شب هایم
سخت آهسته اند
و این کشداری شان
سخت کشنده است .
روزهایم اما
زود تمام میشوند
صفحه ی روزگارم
روی دور تند است
...
موش موذی انتظار
ذهنم را میجود
و موریانه ی بیهودگی
روحم را
من به صدای تحلیل رفتنم خو کرده ام
..
بهانه ای برای زیستن
بهانه ای برای خندیدن
بهانه ای برای ادامه
تهی ام از هر بهانه ای
.
بیا کمی حرف بزنیم
بیا بخندیم
بیا دوباره بودن را تجربه کنیم
خسته ام از این همه صرف _ مصدر_ تلخ_ نبودن
صبح
ظهر
شب
روح وحشی
+ کاش عادت میکردم . کاش از سرم می افتادی . کاش ...