صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو



روزگاریست سخت زمستانی

آدم ها غریبه ای در شهر

صورتک ها پیدا

صورتک ها در جیب ها

صورتک ها آدم ها

...

 پشت میزهای خاطره

هر کس به ساختن خاطره ی خود مشغول

با لبخندی گشاد بر صورت

و قطعه ای کیک و یک فنجان اسپرسو

خاطره ای " همین الان یهویی "

هر کس غرق دنیایی که دیگر مجازی نیست

آدم ها غریبه ای در شهر

..

و در نیمه شب های چار دیواری

هیچ عاشقانه ای را میلادی نیست

همه جا حصار و دیواریست نامرئی

حتی روی تختخواب های کینگ سایز مرمرین

.

همه تنهاییم

سخت تنهایم

ما غریبه ایم در شهر 

...



روح وحشی


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی