صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو


چقدر درد ناک است این مشکل که همیشه برای فرار از دست یک آدم

به آدم دیگری پناه برده ایم .

اعتیاد به آدمها بدترین نوع اعتیاد است !


ریچارد یاتس


+هیچ وقت کسی نمیتواند حالمان را خوب کند اگر نیاموخته باشیم که قبل از آن خودمان حال خودمان را خوب کنیم .

آدم ها حالشان کلهم خراب است . آن وقت تو از این چاله میپری توی آن چاه !!!


++و این اشتباهی است که همه ی ما حداقل یک بار دچار ویروس اش شده ایم . ویروس اعتیاد به آدم ها . بعضی زود خلاص میشوند و بعضی با نشئگی و خماری اش حسابی حال میکنند !

نظرات  (۲)

از ویروس اعتیاد به پناه نبردن به انسان ها چطور میشود رهایی یافت؟ از ویروس اعتیاد به تنهایی؟ از ویروس اعتیاد به "بودن" چطور؟
پاسخ:

این پروسه اییه که هر فرد طی دوران بلوغ و رشد خودش بهتره طی کنه وگرنه در دام آدم ها به مرور نابود خواهد شد .
قطعا این روند نیاز به ابزارهایی  داره . 
هم علم روانشناسی و فلسفه و هم مکاتبی هستند که راههای تجربه شده را ارائه کرده اند ...

به عقیده ی من به هر حال هر کس باید راه خودش را پیدا کنه .



+متوجه منظورتون از این عبارت نشدم : 
از ویروس اعتیاد به تنهایی؟



✔منظور از تنهایی در پست های من مطلقا  تارک دنیا شدن نیست+ 

به نظرم متوجه کنایه مستتر در جمله من نشدید. در ستون حاشیه سمت راست وبلاگ خودتون از کامو نقل کردید و در نوشته هاتون هم اشارتی به او دارید اما به نظرم اصل ایده کامو رو دریافت نکردید. کامو اگرچه شرایط رو absurd می بینه اما کاملا به futility شرایط نیز واقف بود و اون رو پذیرفته بود. منظور اینکه از اساس دیگر فرقی نمی کنه که شما در میان بشریت آمد و شد کنید یا اینکه تنهایی پیشه کنید (حتی تنهایی با کیفیت مورد توصیف شما: "تنهایی در وبلاگ من حرف از یک تنهایی خوب و فعال است. تنهایی که بالندگی را موجب شود و نه تارک دنیا شدن را") چون در هر صورت شما تجلی Sisyphus هستید، بدین معنی که دیگر نسخه پیچیدن ("به عقیده ی من به هر حال هر کس باید راه خودش را پیدا کنه") و نسخه نپیچیدن معنایی ندارند چرا که افعال شما، ناتوان از آن هستند که شرایط موجود و یا شرایط خود شما رو تغییر دهند.
پاسخ:
دقیقا ...
کامو بیهودگی زندگی را "پذیرفته "بود .
اما این پذیرش مطلقا منفعلانه نبود حتی اگر به حال واقعیت زندگی "فرقی" نکند .
چرا که به حال کامو فرق میکرد که اگر غیر از این بود کامو هرگز فیلسوف و نویسنده ای به نام نمیشد .
تلاش در عین پذیرش دور باطل زندگی چیزیه که من باور دارم و از ابتدا این حس قرابت باعث شد به سمت کامو کشیده بشم .
بیگانه
مرگ خوش
 کالیگولا
افسانه ی سیزیوف
و ...
در تمام اینها خودم را به وضوح میدیدم .

برای من حس من مهمه و نه تاثیر روی زندگی . 
تلاش برای تاثیر روی زندگی احمقانه ترین حماقتی ه که میتونم مرتکب بشم .
من با چشم و گوش و ...خودم واقعیت را دریافت میکنم حتی اگر الزاما واقعیت چیز دیگری باشه ( که البته معتقدم اصلا واقعیتی وجود نداره به جز پدیده ای که من با حواسم نمیتونم اون را دریابم مگر با تکنولوژی و علم فیزیک ) .
+شاید به زعم شما من برداشت درستی از کامو نداشته باشم .
بعقیده ی من اصلا عجیب نیست .


ممنون از نظرات چالشی تون .
حتما بیشتر به حرفاتون فکر میکنم .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی