اجازه کار و کسب درآمد هم ندارند و در این صورت کودک کار قلمداد می شوند که آسیبی اجتماعی است.

▪️طبق هنجارهای اجتماعی کودکان و نوجوانان در این کشور مجاز نیستند تا از داروخانه ها کاندوم بخرند!

و بسیار کارهای دیگر که کودکان و نوجوانان به دلیل سن کم اجازه آنرا ندارند.

🔺ولی کودکان و نوجوانان در این کشور اجازه دارند خانواده تشکیل دهند! اجازه دارند ازدواج کنند! اجازه دارند « سکس» داشته باشند! اجازه دارند پدر یا مادر شوند!


و نکته جالب تر آنکه:

▪️ از طرفی به کودکان و نوجوانان اجازه ازدواج می دهند و از طرف دیگر آموزش و پرورش محافظه کار این کشور از آموزش  اولیه مسائل جنسی به همان کودکان و نوجوانان اجتناب می کند! 

▪️و صدا و سیمای محافظه کار این کشور یکی از مسائل اجتماعی امریکا را بارداری نوجوانان در آن کشور می داند!!

🔺ارزش و شأن خانواده در کشور ما در همین حد است.

فردین علیخواه|جامعه شناس

fardinalikhah@


گفتمان خشونت ادبیات اوباش


هر چه که می گذرد رواج ادبیات اوباش در جامعه ما بیشتر می شود. واژه ها و عبارت هایی که زمانی دشنام و ناسزا محسوب می شدند بخشی از گفتمان معمول طبقه متوسط و حتی تحصیلکرده شده اند. چه فرایندی رخ داده است که ما ایرانیان به فرهنگ اوباش گرایش پیدا کرده ایم؟

هر جامعه ای افراد و نهادهایی دارد که به نوعی "مرجع" و "الگو" محسوب می شوند. سیاستمداران، ستاره های موسیقی و سینما و قهرمانان ورزشی مهم ترین این افراد هستند و رسانه های فراگیر نهادهایی هستند که این الگوها یا Role Model ها را به مردم معرفی می کنند.




تعداد آدم‌ هایی که من واقعاً دوست ‌شان داشته باشم زیاد نیست ،  تعداد کسانی که نظر خوبی درباره ‌شان دارم از آن هم کمتر است ...


من هر چه بیشتر دنیا را می ‌شناسم از آن ناراضی ‌تر می‌ شوم‌. هر روز که می ‌گذرد بیشتر معتقد می‌ شوم آدم‌ ها ، شخصیت ناپایداری دارند و نمی ‌شود روی ظواهر لیاقت یا فهم و شعورشان حساب کرد.


جین آستن / غرور و تعصب



روزگاریست سخت زمستانی

آدم ها غریبه ای در شهر

صورتک ها پیدا

صورتک ها در جیب ها

صورتک ها آدم ها

...

 پشت میزهای خاطره

هر کس به ساختن خاطره ی خود مشغول

با لبخندی گشاد بر صورت

و قطعه ای کیک و یک فنجان اسپرسو

خاطره ای " همین الان یهویی "

هر کس غرق دنیایی که دیگر مجازی نیست

آدم ها غریبه ای در شهر

..

و در نیمه شب های چار دیواری

هیچ عاشقانه ای را میلادی نیست

همه جا حصار و دیواریست نامرئی

حتی روی تختخواب های کینگ سایز مرمرین

.

همه تنهاییم

سخت تنهایم

ما غریبه ایم در شهر 

...



روح وحشی



سرچشمه ی شرارت و نادانی فقر است و نه پول !

این جمله که پول سرچشمه ی شرارت هاست ساخته ی آنانیست که ثروت خود را بر پایه عشق و شیفتگی عده ای نادان و ناآگاه نسبت به فقر میسازند . افرادی که به فقر و تنگدستی خود می بالند و آن را مقدس و ستوده نیز میشمارند .

اینان فقر را ستایش کرده و آن را با ساده زیستی و دنیوی "نبودن" یکسان می نمایانند !


ثروتمند بودن مطلقا به معنای دنیوی بودن نیست !

اینکه تمام مدت ذهن تو انباشته از نگرانی مالی باشد ، فرصت دنیوی نبودن و لذت از زندگی را از تو خواهد گرفت و تو را خواسته و ناخواسته به غایت دنیوی می کند چرا که تمام دغدغه ی تو گذران زندگی خواهد بود آنهم در حد بخور و نمیر !

ساده زیستی یعنی توان خرید و استفاده از زندگی لوکس را داشته باشی ولی با میل خودت ترجیح بدهی که با اشیا ساده زندگی کنی اما در عین حال از زندگی خودت نهایت لذت مشروع را ببری !

فقر یعنی بدبختی !

ساده زیستی یعنی خوشبختی !

ثروت میتواند هم به تو کمک کند و هم به دیگران تا زندگی پربارتری داشته باشی .

پول بد نیست  و شرارت نتیجه ی پول و ثروت نیست . شرارت زاده ی ذهن بیمار است !

و در آخر باید گفت که آنچه مهم است شیوه ی انباشت و صرف ثروت و پول است و نه خود آن !

روح وحشی


خانم مهناز افشار یک پست ویدئویی اینستاگرامی در مورد جلوگیری از مرگ و میر بر اثر اوردوز ارسال کردند که من را یاد صحنه ای انداخت که سال ها پیش از پنجره ی یک هتل در فرانکفورت فیلمبرداری کردم .

شاید خیلی از شما مطلع باشید . در کشورهای پیشرفته مراکز شبانه روزی هست که به معتادان به مواد مخدر و الکل خدمات اورژانس پزشکی ارائه می کنه . مرگ بر اثر اوردوز موردی هست که بسیاری از افراد بخصوص نوجوانان و جوانان را تهدید می کنه .

به هر حال چهره ی زشت اعتیاد وجود داره . در کنار مبارزه با اعتیاد و فروش مواد مخدر باید خدماتی از قبیل ارائه ی سرنگ مجانی در داروخانه . ارائه ی خدمات اورژانسی توسط 115 و بیمارستان ها و درمانگاه ها ...و مهمتر از همه فرهنگ سازی و دادن اطلاعات کافی به جامعه پیوسته انجام بشه .

مردم باید بفهمند که اعتیاد نه جرم هست و نه گناه . اعتیاد یک بلا و بیماری خانمانسوز هست که اگر خانواده و جامعه و دولت نسبت به اون نگاه و رویکرد صحیحی نداشته باشند فاجعه بار میشه .


چند سال پیش صحنه ای دیدم که هنوز فراموش نکردم . یک نوجوان اوردوز کرده و کنار پارک افتاده بود. مردم به یک مرکز پزشکی زنگ زدند . متاسفانه برخلاف قسم و اخلاق پزشکی و با نگاه عوام با این نوجوان در حال مرگ برخورد شد . دوست ندارم بیشتر بنویسم ...

جامعه ای که معضل بزرگی بنام کاهش نرخ سن اعتیاد داره و دولت هم به اون معترف هست . جامعه ای که مواد مخدر براحتی در دسترس نوجوانان و جوانان هست .آیا نباید مردم سعی کنند آگاهانه تر برخورد کنند ؟

 والدین باید اطلاعات به روزی در مورد انواع مواد مخدر داشته باشند .

باید علائم یک فرد معتاد را بشناسند.

باید روحیه نوجوانان خودشون را بشناسند .

باید یادشون بیاد که نوجوان 



فرد معتاد نیاز به کمک داره . مغزش درست کار نمیکنه . همه ی دنیا و زندگیش میشه مواد . چرا ؟ چون مغزش بهش فرمان میده !

وقتش نیست که مثل مجرم و مقصر و گناهکار بهش نگاه کرد .

فرد معتاد یک بیماره و باید به بیمار کمک کرد !!


روح وحشی


+خانم افشار به دادسرا احضار شدند .

++اطلاعات در مورد نالوکسان در ویکی پدیا در دسترس هست .

+++اگر انگلیسی می دانید خودتان تحقیق کنید . این دارو در طرح Take home در اروپا اجرا میشود . در کانادا و آمریکا هم بدون نسخه فروخته میشود .


اینجا بخوانید :


ر اروپا طرح "نالوکسان-در-خانه"Take Home Naloxone-THN چند سالی است که به اجرا در آمده و مرکز کنترل مواد و اعتیاد اتحادیه اروپا در گزارش سال ۲۰۱۷ خود تاثیر این طرح در کاهش مرگ و میرهای ناشی از اوردوز را مثبت ارزیابی کرده است.

در آمریکا، همه ایالت‌های این کشور به غیر از هاوایی، آموزش همگانی و توزیع بدون نسخه پزشک نالوکسان را قانونی اعلام کرده‌اند.

در بسیاری از این نقاط، همچنین قوانینی به تصویب رسیده که اصطلاحا به آنها "قانون سامری نیکو" اطلاق می‌شود و به موجب آن رهگذاران و کسانی که به قصد کمک به قربانیان اوردوز خدمات پیش اورژانس یا پیش بیمارستانی چون تزریق آمپول را انجام می‌دهند از حمایت قانونی برخوردار می‌شوند و حتی در صورت وارد کردن صدمات جسمی به فرد قربانی، از پیگرد قضایی مصون شده‌اند.


هر آدمی ارزش غضب و قهر و خشم ندارد .


آدم هایی آنقدر کوچک که بهتر است پشت یک در بگذاری شان و فراموششان کنی .

اینها ارزش حمل شدن ندارند . حتی بصورت دلخوری و ...

از اینها باید گذشت چرا که قبلا خودشان با خودشان چنین کرده اند .


بیتفاوتی بهترین درسی است که به اینان می توان داد !


روح وحشی



فقر :مادامی که ذهن درگیر مبارزه با فقر و یافتن راههای گذران زندگیست و به معنای دیگر برده ی پول است  اندیشیدن و تفکر راهی به دنیای او ندارد .
*ثروت : آنسوی دیگر سکه ؛ مادامی که همه دغدغه ی زندگی و ذهن میشود اندوختن مال و ثروت و به معنای دیگر برده ی پول است اندیشیدن و انسانیت راهی به دنیای او ندارد .
پول و اشیا ؛ ابزاری برای زیستن در دنیای امروز هستند.
ابزاری که در خدمت تمام انسان ها باید باشد .
نه در خدمت عده ای و نه انسان در خدمت آنها !


* منظورم پول پرستی افراطیست .

با پول مخالف نیستم . 

با اسیر پول بودن مخالفم.

چه بگیم اه اه

چه بگیم میمیرم براش 


روح وحشی

✔ اگر چیزی خارج از قاعده گران شود !


در جوامع متمدن :

مردم خردمندانه آن را تحریم میکنند


در جوامع عصبی :

مردم وحشیانه شورش میکنند


ودر جوامع احساساتی :

مردم حریصانه میخرند و انبار میکنند 


بعید میدانم در تاریخ چندهزارساله بشریت هیچکس به دلیل نخوردن #پسته در شب یلدا از دنیا رفته باشد ، آجیل نه کسی را سیر میکند و نه کسی از نخوردنش دچار سوءهاضمه میشود پس میتوانیم به جای اینکه در صف‌های طولانی بایستیم تا پستۀ کیلویی ٢۵٠ هزارتومانی را به خانه ببریم خشکبار نخریم و به مهمانانمان بگوییم که : نه از سر نداری و فقر بلکه به خاطر اعتراض به گرانی بی‌قاعده آن را نخریدیم چون ما بخشی از همین جامعه هستیم و قرار نیست هر طور که خواستند با ما رفتار کنند و اجناس‌شان را به هر قیمتی که تحمیل کردند بخریم !!