صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو



یکی از بهترین حس های من که گاهی همراه اشک شوق هست وقتی در درونم شعله ور میشه که میرم سراغ کتابخانه ام و یک کتابی را بر میدارم و صفحه ای را باز میکنم که در اون با محبت و صمیمیت جمله یا عبارتی خطاب به من نوشته شده و در پایان اسم یا لقب یک دوست را مبینم .


گاهی یک لبخند

گاهی یک قطره اشک شوق

و گاهی نوازش آرام انگشتانم بر کلماتی که با خودکار نوشته شده من را به روزی میبرند که اون کتاب را هدیه گرفتم .


ترکیب واژگان کتاب ، دوست و هدیه 

زیباست مگه نه ؟!


+

و امروز کتاب زنانی که با گرگها می دوند را باز میکنم و صفحه ی آخر را میخونم ...



"خطی ز دلتنگی :

تقدیم به روح وحشی به پاس مهربانی هایت

که چون باران بی دریغ بود و زلال

7 آذر 1392

ب... "



امان از این آذر ماه که دقیقا همچو آذر دل و جان مرا میسوزاند پیوسته و مکرر ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی