سه کبریت، یک به یک در شب روشن شد
اولی برای دیدن تمامی صورت تو
دومی برای دیدن چشمانت
سومی برای دیدن لبانت
و بعد تاریکی غلیظ برای اینکه
به خاطر بسپرم همه را
زمانیکه تو را در میان بازوانم گرفتهام ...
شعر / ژاک پرور
متاسفانه نام مترجم را نمیدانم