صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو


۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فیلم» ثبت شده است

 ‍ ▪️آندری تارکوفسکی

 

ــ و چاپلین کمدی است؟ نه، او چاپلین است، صاف و ساده، پدیده‌ای بی‌همتا، هرگز تکرارناشدنی. او اغراقی ناب است، و بیش از هر چیز ما را به حیرت وامی‌دارد، با حقیقتِ بازی قهرمانش در هر لحظه حضورش روی پرده. در مضحک‌ترین موقعیت، چاپلین کاملا طبیعی رفتار می‌کند، و به خاطر همین است که مفرح است. شخصیتش انگار توجهی به دنیای اغراق‌انگیز اطرافش و منطق غریبش ندارد. چاپلین چنان کلاسیک است، چنان به شخصه کامل است که گویی سیصد سال پیش درگذشته است. 

چه‌چیز می‌تواند مضحک‌تر و غیرمحتمل‌تر از شخصی باشد که به ناگاه شروع به خوردن می‌کند، همراه با اسپاگتی‌اش و نوار دستمالی که از سقف آویزان است؟ ولی با چاپلین این فعل زنده است و طبیعی. می‌دانیم که همه‌چیز ساختگی و اغراق شده است، ولی در اجرایش، اغراق، بسیار طبیعی و محتمل می‌نماید و در نتیجه باورپذیر است و بسیار مفرح. او بازی نمی‌کند. او آن موقعیت‌های ابلهانه را زندگی می‌کند و بخشی است از آن‌ها، همچون عضوی از بدن. 

@sahaja_yoga

امروز بالاخره 3 ساعت وقت گذاشتم و فیلم هزارپا را دیدم .

احساس آدم فریب خورده را دارم .

فریب آمار گیشه .

ظاهر عده ای هم فریب خرید فیلم طی دو مرحله را خوردند و دو بار بابت دی وی دی پول دادن.



عادت دارم قبل از دیدن فیلم کمی تحقیق کنم . اینبار به سلیقه ی عام اعتماد کردم .

یادم نیست کدوم فیلسوف یا نویسنده گفته( حدسم برترند راسل هست  اما حقا که کلیت اش درسته . جمله درست یادم نیست .مفهوم کلی اون اینه :

چیزی که اکثر مردم باور دارند  اشتباه است !


روح وحشی

+حیف وقت و چشم و حجم اینترنتی که مصرف کردم .

دنیا پر از آدمای تنهاست که از پا پیش گذاشتن می ترسن .


دیالوگ / فیلم کتاب سبز

پیتر فارلی 

فیلم های خاص

فیلم های مورد علاقه ام را اینجا آرشیو میکنم .

هیچ نوع سانسوری در کار نیست .


▪️آلن بدیو : به نظرم بین عشق و سینما رابطه‌ی تنگاتنگی وجود دارد. باید به هر دو آری بگویید و گرنه تنها خواهید ماند.

movie6727@

شعری که در آدم بمیرد . لاشه اش بو میگیرد .


فصل کرگدن ها / بهمن قبادی




‍ نگاهی به فیلم همه‌چیز درباره‌ی مادرم 1999 اثر  پدرو آلمودُوار 


■ همه‌چیز درباره‌ی مادرم (All About My Mother) فیلمی به نویسندگی و کارگردانی پدرو آلمودوار و محصول 1999 اسپانیاست. «استبان (با بازی الوی آزورین)، پسر جوانی است که رؤیای نویسنده شدن در سر دارد. استبان در شب هفدهمین سالگرد تولد خود از مادرش، مانوئلا (با بازی سیسیلیا روث) قول می‌گیرد تا هرچه درمورد پدر نادیده‌اش می‌داند به او بگوید؛ ولی درست در همان شب، برای او حادثه‌ی ناگواری رخ می‌دهد…»


همه‌چیز درباره‌ی مادرم سرآغازی غافل‌گیرکننده دارد. درحالی‌که – به‌واسطه‌ی عنوان فیلم – بدیهی است تصور کنیم راوی داستان، استبان خواهد بود؛ اما در حدود ۱۰ دقیقه‌ی ابتدایی فیلم، به‌طور غیرمنتظره‌ای تمامی معادلات به‌هم می‌ریزد. همه‌چیز درباره‌ی مادرم به‌جز این مقدمه‌ی دور از انتظار، در معرفی کاراکترهایش هم عملکردی موفقیت‌آمیز دارد و پازل شخصیتیِ مانوئلا، هوما، آگرادو، رُزا، نینا و لولا را به‌گونه‌ای می‌چیند که علاوه بر به دست دادنِ شناختی کامل از آن‌ها، به‌تدریج متوجه می‌شویم با آدمک‌هایی تخت و تک‌بُعدی روبه‌رو نیستیم؛ به‌عنوان مثال، خواهر رُزا (با بازی پنلوپه کروز) هرچند که به‌عنوان یک فعال اجتماعی، چهره‌ای مثبت و شناخته‌شده دارد؛ از لغزش به دور نبوده و مرتکب اشتباهی جبران‌ناپذیر شده است…


همه‌چیز درباره‌ی مادرم فیلم دشواری است؛ ملودرامی با محوریتِ شخصیت‌هایی به‌غایت مشکل‌دار (آگرادو، هوما، نینا و گل سرسبدشان: لولا!) ساختن، نقب زدن به قلب نابسامانی‌های اجتماع و با وجود این، حال تماشاگر را بد نکردن؛ دشوار و دشوارتر از دشوار است! چشاندن طعم سینما به عشاق حقیقی‌اش آن‌هم از راهی چنین پرپیچ‌وخم، چالش بزرگ آلمودوار در نویسندگی و کارگردانی همه‌چیز درباره‌ی مادرم بوده که از آن سربلند خارج شده است.


بازی‌های همه‌چیز درباره‌ی مادرم همگی روان و یک‌دست‌اند که البته نقش‌آفرینی فارغ از اغراق و ‌درشت‌نماییِ خانم‌ها سیسیلیا روث و پنلوپه کروز، درخشان‌تر از دیگران، در اذهان‌ باقی می‌ماند. بازیگری، رکنی مهم و جدایی‌ناپذیر از سینمای آقای آلمودوار است؛ همان‌طور که بازیگران‌اش نیز بدون ایفای نقش در فیلم‌های او، هرگز به چنین شهرت و موفقیتی در سطح بین‌المللی نائل نمی‌آمدند. نمونه‌ها یکی‌دوتا نیستند: آنتونیو باندراس، خاویر باردم، پنلوپه کروز و…


همه‌چیز درباره‌ی مادرم موفق شد طی هفتادودومین مراسم آکادمی، جایزه‌ی اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی‌زبان را از آنِ خودش کند. فیلم هم‌چنین در بفتا، سزار، کن، گلدن گلوب، گویا و… حضور پرسروصدایی داشت و مورد توجه قرار گرفت. از دیگر حواشیِ قابلِ اعتنا، می‌توان به گیشه‌ی – نزدیک به – ۶۸ میلیون دلاریِ همه‌چیز درباره‌ی مادرم اشاره داشت که وقتی بدانید تنها کم‌‌تر از ۵ میلیون دلار صرف ساخت فیلم شده است، فروش‌اش را خیره‌کننده خطاب خواهید کرد!


پدرو آلمودوار از جمله مردان سینماگری است که فیلم‌های جزئی‌نگرانه‌ی درجه‌یکی درباره‌ی زنان می‌سازد. در همه‌چیز درباره‌ی مادرم نیز نظیر بازگشت (Volver محصول ۲۰۰۶) و اغلب ساخته‌های بااهمیت آقای آلمودوار – شاهد ابراز وجودی پررنگ از جانب کاراکترهای مذکر نیستیم. همه‌چیز درباره‌ی مادرم یک ملودرام زنانه‌ی گرم، درباره‌ی مصائب زندگی آدم‌هایی است که تمام‌وکمال، باورشان می‌کنیم.





"هی‌یگو کوروساوا" برادر بزرگتر آکیرا یک بنشی بود. سنت بِنشی در تئاتر کابوکی ژاپن نقش تعیین‌کننده‌ای در شکل‌گیری سینمای ژاپن داشت، و آن ایستادن بازیگری در کنار صحنه (یا پردهٔ سینما) و روایت‌ کردن داستان برای تماشاگران بود. در قدیمی‌ترین فیلم‌های ژاپنی بِنشی هم به‌جای کاراکترها حرف می‌زد و هم قصه را تعریف می‌کرد. پس از ۱۹۱۲ با هجوم فیلم‌های خارجی با میان‌نویس به ژاپن، بِنشی فقط دیالوگ‌ها را می‌گفت اما تهیه‌کنندگان ژاپنی به‌سرعت شیوهٔ میان‌نویس را از غرب تقلید کردند و از این رو بنشی‌ها حتی قبل از انقراض سینمای صامت از کار بیکار شدند. هی‌یگو کوروساوا در سال ۱۹۳۳ خودکشی کرد. او افسرده و بیکار بود و حس می‌کرد زندگی‌اش پوچ و بی‌معناست. پس خود به سراغ یک مرگ شرافتمندانه رفت. این همان حسی بود که آکیرای مشهور پس از شکست همه‌جانبه‌ی  دودسکادن (۱۹۷۰) و زمانی که پولی برای فیلمسازی نداشت، بدان دچار شد. آکیرا نیز همانند هی‌یگو خودکشی کرد اما زنده ماند تا  درسو اوزالا، کاگه‌موشا، آشوب و راپسودی در ماه اوت را بسازد.


Hiroshima Mon Amour

هیروشیما عشق من



کارگردان: آلن رنه

(نخستین فیلم رنه)


بازیگران: امانوئل ریوا، ایجی اوکادا


محصول 1959 فرانسه، ژاپن


یکی از صد فیلم برتر تاریخ سینما به انتخاب مجله کایه دو سینما


نخستین فیلم رنه که اغلب گفته می‌شود برای پیش‌برد هنر سینما، نقشی به همان اندازه مهم را بازی کرده که همشهری کین.


 فیلمی نفس بُر که، مثل هر اثر بزرگ هنری، هیچ‌گاه به تمامی فهمیده نمی‌شود!


خلاصه داستان: 

بازیگری فرانسوی(ریوا) برای بازی در فیلمی به ژاپن می‌آید و با آرشیتکتی ژاپنی(اوکادا) برای دو روز رابطه برقرار می‌کند. رنجی که زن بابت کشته‌شدگان بمباران هیروشیما حس می‌کند او را به یاد ضایعه‌ای می‌اندازد که خود در گذشته متحمل شده است.