صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو


۶۹ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است


تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم 


+یاد  فیلم های پیشتازان فضا افتادم که از دیگران انرژی زندگی و جاودانگی میگیرن .


چه میدونم شاید هم واقعا بشه . امتحان نکردم . شما چی ؟!



++با ابراز ادب و احترام به حافظ شیراز

یه زن نمی‌تونه 

دوستت داشته باشه

بعد دوستت نداشته باشه

بعد دوباره دوستت داشته باشه!


یه زن فقط می‌تونه

 دوستت داشته باشه

دوستت داشته باشه

 دوستت داشته باشه

و بعد دیگه

هیچ‌وقت دوستت نداشته باشه!



خداحافظ گری کوپر 

 رومن گری 

+در مورد من که درسته . 

وقتی چیزی تموم میشه دیگه هرگز شروع نمیشه .

دلیلش هم خیلی ساده است . 

من راههای زیادی را برای حفظ کسانی که دوست شون دارم امتحان میکنم . به زعم خودم چیزی کم نمیذارم .

اما گاهی طرف مقابل تمام راهها را مسدود میکنه .

این جور مواقع دیگه چیزی برای حفظ کردن باقی نمی مونه .

و قتل عشق در کمال ناباوری اتفاق افتاده !



#بیا حرف بزنیم .

₩راجع به چی ؟

#هر چی !

₩بیا سکوت کنیم .

#چرا؟!

₩چون از حرف زدن راجع به هر چی بهتره !

#آهان . باشه .

راستی شنیدی که ...

₩نه نشنیدم . قرار شد سکوت کنیم .

#میخوام اما نمیشه خب . 

₩اوهوم میفهمم . ترک عادت سخته .

بیا حرف بزنیم .

#راجع به چی ؟

₩سکوت !



روح وحشی

+دلم سکوت ذهن میخواد . زیر فشار شلوغی ذهنم دارم له میشم .

...

تحمل صدای موسیقی را هم ندارم . چیزی که واقعا دوست دارم سکوت محض ه ...

- تونــی: یه روز داشتم یه فیلم ازین یارو "برد پیت" میدیدم. سـِـون!

فیلم خوبیه قبلا ندیده بودم؛ اما نصف فیلم رو که دیدم فکر کردم مزخرفه! به من چه این یارو قاتله چه خـَریه ...! اصلا دردی از زندگی من دوا میکنه؟ این شد که خاموشش کردم.


= روانشناس: خوش بحالت. بجاش چیکار کردی؟


- تونی: رفتم تو حیاط، با ذره بین مورچه آتیش زدم ...


فیلم The Sopranos


+در همه ی ما قاتلی ساکت و مرموز وجود داره . قاتلی که یا ازش خبر داریم و یا نداریم .شاید هم می دونیم هست و به اون اقرار میکنیم یا انکار . 

سایه هامون را نمیبینیم یا نمیخوایم ببینیم ...

لابد به خودمون میگیم : ای بابا دنیا ارزش این حرف ها را نداره . دو روز دنیا را صرف پیدا کردن سایه ها بکنیم که چی بشه آخه ؟ مگه فقط ما عیب و ایراد داریم و بقیه همه خوب و بی نقص هستند ؟!


++ توی آینه به چشمام نگاه میکنم و به خودم میگم :

راستش را بگو تو کی و چی را کشتی ؟!

و به رسم یافتن سایه ها با خودم تکرار میکنم من قاتلم 

من قاتلم ...


روح وحشی

+خیلی چیزها هست که دلمون نمیخواد ببینیم . خیلی چیزها ...

 عشق چیزی بسیار فراتر از میل به آمیزش جنسی است. عشق ابزار اصلی فرار از تنهایی است که بر سرتاسر بخش عمده زندگی مردان و زنان مستولی است .


برتراند راسل 




+فرار از تنهایی که کاملا ناخودآگاه صورت میگیره ! 

به نظر میرسه آقای راسل آشنایی با جنبه زیست شناختی عشق نداشته اند . نقش هورمون ها و لذتی که ترشح اکسی توسین در بدن ایجاد میکنه !

شاید هم منظور ایشان از عشق در افراد بالغ بوده !

به هر حال انسان اجتماعی وقتی به شخصی می رسه که با او احساس خوشایندی داره ناخودآگاه میل با او بودن را داره و این کاملا طبیعیه . مکانیزم پاداش در مغز ...

ولی این پدیده در تمام آدمها یکسان نیست . در بعضی افراد عکس این اتفاق رخ می ده . عشق جمع دو نفره ای را نوید می ده که در اون تعهد سرلوحه ی تمام اتفاقاته و این چیزی نیست که اونها مبخواهند . اینان فرار از تنهایی را بیرون از تعهد و عشق جستجو میکنند . در روابط کوتاه و بدون مسئولیت که اساس اون بر پایه ی روابط جسمانی هست . لذت بده و لذت بگیر و نه بیش ...


 عشق لذت بخشه . حال خوب عشق در ترشح هورمون هاست یا احساس آرامش و امنیت ناشی از داشتن کسی که تو را میفهمد و همدل است و مهربان و تو نیز چنین احساسی به او می دهی ...نمی دانم . هر چه است لذت عشق را مرهون اتفاقات درون جسم و مغزمان هستیم . اما از یک چیز مطمئنم :

مغز پرورش یافته اتفاقات ماناتر و زیباتری را رقم می زند !


روح وحشی



ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که وقتی به یک کسی خوبی کردیم و خوبی کردیم و خوبی کردیم ، روزی‌که خوبی نکنیم ما از نظر او آدم بدی هستیم ...


شما نمی توانید بگویید ، من ده بار به یک کسی خوبی کردم ، بار یازدهم که نخواستم یا نتوانستم کاری برایش انجام دهم چرا از نظر او من آدم بدی شدم؟ و چرا یک کسی که هیچ‌کاری برای آن شخص انجام نداده است در نظر او از من بهتر است؟


باید پذیرفت که این ویژگی انسان است!  شما وقتی بچه همسایه ‌تان را بیست دفعه نگه دارید و روز بیست‌ و‌ یکم بگویید من خودم وقت دکتر دارم و نمی‌توانم امروز بچه شما را نگه دارم ، آن همسایه می ‌تواند با شما بد شود در حالیکه با همسایه دیگر که هیچ‌ وقت بچه ‌اش را نگه نداشته است خوب است !


دکتر فرهنگ هلاکویی




+مدیریت لطف و محبت از خود لطف و محبت مهم تر است .

گهگاهی نه بگوییم که چون لطف از حد بگذرد نادان خیال بد کند !



@sahaja_yoga


بعد از اونهمه آبغوره گرفتن بالاخره کمی خوابم میبره.

بیدار میشم و اینطرف و اونطرف را نگاه میکنم که ببینم کجا هستم و چه وقت از روزه .

شب و روزم را قاطی کردم .

حسابی گرسنه ام . نه صبحانه خوردم و نه ناهار .خب راستش چیزی نبود که بتونم بخورم !

به نقطه ای از زندگی رسیدم که اگر خودم واسه خودم کاری نکنم هیچ خبری از چیزی نخواهد بود !

بالاخره انتظار به سر رسید . دیگه حوصله ی نق و گریه ندارم . راستش حالشم ندارم . دگمه ی pause را میزنم تا بعد ...

حس میکنم حالم بهتره . نه اینکه واونقدر خوب باشم که برم خرید یا چیزی درست کنم . همینقدر که دیگه حال رنج زیاد را ندارم و خسته شدم ، راضی ام .

سطح درد را در حد تحمل پذیر فیکس* میکنم تا بالاتر نره و تی وی را روشن میکنم . 

میام اینجا و با یک اتفاق قشنگ روبرو میشم .

هنوز هم آدمایی پیدا میشن که از دیدن رنج دیگران سرگرم نمیشن .


روح وحشی

+خودمو میشناسم و مدیریت میکنم . خوب بلدم گاهی دگمه ی توقف موقت درد و رنج را بزنم تا سر فرصت خودمو تخلیه کنم .


لازمه گاهی صبورانه شاهد رنج کشیدن خودم باشم و به سمت و سوی استحاله هدایتش کنم .

++یک عالمه کار دارم ...


حسابی گریه میکنم اونقدر که وقتی خودمو توی آینه ی دستشویی نگاه میکنم نمیشناسم . با احتیاط و مردد چراغ آینه را روشن میکنم تا با خودم روبرو بشم و چی میبینم ؟!

چشم های درشت متورم .

مردمک رنگ باخته .

عنبیه کاملا عسلی .

نوک دماغ قرمز .

موهای ژولیده .


شیر آب سرد را باز میکنم و چند بار آب را به صورتم میپاشم . موهام را مرتب میکنم و به رسم کودکی هام یک وری میبافم .

زل میزنم به خودم و میگم فکر کردی الان یک فرشته از آسمون نازل میشه و میگه بیا بغلت کنم و اشک هات را پاک میکنه و میگه چون دختر خوبی هستی برات یک هدیه آوردم و چراغ جادو را میده به تو .

تو هم دستی میکشی روی اون و یک غول خوشگل و خوشتیپ ازش میاد بیرون و دست به سینه می ایسته و میگه امر بفرمایید بانوی من !


به حرفام خنده ی تلخی میکنم و میرم آشپزخونه و دمنوش رازیانه درست میکنم .

واقعا چی فکر میکنیم ما ؟ معجزه و فرشته و غول چراغ جادو و ...

یک مشت فریب شیرین تحویل خودمون میدیم و امید را چاشنی روزگارمون میکنیم .


بیرون از ما هیچ اتفاق خوبی منتظرمون نیست . هیچ اتفاق خوبی .

فرشته ای هم در کار نیست .

معجزه هم ...

انتظار احمقانه ترین خود فریبی ه .

کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من .

 

روح وحشی

+گاهی اونقدر گریه میکنم که دیگه چشمام نمی بینند . 

بعد تا مدتی حالم بهتر میشه . شاید یک روز تا 4 روز حالم خراب باشه . دیگه دستم اومده . اینم بخشی از زندگیه . 

گریه ترموستات بدنه . بیچاره آدمایی که نمی تونند گریه کنند !


هیچکس صدایت را نمی شنود .

گوش ها کر شده اند .

چشم ها شیشه ای .

آدم ها مثل مامور اعدام نگاه ات میکنند . 

مثل قاضی به حرف هایت گوش میکنند .

و مثل دادستان خوبی هایت را نادیده میگیرند .



فریاد در گلوی تو بغضی را ماند که فرهاد به هنگام کندن بیستون بر دوش تیشه نهاد ولی هیچکس نشنیدش .


روح وحشی

+آیا کسی هست که صدای مرا بشنود ؟!

هل من ناصر ینصرنی ؟!

ندا آمد که هر چه دلت میخواهد فریاد بزن . نه کسی میشنود و نه یاری دهنده ای هست !


ابلهانه است اگر غیر از این فکر کنی و خیال کنی که این درد مشترک من و تو نباشد .

این سرنوشت همه ی ماست .

بعضی می دانیم

بعضی نمی دانیم

بعضی نمیخواهیم که بدانیم 


ولاغیر !

امروز از اون روزهای لعنتی ه که باید اونقدر خودمو به در و دیوار لحظه ها بکوبم تا رنج درونم به حد قابل تحمل برسه .


از همه ی راهها کمک میگیرم .

قدم میزنم تا بفهمم چه مرگم شده . احساساتی میشم و ...بعد بلند بلند با خودم حرف می زنم .البته نه با خود_ خودم ... و اشک هام روان میشه و می رسه به مویه ...

سردم میشه . چشمام میسوزند. بدنم دچار درد غریبی میشه .

یک تکه کاکائو تلخ برمیدارم تا موقتا گرسنگیم را رفع کنم .میرم سراغ گوشی موبایلم  . عینک میزنم و میام اینجا تا از استحاله ی رنج  هام بنویسم .

احساس خفگی دارم ... سمت چپ قفسه سینه ام میسوزه و پشت کتفم درد میگیره .

رنج داره تبدیل میشه . کاملا حس اش میکنم .


امروز از اون روزهایی ه که قبلا براتون نوشتم ...


روح وحشی

+دلم یک خونه توی جنگل میخواد . یه خونه مجهز تا بشینم و بنویسم ...

نوشتن و جنگل و بارون و قهوه و کاکائوی تلخ چیزی ه که من میخوام . عمیقا این را میخوام .

دلم میخواست ژاپن زندگی میکردم . البته نه توی توکیو !

++امسال بهار را حس نکردم . پشت هم بدبیاری و خبر بد و فجایع اخیر و...

+++گنجشک های روی درخت کاج پشت پنجره جیک جیک میکنن . لبخند میزنم اما زود محو میشه .





این نیز بگذرد ...


مراقبت از ذهن و مغز، چرا و چگونه ؟!

  

مراقب ذهن‌تان باشید، هیچ چیزی نمی‌تواند شما را در باره‌ی حقیقت و واقعیت بیشتر از مغز تنبل، نامطلع، و میان‌بُرزن‌ تان گول بزند. مغزها باید طوری پرورش پیدا کنند که هر چه را که بصورت بدیهی به آگاهی می‌رسانند، خودشان زیر سوال ببرند.


مغز اکثر مواد لازم خودش را از قند و آب و‌ اکسیژن می سازد. باید مراقب تغذیه‌هایی باشید که ممکن است موجب انسداد عروق کوچک و بزرگ‌ش می‌شوند (مانند کلسترول و نمک زیاد) و از مواد شیمیایی نالازم مانند سیگار و الکل و مواد روانگردانِ مخدر و توهم‌زا (مانند ترکیبات ماریجوانا که متاسفانه شایع شده‌اند) که آن‌را تحریک کرده یا از کار می‌اندازند اجتناب کنید. 

تنها رژیمی که مغز را تقویت می‌کند تفکروتعمق، مطالعه‌ و بحث‌وگفتگویِ مطلعانه است.

- دکتر تقی کیمیایی‌اسدی (متخصص مغز و اعصاب)


+بشدت خوابم میاد اما ...

امروز بالاخره 3 ساعت وقت گذاشتم و فیلم هزارپا را دیدم .

احساس آدم فریب خورده را دارم .

فریب آمار گیشه .

ظاهر عده ای هم فریب خرید فیلم طی دو مرحله را خوردند و دو بار بابت دی وی دی پول دادن.



عادت دارم قبل از دیدن فیلم کمی تحقیق کنم . اینبار به سلیقه ی عام اعتماد کردم .

یادم نیست کدوم فیلسوف یا نویسنده گفته( حدسم برترند راسل هست  اما حقا که کلیت اش درسته . جمله درست یادم نیست .مفهوم کلی اون اینه :

چیزی که اکثر مردم باور دارند  اشتباه است !


روح وحشی

+حیف وقت و چشم و حجم اینترنتی که مصرف کردم .

My favorite singer

پایین صفحه لیست ترانه های تاپ ایشان قابل دسترس هست ::

لینک به متن و ترانه 


رابطه زناشویی باید با میل و رضایت زوجین صورت گیرد نه به زور و اجبار و پافشاری . به این نوع رابطه اجبار جنسی میگویند.

اجبار جنسی و فشار کلامی باعث میشود زنان در رابطه با مردان بی اعتماد شوند.


کسانی که سعی میکنند خودشان را به زور در دل کسی جا کنند هرگز به خواسته شان نخواهند رسید.


@Dr_Zana6oei 


+تجاوز که شاخ و دم نداره !

++نفرت و حس انتقام نتیجه ی احساس صدمه دیدن و نادیده گرفتن حقوق انسانی هست . محاله بشه روابط اینچنینی منجر به جدایی و نفرت و انتقام نشن مگر اینکه شخص به نوعی بیمار روانی باشه  !





گاهی بهترین حربه نه برای ضربه ی کاری به دشمن یا حریف بلکه برای آرامش چیزی نیست جز سکوت .


سکوت معمای بزرگیه که بندرت میشه صد در صد حل اش کرد . معمولا در مواجه با سکوت ما پاسخ را حدس میزنیم . گاهی قریب به یقین و گاهی غریب به یقین !


سکوت در مقابل ورود به حریم خصوصی پیام قاطعانه تری داره تا اینکه توی چشمای طرف نگاه کنی و بگی : وارد حریم خصوصی من نشو !

اینجا که اروپا نیست . مردم ما براحتی به خودشون اجازه می دن وارد حریم دیگران بشن و حتی برای دیگران نسخه بپیچین و تعیین تکلیف کنند !

وقتی رفتار عامه ی مردم را بشناسی در مواجه با این رفتار نه با خشم منفعلانه بلکه مهربانانه ، لبخندی میزنی و رد میشی .

واقعا لازم نیست چیزی بگی مگر وقتی که طرف مقابل رفتارش ایجاد مزاحمت کنه !

در این سالهای وبلاگنویسی  کامنت های زیادی دریافت کردم که به مرز مزاحمت رسیده و حتی از اون رد شده . اوایل ناراحت میشدم الان فقط حذف شون میکنم .

Just Ignore

سکوت در مذاکرات باعث میشه طرف مقابل به حدس و گمان روی بیاره و شروع کنه واکنش نشان دادن و دست خودش را رو کنه . شایدم دقیقا کاری را انجام بده که ما میخوایم !


اغلب ما تحمل سکوت را نداریم . در تنهایی هامون فورا تی وی یا دستگاه پخش موزیک را روشن میکنیم . کنار دوست و خانواده ممتد حرف میزنیم . واقعا نگران چی هستیم ( از خودم زیاد میپرسم این سوال را) اینکه به ما انگ هایی بزنن :

اخم کرده

قیافه گرفته

ناراحته

ما را داخل آدم حساب نمیکنه

یه چیزی شده

و ...

نگران این برچسب ها هستیم و شروع میکنیم حرف زدن . نه البته همیشه از روی میل ...


روح وحشی

+منم دچار شکستن سکوت در مواقعی که دلم نمیخواد هستم . برای همین بیشتر تنهایی را ترجیح میدم .

++گاهی میمیرم برای اینکه حرف بزنم . شوخی کنم . بحث و گفتگو کنم . اما بندرت ! 

وقتی تمام لذت و زیبایی زندگی در روابط اجتماعی و حتی شغل خلاصه میشه باید ترسید . این یک زنگ خطره !


آدم های زیادی را میشناسم که به ندرت با خودشون تنها میمونند .

میگن حوصله ام سر میره .

دور هم خوش میگذره .

واقعیت اینه که اغلب ما می ترسیم که با خودمون تنها بمونیم .

بلد نیستیم در تنهایی لذت ببریم .

هنرمندان بخصوص در هنرهای تجسمی ، نویسندگی ، نوازندگان و موارد مشابه کمتر با این مشکل روبرو میشن .

افرادی که کتابخوان هستند هم .


هر چیزی به قاعده . انسان موجود اجتماعی هست و در جمع هایی که اهداف مشترک وجود داره و یا صمیمیت و عشق ، انرژی زندگی در او بیشتر میشه اما ...

اما برای شناخت خود ، آشتی با خود ، یافتن خود و پاسخ به سوالات وجودی ما نیاز به تنهایی داریم .

خلاقیت در تنهایی بهتر متبلور میشه .

خلاقیت زاده ی رویاست و رویاها کاملا خصوصی هستند حتی وقتی ظاهرا مشترک به نظر می رسند .


از خودمون فرار نکنیم . ما بیش از اونکه به جمع نیازمند باشیم به تنهایی نیاز داریم .

در تنهایی خودمون را پیدا میکنیم و در جمع ارائه میکنیم .

برعکس اش بعید به نظرم میرسه .


روح وحشی

+نخواهیم که مدام مشغول باشیم . گاهی فقط به خودمان گوش کنیم ...

++تنهایی به ما انرژی و شادی میده که منجر به خلاقیت میشه . البته اول باید با ترس از تنهایی روبرو بشیم .

+++تنهایی موجب افسردگی نیست . افسرده ها تمایل به تنهایی منفعل دارند .

++++قطعا میزان نیاز چه طبیعی و چه چیزی که خودمون حس میکنیم متاثر از شخصیت و روحیه و سن و سال و فرهنگ و ...است . اما چیزی که فهمیدم اینه که همه ی ما از کودکی تا مرگ بهتره گاهی به خودمون فرصت تنهایی بدیم . یک تنهایی خوب و پویا ...




به این کودک نگاه کنید!!!

یک جوجه در دست چپ و پولی در دست دیگرش و چشمانی که معصومانه و مضطرب طلب یاری میکنند ...

بخوانید داستان این کودک هندی را :


🔸 کودک هندی در شمال شرق کشور در Sairang منطقه Mizoram در حال دوچرخه سواری بود که ناگهان با دوچرخه، جوجه مرغ همسایه را زیر گرفت.


🔸 این پسربچه مرغ را در دست گرفته و با پولی که داشت به بیمارستان نزدیک خانه رفت و از دکتر خواست تا مرغ را درمان کند.


🔸 عکسی که از وی و داستانش در بیمارستان گرفته شد، به سرعت وایرال شده و در ساعات اولیه 7 هزار کامنت برای عکس منتشر شد و بیش از 73 هزار بار به اشتراک گذاشته شد.


@drhesamfiroozi



+چیزی که در کودکی می آموزیم هرگز از خاطرمان نخواهد رفت .

احساس مسئولیت بزرگترین هدیه ای است که میتوانیم به فرزندانمان بدهیم .

چیزی که بسیاری از ما بسادگی از آن میگذریم و پا روی وظایف انسانی و اخلاقی میگذاریم .

صد البته قبل از آن هوشمندانه آن را برای خود توجیه کرده ایم هر چند با بهانه های واهی !


++متن با امانت داری ترجمه شده . منابع اصلی را چک کردم . خبر مربوط به دیروز هست . 3 آوریل2019



وقتی چیزی جزئی از زندگیت میشه دیگه ازش لذت نمیبری .


این چیز هر چی میتونه باشه .حتی آدمایی که دوست شون داریم .


گاهی به هم فرصت بدیم تا جزئی از زندگی مون نباشن .

خوب یا بدش را نمی دونم . به هر حال ما به لذت بردن نیاز داریم .

لذت از دوست داشتن 

لذت از زندگی


آره به هم فرصت دلتنگی بدیم وگرنه برای هم میمیریم ...


روح وحشی

+از دل برود هر آنکه در* دیده رود !

ای عشق ای که میسوزی و میسوزانیم ای

عشق پشت پلکت شب به شب زندانیم 
ای جان ای نگاه بی گناهت آسمان ای 

جان خاطراتم مانده بی تو زیر باران 

ای عشق از غمت دیوانه ام آرام گریه 

بر شانه ام برگرد راه برگشتی اگر هست 
ای عشق دل به دریا میزنم طوفانیم 

امشب مست مستم از چه میترسانیم


دانلود


فقط دست من توی پوست گردو نیست . خارج از این مرزها هیچکس نمیتونه به سیل زده ها کمک کنه .

مایک پومپئو میگه آمریکا آماده ی همکاری برای ارسال کمک صلیب سرخ جهانی و نهادهای هلال احمر هست اما به شرط شروطها ...

که ظاهرا انگلیسی آقای ظریف از منم خرابتره ...


 "The United States stands ready to assist and contribute to the International Federation of Red Cross and Red Crescent Societies, which would then direct the money through the Iranian Red Crescent for relief," he said.


واضحه که میخواد این کمک ها کاملا تحت نظارت و از کانال رصدی خودش باشه !


حال و روز مردم سیل زده واسه هیچ دولتی مهم نیست .

هر کدوم میخوان از این آب گل آلود کوسه ی خودشون را بگیرن .


اوضاع اونقدر بده که حالا حالاها درست نمیشه اما نرسیدن کمک های بین المللی باعث فاجعه ی انسانی خواهد شد . فعلا تا حالا 70 نفر فوت شدند . سیل لرستان و گلستان و فارس فروکش کرده اما ویرانی ها چه بر سر مردم خواهد آورد؟

وضعیت بهداشت و بی آبی و بی غدایی ...

نبود سرپناه

گل باقی مانده 

و ...

خوزستان منتظر سیلی دیگر ...


وضعیت بدتر از کرمانشاه خواهد بود . مردم کمتری در لحظه کشته شدند اما با این وضع از سرما و بیماری و ناامیدی و گرسنگی خواهند مرد .


تقاص انتقام ترامپ از دولت ایران را مردم ساده و روستایی که حتی نمی دانند ترامپ کیست پس می دهند . 

کودکان و سالمندان ...

انها که رسیدن به خط فقر برایشان آرزوست !



لرستان رفته اید ؟

استانی که همیشه عمدا محروم نگاه داشته شده . از خیلی قبل انقلاب ...

مردمی خاص دارد . 

و امروز خاص تر شده اند .

بینهایت مظلوم !


روح وحشی

+پمپئو پیامش را توییت نکرده . چک کردم ...

انگار برنامه نویسی شدم .

توی اتاق کوچیک 

توی یک رابطه ی نزدیک

توی جمع

توی گروه

زیاد دوام نمیارم ...

از بچگی شدیدا اجتماعی بودم . به مهربون و دوست داشتنی هم معروف بودم و هستم اما ...

اما مثل اورژانس و آتش نشانی و پلیس 110 هستم . فقط وقت نیاز و ضرورت ...

نا خودآگاه وقتی کارم یا ماموریتم تمام میشه فاصله میگیرم یا کاری میکنم که فاصله بگیرن ...


من بدون تنهایی میمیرم !

بدون سفر میمیرم !

بدون مصرف شدن میمیرم !

بدون یادگیری میمیرم !


حتی کسانی را که دوست دارم از خودم دور میکنم . این ناخودآگاهه . در عین صمیمیت بینهایتم تحمل صمیمیت را ندارم . باید همه چی تحت کنترلم باشه و وقتی نباشه باید برم ...

معشوق دقیقا چیزیه که من نمیتونم تحمل کنم . چون بدجور بهش میچسبم و میخوام مصرف بشم !!

عاشق هم همینطور . یک عاشق چسبناک دیوانه ام میکنه . مثل طناب دار به خفگی میرسونم . 


خب حالا فرض کنید این روح وحشی در رابطه ای قرار گرفته که هم عاشقه و هم معشوق . همون حالت ایده آل !

اما برای من سم !

بدون اینکه بخوام خیلی دقیق و هوشمندانه رابطه را به سمت و سویی میبرم که رابطه قطع بشه .

یک واکنش دفاعی فرا هوشمندانه که برنامه ریزی شده است !

بعد خوشحالم ؟!

نه نیستم !

ذهن تنگ میشم . خاطرات خوب . لحظات قشنگ . یادآوری اونها اذیتم میکنه و مثل پرنده ای در قفس خودم را به در و دیوار لحظه ها میکوبم و انرژیم را تخلیه میکنم و گاهی تا حد مرگ پیش میرم .

اما وقتی آروم میشم . وقتی فکرم درست کار میکنه میبینم این برام بهتره !

نمیدونم با آسترولوژی و نومرولوژی چقدر آشنایی دارید. چند سال پیش یک گزارش دقیق برای خودم گرفتم . شگفت انگیز بود . دقیقا سرنوشت من را تنهایی اعلام کرده بود . 

تنهایی !

ااکسیژن زندگی من ...


در کنار مردم بودن و به اونها خدمت کردن و حتی مصرف شدن هیچ تضادی با تنهایی نداره .

من همیشه آماده ام تا کاری انجام بدم اما بلافاصله بعد از اتمام ماموریت به تنهایی خودم میرم تا ریکاوری بشم ...


روح وحشی

+یادمه میگفتی از بس می ترسیدی که برم باعث شدی برم .

واقعیت این بود که میخواستم بری !

من و تو از یک جنس هستیم ." آزادی " زندگی ماست !

تو رفتی اما با منی .

من میخواستم باشی اما بی تو بودم .

هر دو جنگیدیم و میجنگیم .

و همیشه ما دو نفریم .

نه تو از من رهایی 

نه من از تو 

میدونم که هستی 

میدونی که هستم

این سرنوشت ماست 

هجر


پیرو پست تضاد یا بلاتکلیفی مورخ 12 فروردین 98


اونقدر در وجودم تضاد هست که تمایل شدیدی به دو فیلسوف آلبر کامو و نیچه دارم .


دوست دارم این تضاد را ...

هر کدوم وجهی از من را تغذیه میکنند .

کامو میل به زندگی را در عین نیهیلیسم * اون .

و نیچه قدرت تفکر و تحلیلم را در فلسفه و روانشناسی .


چالش را دوست دارم .

و عصیان علیه تمام باورهام را !



روح وحشی

+هیچکس به داد ما نمی رسه مگر خودمون .



*نیهیلیسم کامو پوچی نیست . فانی گرایی / نیست گرایی است .

هیچوقت درک نوشته های نیچه آسان نبوده . نه در زمان خودش که بسی جلوتر بوده از اون و نا حالا که قرنی میگذره ...


اراده ی معطوف به قدرت ؛ از نظر نیچه فقیر و ضعیف و ناتوان محکوم به نابودی هستند . اینان نیز خود انگل هایی نابودگر زندگی هستند و ...

جایی میگه که فقیر ناتوان و توانگر بخشاینده است !


در برداشت سطحی ما به تضاد آنچه دیده ایم و تجربه کرده ایم بر میخوریم . توانگرانی را به یاد می آوریم که در پی اندوختن ثروت مثل ماری بر گنج چنبره زده اند و ...

توضیح لازم نیست چون این تجربه به گونه ای عام است .


ولی وقتی عمیق تر به موضوع نگاه میکنیم و لایه های سطحی را کنار میزنیم به معانی دیگری می رسیم .

چیزی که من از این شیوه ی تفکر درک میکنم متاثر از کتاب چنین گفت زرتشت ؛ انسانی بسیار انسانی و سایر نوشته های نیچه است .

به نظر من توانگر نیچه یک ابرمرد است . توانگری که ما میشناسیم همان انگل زندگیست که در تلاش است فقیر نباشد . بیچاره ای در تلاش بیچاره نبودن . او عمیقا بیچارگی را در خود حس میکند و میجنگد . جنگی مغلوبه !

فقر نیچه در دستان فرد نیست . در ذهن اوست !


روح وحشی

+قمرالملوک وقتی کالبدش را ترک کرد هیچ نداشت . هر چه در می آورد خرج نیازمندان میکرد . براستی که او توانگر بود !

+نیازمندان به عقیده ی من کسانی هستند که بدون آنچه دارند پشیزی نمی ارزند . 

در یکی از فیلم های گیشه ای ایرانی مکالمه ی یک دست فروش با قهرمان داستان را خیلی دوست دارم :

تو از اون مردایی که اگر کیف پول و موبایلت را بگیرن تا سر کوچه هم نمیتونی بری !




منتظر مردی نباش که باهات کنار بیاد! 

این اشتباهیه که خیلی از زن ها دچار اون می شن!

تو خودت خوشبختی رو پیدا کن! 

یک زنِ مستقلِ خوشبخت، از هر لحاظ جذاب تره ...


مرگ خوش / آلبر کامو


لینک دانلود کتاب مرگ خوش


+وقتی میبینم دختری جوان یا زنی تنها در کافه یا رستورانی با لذت داره چیزی میخوره و چشماش برق می زنه .

وقتی زنی را کوله پشتی و نقشه به دست در سفرهام میبینم .

وقتی زنی مستقل و شاد را میبینم بیشتر به زن بودنم افتخار میکنم .

برای زن شاد بودن دنبال فمینیسم نرید . اونها زن بودن را به غم انگیز ترین چیز دنیا تبدیل میکنند !

++باور کن هیچ مردی نمیاد تا زنی را خوشبخت کنه .

این کار وظیفه ی توست !

در واقع فقط بعضی زن ها هستند که بواسطه ی عشق مادرانه میتونن چنین حسی به مردی داشته باشند . اون مرد میتونه فرزند ، پدر ، برادر ، همسر ، معشوق و ... باشه .

البته نه هر زنی !

ما زن ها هم در پی خوشبخت شدن هسنیم و نه خوشبخت کردن !!

+++ زن برای مرد نقش قسمت قشنگ زندگی را داره . آرامش ، لذت ، خوشبختی و ... مردی که میاد سمتت حمایتت میکنه اگر واقعا مرد باشه و تو نیازهاش را تامین کنی . یک تعامل . یک رابطه متعادل و دو طرف برنده 

قطار زندگی سریع السیره . بی توقف ...بی توقفگاه .

مسافرها مجبورن یا خودشون بپرن پایین یا قطار بطور انتخابی پرت اشون میکنه بیرون .

توی این فاصله زاد و ولد و بیماری و بلایای طبیعی و حماقت و بی احتیاطی و هزار جور اتفاق هم میافته بدون اینکه موتور قطار از کار بیافته . قطار یک ماشین ه .بدون احساس . فرقی براش نداره که چه حال و روزی داریم ما . اما برای خودمون که داره !

اخبار این روزهای سیل را دنبال که میکنیم با همه جور صحنه و خبر مواجه میشیم . زشت و زیبا . غم انگیز و شادی آور . ناامیدی و امید و ...

دیروز تی وی مصاحبه با مردمی را نشان می داد که طبق سنت ایرانی در طبیعت اتراق کرده بودند . افرادی را نشان می داد که همه ته دل و حواسشون پیش سیل زده ها بود اما این موضوع باعث نشده بود که برای نوه هاشون آش رشته نپزن ، با زن و بچه به دل طبیعت نزنن و ...

زندگی ادامه داره . حتی بین خانواده هایی که همه ی اموال و خانه را از دست دادن . حتی بین اونهایی که عزیزانشون جلوی چشمهاشون غرق شدند .

چطور ممکنه انسان اینهمه قوی باشه ؟!

مادامی که قطار پرتشون نکرده بیرون سعی میکنند دو دستی میله های قطار را بچسبند . امیدوار باشن و تلاش کنند .

چون می دونند که اگر یک لحظه غافل بشن . امید را از دست بدن . ممکنه چه اتفاقی براشون بیافته . افراد کمی هستند که نخوان توی قطار باشن . بقیه به هر ترفندی میخوان با قطار برن . حتی همیشه ...

غصه و نگرانی برای هموطنان ما بشرطی خوبه که عامل محرک کمک باشه وگرنه میتونه شدیدا مخرب باشه .


 روح وحشی

+نا مسئولین گندی به زیرساخت ها زدن که بعید میدونم تا قرن ها بشه جمع اش کرد .

طبیعت را نابود کردند . به چشم خودم دیدم که برای منافع شخصی چه بلایی سر جنگل های گیلان آوردند .

سیل بلای طبیعی نیست . بلا نامسئولین هستند . اگر طبیعت کشورمون اینچنین عمدا و سهوا نابود نشده بود . اگر زیرساخت ها اصولی و مهندسی بودند . اگر در کنار منفعت طلبی کمی هم سواد و انسانیت و مسئولیت بود اونوقت این سیل میشد نعمت در این خشکسالی و نه نقمتی ویرانگر ! 

پادکست :


به آینه نگاه کردم ؛  داستان ریحانه، شاعر افغانِ متولد ایران

پادکست «آن» هربار داستان واقعی آدم‌ها رو تعریف می‌کند تا سعی کنیم خودمون رو جاشون بذاریم. لینک همه شون هست . در قسمت چهارم که ساختنش بیشتر از اپیزودهای قبل زمان برده، داستان شاعری افغان به نام ریحانه را می‌شنویم که در ایران به دنیا آمده و بزرگ شده. شاید برای خیلی از ما این اولین بار باشه که از زاویه دید مهاجری که مورد تبعیض قرار گرفته داستانش رو بشنویم و کمی همدلی کنیم. کاری که در مورد مهاجرهای افغان خیلی کم انجام دادیم.

با لینک زیر، هم می‌تونید پادکست را به صورت استریم گوش کنید و هم آهنگ‌های استفاده شده که اکثرا از مستند Human هست را دانلود کنید. 



لینک پادکست


فول آلبوم موسیقی مستند Human ساخته Armand Amar


لینک فول آلبوم موسیقی مستند Human 


صمیمانه میخوای کاری انجام بدی . 

شور و حال و اون حس درونی قوی داره از پا درت میاره .

اما کار اساسی از دستت بر نمیاد .

انگار دست و پات توی پوست گردوست !

خب اون جمله ی کلیشه ای که میگه "همیشه کاری هست که بشه انجام داد " را قبول دارم اما ...


گاهی واقعا دل ات میخواد یک کار بکر انجام بدی . کاری که در جهت حل مشکل یک حرکت موثر باشه .


روح وحشی

+اوضاع لرستان بحرانی ه . کاش چراغ جادو داشتم !!!


هیچی بدتر از این نیست که بخوای اما نتونی کاری انجام بدی !


دلم میخواد هر اتفاقی هم که بیوفته ؛

همیشه دوستت داشته باشم .

این تنها چیزیه که از تو برام مونده . دوست داشتن ات . نمیخوام از دستش بدم .

یک جورایی انگار علائم حیاتی زندگی در منه !


روح وحشی

لابد پیش خودتون میگید این روح وحشی هم نمی دونه با خودش چند چنده !

چرا اینهمه متضاد مینویسه ؟ یک بار کلا حال زندگی را میگیره . یک بار از حال بد خودش میگه !

معلوم نیست حالش خوبه یا بد !



خب راستش من جمع اضدادم . اما بلاتکلیف نیستم . مسیرکلی ام مشخصه ولی هر لحظه آماده ام تا فرعی عوض کنم !

این که کلا با زندگی حال نمیکنم معنیش این نیست که یک قرص سیانور گوشه ی لپ ام دارم !

از زندگی خوشم نمیاد اما دلیلش افسردگی نیست . علت اش دیدن اینهمه زشتی هست که باعث اونها صفات غیر انسانی هست .

دوز رنج زندگی به دو دلیل برای من بالا بوده .

یک) کلا دی ان ای و ژن های من حاوی رنج بودن

دو)سنسورهام خیلی قوی هستن


با این اوصاف یک تهمتن میخواد تا حال زندگی را بگیره که من نیستم . اینه که گاهی بد آچمز میشم ...

تا جوان هستی و کله ی پر باد داری فکر میکنی ناجی دنیایی و براش حسابی میجنگی ...

کم کم میفهمی که داری بیخودی زور می زنی !

کنترل شده عمل میکنی .

کم کم مشکلات بزرگتری را میبینی یا بهتر بگم میفهمی که اوضاع خراب تر از چیزیه که فهمیدی .

کنترل هم جواب نمیده و میرسی به جایی که من هستم .

با پرروگی به راه ات ادامه میدی اما میدونی که از دست تو کاری بر نمیاد !


آره من گاهی نق میزنم . غرغر میکنم . از احساساتم و آرزوهام مینویسم . مقاله و یادداشت و شعر و واگویه و ...

یک دفعه دیدی طرز تهیه فلافل هم نوشتم !

خب این منم . یک انسان با ابعاد مختلف . یک انسان که عصیانگر بدنیا اومده . یک انسان که دلش میخواد حال خودش و دیگران بهتر بشه .

یک انسان که هم عقده داره هم آرزو هم عاشق شده هم معشوق بوده هم موفق هم ناکام هم شاد هم غمگین هم ...هم ...

تضاد همیشه بد نیست .

چیزی که ایراده سقوطه . سقوط ممتد ...


روح وحشی

دیروز یک مطلبی از لائوتسه خوندم که عجیب من را درگیر کرده :




اگر افسرده هستید ، در گذشته زندگی می ‌کنید.


اما اگر مضطرب هستید ، در آینده زندگی می ‌کنید . 

و اگر در صلح هستید یعنی در لحظه ‌ی حال زندگی می ‌کنید ...


لائوتسه


روی این پست مراقبه کنید لطفا 🌹



sahaja_yoga@


خب ممکنه این به ذهن ما بیاد که مثلا چطور میشه هموطنانی که دارن توی سیل با مرگ دست و پنجه نرم میکنند مضطرب نباشن ؟!

من فکر میکنم فلاسفه ی بودایی ذاتا لحظه را آبستن صلح می دونستند . جنگی در کار نیست . زندگی کار خودش را می کنه پس ما هم باید کار خودمون را بکنیم . در صورت مواجه با مشکل ، تلاش کنیم که رفع اش کنیم . برای آینده برنامه ریزی کنیم و اگر لازم هست پیشگیری .اینجوری آینده هم شده حال . حالی که در دسترس و تا حدودی قابل مدیریت و کنترل هست .

گذشته هم قطعا اثراتی گذاشته که شده حال ما . استحاله صورت گرفته . دیگه وجود نداره .

اتفاقات بد گذشته یا خاطره هستند یا معلول امروز . خاطره که در ذهن هست و اگر کنترل نشه ممکنه آسیب بزنه . معلول هم باید مداوا بشه ...

آینده ی نامعلوم و غیر قابل پیش بینی را نمیشه کاری کرد . کار درست اینه که یک طرح و برنامه با یک چشم انداز روشن داشته باشیم . استراتژی خودمون را با توجه به تجربه ها(گذشته ) تعریف کنیم و اجرا . جلو را نگاه کنیم و موانع را پیش بینی کرده و برای اونها راه حل در نظر بگیریم .

قطعا مواردی خواهد بود که قابل پیش بینی نیست . برای اونها هم باید آماده بشیم .

انعطاف پذیر باشیم و مدیریت بحران را در خودمون تقویت کنیم .


و هدف را نشانه بریم . مثل یک تک تیرانداز ماهر و خونسرد ...



روح وحشی

+کلا با زندگی حال نمیکنم . اما تا زنده ام تلاش میکنم .

قرار نیست هم اون حالم را بگیره و هم خودم !