سکوت میکنم
تا صدای تو را
بشنوم به جان
از میان فاصله ها
...
گوش کن
زمزمه ی خلوت مرا میشنوی ؟
لالایی میخوانم ات
پر از نوازش های دلتنگی
برای شب های درازت
شب هایی آبستن از تنهایی هایت
در همهمه ی کرور کرور
نامحرمان دل
که پناه بی پناهی تو اند
..
گریز از زنی نتوانی
که در سینه ات
خانه کرده است
ابدی
.
من و سکوت _ شب ها
بی امید هیچ طلوعی
از جانب شمال
روح وحشی