صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو


۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شل سیلور استاین» ثبت شده است

‍ ■ هیچ وقت بابت عشق هایی که نثار دیگران کرده اید و بعدها به این نتیجه رسیده اید ذره ای برای عشق شما ارزش قائل نبوده اند، افسوس نخورید.

شما آن چیزی را که باید به زندگی ببخشید، بخشیدید. و چه چیزی زیباتر از عشق...


هر رنج دوست داشتن صیقلی ست بر روح. با هر تمرین دوست داشتن، روح تو زلال تر می شود.

گاهی بعضی ها با ما جور در می آیند، اما همراه نمی شوند، گاهی نیز آدم هایی را می یابیم که با ما همراه می شوند اما جور در نمی آیند. 

برخی وقت ها ما آدم هایی را دوست داریم که دوستمان نمی دارند، همان گونه که آدم هایی نیز یافت می شوند که دوستمان دارند، اما ما دوستشان نداریم. 

به آنانی که دوست نداریم اتفاقی در خیابان بر می خوریم و همواره بر می خوریم، اما آنانی را که دوست می داریم همواره گم می کنیم و هرگز اتفاقی در خیابان به آنان بر نمی خوریم!

برخی ما را سر کار می گذارند،‌ برخی بیش از اندازه قطعه گم شده دارند و چنان تهی اند و روحشان چنان گرفتار حفره های خالی است که تمام روح ما نیز کفاف پر کردن یک حفره خالی درون آنان را ندارد... 

برخی دیگر نیز بیش از اندازه قطعه دارند و هیچ حفره ای، هیچ خلائی ندارند تا ما برایشان پُرکنیم. 

برخی می خواهند ما را ببلعند و برخی دیگر نیز هرگز ما را نمی بینند و نمی یابند و برخی دیگر بیش از اندازه به ما خیره می شوند...


گاه ما برای یافتن گمشده خویش، خود را می آراییم، گاه برای یافتن «او» به دنبال پول، علم، مقام، قدرت و همه چیز می رویم و همه چیز را به کف می آوریم و اما «او» را از کف می دهیم. 

گاهی اویی را که دوست می داری احتیاجی به تو ندارد زیرا تو او را کامل نمی کنی. تو قطعه گمشده او نیستی، تو قدرت تملک او را نداری. گاه نیز چنین کسی تو را رها می کند.

و گاهی نیز چنین کسی به تو می آموزد که خود نیز کامل باشی، خود نیز بی نیاز از قطعه های گم شده. او شاید به تو بیاموزد که خود به تنهایی سفر را آغاز کنی، راه بیفتی، حرکت کنی...

او به تو می آموزد و تو را ترک می کند، اما پیش از خداحافظی می گوید: 

"شاید روزی به هم برسیم ...."، 

می گوید و می رود، و آغاز راه برایت دشوار است. 


این آغاز، این زایش،‌ برایت سخت دردناک است. 

بلوغ دردناک است، وداع با دوران کودکی دردناک است، ‌کامل شدن دردناک است، اما گریزی نیست...

و تو آهسته آهسته بلند می شوی، و راه می افتی ومی روی، و در این راه رفتن دست و بالت بارها زخمی می شود، اما آبدیده می شوی و می آموزی که از جاده های ناشناس نهراسی، از مقصد بی انتها نهراسی، از نرسیدن نهراسی و تنها بروی و بروی و بروی...


شل سیلور استاین

قطعه گمشده


@sahaja_yoga

قطار زندگی سریع السیره . بی توقف ...بی توقفگاه .

مسافرها مجبورن یا خودشون بپرن پایین یا قطار بطور انتخابی پرت اشون میکنه بیرون .

توی این فاصله زاد و ولد و بیماری و بلایای طبیعی و حماقت و بی احتیاطی و هزار جور اتفاق هم میافته بدون اینکه موتور قطار از کار بیافته . قطار یک ماشین ه .بدون احساس . فرقی براش نداره که چه حال و روزی داریم ما . اما برای خودمون که داره !

اخبار این روزهای سیل را دنبال که میکنیم با همه جور صحنه و خبر مواجه میشیم . زشت و زیبا . غم انگیز و شادی آور . ناامیدی و امید و ...

دیروز تی وی مصاحبه با مردمی را نشان می داد که طبق سنت ایرانی در طبیعت اتراق کرده بودند . افرادی را نشان می داد که همه ته دل و حواسشون پیش سیل زده ها بود اما این موضوع باعث نشده بود که برای نوه هاشون آش رشته نپزن ، با زن و بچه به دل طبیعت نزنن و ...

زندگی ادامه داره . حتی بین خانواده هایی که همه ی اموال و خانه را از دست دادن . حتی بین اونهایی که عزیزانشون جلوی چشمهاشون غرق شدند .

چطور ممکنه انسان اینهمه قوی باشه ؟!

مادامی که قطار پرتشون نکرده بیرون سعی میکنند دو دستی میله های قطار را بچسبند . امیدوار باشن و تلاش کنند .

چون می دونند که اگر یک لحظه غافل بشن . امید را از دست بدن . ممکنه چه اتفاقی براشون بیافته . افراد کمی هستند که نخوان توی قطار باشن . بقیه به هر ترفندی میخوان با قطار برن . حتی همیشه ...

غصه و نگرانی برای هموطنان ما بشرطی خوبه که عامل محرک کمک باشه وگرنه میتونه شدیدا مخرب باشه .


 روح وحشی

+نا مسئولین گندی به زیرساخت ها زدن که بعید میدونم تا قرن ها بشه جمع اش کرد .

طبیعت را نابود کردند . به چشم خودم دیدم که برای منافع شخصی چه بلایی سر جنگل های گیلان آوردند .

سیل بلای طبیعی نیست . بلا نامسئولین هستند . اگر طبیعت کشورمون اینچنین عمدا و سهوا نابود نشده بود . اگر زیرساخت ها اصولی و مهندسی بودند . اگر در کنار منفعت طلبی کمی هم سواد و انسانیت و مسئولیت بود اونوقت این سیل میشد نعمت در این خشکسالی و نه نقمتی ویرانگر ! 



قورباغه به کانگورو گفت : من و تو میتوانیم بپریم. پس اگر با هم ازدواج کنیم بچه مان می تواند از روی کوه ها یک فرسنگ بپرد، و ما می توانیم اسمش را «قورگورو‌» بگذاریم ...

کانگورو گفت : "عزیزم" چه فکر جالبی! من با خوشحالی با تو ازدواج می کنم اما درباره ی قورگورو، بهتر است اسمش را بگذاریم «کانباغه» ...

هر دو بر سر «قورگورو» و «کانباغه» بحث کردند و بحث کردند ...

آخرش قورباغه گفت : برای من نه «قورگورو» مهم است و نه «کانباغه» ... اصلا من دلم نمیخواهد با تو ازدواج کنم ...

کانگورو گفت : بهتر ...

قورباغه دیگر چیزی نگفت. کانگورو هم جست زد و رفت. آنها هیچ وقت ازدواج نکردند، بچه ای هم نداشتند که بتواند از کوه ها بجهد و تا یک فرسنگ بپرد. چه بد، چه حیف که نتوانستند فقط سر یک اسم توافق کنند ...! 


شل سیلور استاین ( نویسنده ی کتاب قطعه ی گمشده) 


«پتانسیل موجود برای دستاوردهای بزرگ، قربانی اختلاف نظرهای کوچک می شود» ...



انیمیشن آشنایی قطعه گمشده با دایره بزرگ | نویسنده : شل سیلور استاین ، آهنگ : Shape Of My Heart ، خواننده : Sting


لینک در آپارات

 


دانلود کنید . بخوانید . بارها و بارها ... و هدیه بدهید . بارها و بارها و بارها ...

بخاطر شما  آپلودش کردم . حتما بخونیدش   :)


لینک دانلود