صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو



روبروی ساعت رومیری می نشینم . به آن زل میزنم . عقربه ها می چرخند و 6 عصر را نشان می دهند .
لبخندی تلخ می نشیند روی صورتم . عقربه ها باز هم میچرخند بی آنکه به من توجه کنند. ساعت 7 عصر است .
حوصله ام سر می رود . گذشته را مرور می کنم . گریه ام می گیرد . عقربه ها می چرخند .ساعت 8 است.
ساعت 10:45 شب است . من آبی به صورتم می زنم . چای می ریزم . موسیقی پخش میشود و تکه ای شیرینی در بشقاب من است . شعری می خوانم . شعری که دلم را می نوازد . عقربه ها می چرخند .
ساعت 11 شب است و من بیهوده به زمان دلخوش بودم ...

روح وحشی

پ.ن. از 250 دقیقه  فقط 15 دقیقه ی آن را زندگی کردم ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی