صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو


۶۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روانشناسی» ثبت شده است

 نه تنها یک کودک نمی‌تواند ازدواج کند بزرگسالی که بلوغ روانی ندارد هم همین‌طور !


درخصوص بحثی که امروز در فضای مجازی و رسانه‌ها در مورد بحث کودک‌همسری مطرح شده، لازم است بگوییم که قوانین مربوط به این موضوع مربوط به چند صد سال پیش است. طبیعتا وقتی ما قوانین مربوط به چند صد سال پیش را با امروز مقایسه می‎‌کنیم، ممکن است که نه تنها قابلیت اجرا نداشته باشد بلکه آسیب‌رسان هم باشد. مثل این‌که ما لباس‌های تابستانمان را نمی‌توانیم در زمستان بپوشیم، یا لباس‌های زمستان را نمی‌توانیم در تابستان بپوشیم و باید هرچیزی را در فصل و زمان خودش استفاده کنیم. قوانین هم از همین قانون پیروی می‌کند. در یک دوره‌ای در بدو شروع ادیان، آن‌ها نیاز به گسترش ایدئولوژی خودشان داشتند و سرباز برایشان مهم بود، افرادی که بتوانند این تفکر و ایدئولوژی را گسترش بدهند. بنابراین ادیان از هرگونه رابطه جنسی که منجر به تولید مثل نمی‌شد، جلوگیری می‌کردند و هرگونه رابطه‌ای که منجر به تولید مثل می‌شد را تشویق می‌کردند.


به دلیل این‌که کیفیت روابط انسانی در آن دوره شاید به آن میزان برایشان مهم نبود. در صورتی که امروزه برای ما کیفیت رابطه است که از اهمیت زیادی برخوردار است و اگر ما به کیفیت رابطه توجه نکنیم، معضلاتی را در جامعه خواهیم داشت. امروز ازدواج کاملا چارچوب‌هایش با دنیای سنتی تغییر کرده و دیگر ایلی وجود ندارد که دو نفر را برای همدیگر انتخاب کند و خود ایل از آن‌ها مراقبت کند یا یک خان‌دایی یا خان‌عمویی که کلامش فصل‌الخطاب است، به آن‌ها عنوان کند که بروید و به زندگی‌تان برگردید. معمولا در آن زمان ایل می‌توانست زندگی را حفظ کند و نگهدارد درحالی که امروزه نه تنها هیچ ایلی وجود ندارد، بلکه دنیای مدرن پر از گزینه‌های متعدد است و برای زندگی متعهدانه نیاز به بلوغ روانی و عاطفی وجود دارد و فرد زمانی که به آن بلوغ لازم نرسیده باشد، نمی‌تواند رابطه خوبی داشته باشد.


همانطور که امروز می‌بینیم تعداد طلاق‌ها انقدر زیاد شده و مشکلاتی را بین زوجین به وجود آورده و بچه‌های طلاقی که سرگردان می‌شوند و مشکلاتی را خواهند داشت. اگر ما به این فکر کنیم که قوانین سال‌های قبل می‌تواند برای الان صادق باشد، قطعا آسیب خیلی زیادی را به جامعه‌مان وارد می‌کنیم. در جامعه‌ی ما هم ازدواج و هم طلاق مانند دو کالای بسیار گران و پرهزینه هستند. اگر ازدواج را به نوجوان یا کودکی که هنوز تعقل و تفکر لازم را ندارد و هنوز هویتش شکل نگرفته و امیال جنسی فقط او را به سمت یک ارتباط سوق می‌دهد تحمیل کنیم، آن وقت آسیب‌هایی که بعد از ارضای این نیاز برای آن فرد به وجود می‌آید برای جامعه است و هزینه‌هایش را باید جامعه تأمین کند.


بنابراین بیایید عمیق‌تر به این ماجرا فکر کنیم. نه تنها یک کودک یا یک نوجوان نمی‌تواند ازدواج کند، بلکه اگر یک بزرگسال که به درجه‌ای از تفکر نرسیده باشد که بتواند فکر کند و هویت خودش را شکل بدهد، او هم قابلیت این را نخواهد داشت که بخواهد ازدواج کند. بنابراین مراقب باشیم که وقتی مطلبی را درجامعه گسترش می‌دهیم، عواقبش دامن ما را خواهد گرفت.


    منتشر شده در سایت خبرآنلاین: روابط زناشویی در کودک‌همسری؛ وقتی فقط یک‌روی سکه را می‌بینیم


در سایت ببینید:

https://hesamfiroozi.com/3416


drhesamfiroozi@

این بخش یازدهم از یک سلسله جستار است در معرفی بیست و چهار سوگیری شناختی مهم. این مجموعه روزهای دوشنبه و پنج‌شنبه و گاهی شنبه منتشر می‌شود.

سوگیری‌های شناختی: انگ‌ بی‌درنگ

انگ بی‌درنگ (fundamental attribution error) نوعی سوگیری شناختی است که فرد در توضیح و قضاوت رفتار دیگران بر شخصیت و ویژگی‌های ذاتی بیش از اندازه تاکید می‌کند و عوامل محیطی و شرایطی را که آن فرد در آن قرار دارد نادیده می‌گیرد.


سوگیری‌های شناختی: قالب‌بندی

قبله عالم به سلامت، رعیت گرسنه اند امر ملوکانه چیست؟!


+ مالیات را افزایش دهید گرسنگی یادشان می رود، پدرسوخته ها!


 قهوه تلخ




چقدر از مشکلات ما در زندگی به همین روش حل شده و خواهد شد اگر حواس مان نباشد ؟!


مشکل جدید و حتی به ظاهر مهمتری جلوی پایمان گذاشته میشود . مشکلی که حل شدن اش به نفع همان کسی است که مسئول حل کردن مشکل اصلی است !

و ما مشغول چیزی میشویم که نه تنها سودی برایمان ندارد که حتی به ضرر ماست ...




امروز سرمان گرم باخت به ژاپن است بی آنکه بپرسیم اصلا چرا باید اینقدر فوتبال برایمان مهم باشد ؟  چرا و چگونه یک دفعه فوتبال شد همه ی زندگی ما وقتی کار نیست . وقتی مردم گرسنه اند ؟ وقتی انتشاراتی ها یکی یکی تعطیل میشوند . وقتی دیگر نه مدرسه امن است و نه دانشگاه برای جگر گوشه هامان .

واقعا چرا همه چیزمان شده فوتبال ؟ آیا حیثیت ایرانی در زمین فوتبال نجات پیدا میکند ؟ جایی که دختران و زنان مان را راه نمی دهند . جایی که حرف های رکیک و شکستن صندلی تمرین میشود ؟ به کجا می رویم که نمیفهمیم چه برسرمان آمده است !



باید خودمان را بشناسیم .

باید دیگران را بشناسیم .

باید زندگی را 

     راه حل های خوب زیستن را 

        باید عاقلانه زیستن را خوب خوب بشناسیم !



sahaja_yoga@

سوگیری‌های شناختی: فروپاشی انگاری


طرف دیوونه شده !

.

.

دیوونه نشده . فقط پوزه بند گرگ درونش را باز کرده ...

نقابش را برداشته ...

خط قرمزی نداره ...




تا حالا اگر سکوت کرده ...

تا حالا اگر به نظرت یک پارچه آقا یا یک پارچه خانوم بوده ...

اگر تا حالا بهش میگفت عجب انسان شریفی ...

و ...

فقط و فقط پشت منفعت طلبی یا ترس پنهان شده بوده !



بالاخره دیوانه از قفس پرید !



+بعد از چهل سال زندگی با همسرش ؛ ناگهان نقاب از صورت ظاهر انداخت و آنچه انتظار نمی رفت اتفاق افتاد .

زن شوکه شده بود . نمی دانست بگرید از رنج فریبی که خورده بود و یا فریاد برآورد بر سر مردی که عقل از کف داده و دهان به یاوه بازکرده بود .

سیاهی شب را به سپیدی روز واگذار کرد بی آنکه پلک برهم نهاده باشد . شب تمام شد بی آنکه بهت او پایان یافته باشد .

پیوسته با خود می گفت :

ناگهان از کجا سربرآورد چنین حیوان درنده ای ؟!

از کجا ؟!

و زار میگریست به حال خود .

به حال زنی که از گرگی در لباس انسان نطفه ای در زهدان نهاده و زاییده و او را بالیده بود ...



من اما ، در این چهل سال ، جسته و گریخته چنگال ها و برق دندان های گرگ را دیده بودم و نرم نرمک به زن هشدار داده بودم .

اما زن باور نکرده بود زیرا که نمیخواست چنین صفت کریهی را به شوی خود به یک پارچه آقا به انسان شریفی که میشناخت نسبت دهد .


و من نیز

آری من نیز شوکه شده بودم ...


روح وحشی

+خوشبینی فریبکار مرا هم  به بند کشیده بود .

سوگیری‌های شناختی: محافظه‌کاری

سوگیری‌های شناختی: خوشه‌انگاری

✅ تمامِ سفرهای‌ پختگی و بالغ شدن از یک جدا شدن شروع می‌شود؛


جدا ‌شدن از احساس امنیّت

جدا شدن از حس قدرت

جدا شدن از وابستگی ها

جدا شدن از هرچیزی که فکر می‌کنیم بدون آن هیچ خواهیم شد


اوشو



سوگیری‌های شناختی: پشتیبانی از انتخاب


همچی میگه شما خیلی حساس هستید که انگار مثلا یه بیماری روانی دارید یا کلا از مخ راحتید .

یه چی توو مایه ی فحش میمونه این جمله !


ته اش یعنی که خانم محترم شما بیراه حرف میزنید و دوزار حرف تون حساب نیست .

یعنی کلا قابل ایگنور هستید و وقت من را نگیرید !


روح وحشی

+ اگه یه دستگاه حساس متر( نه حساسیت سنج ) اختراع بشه کلا در دکون اینا بسته میشه .

++کافیه بگی مثلا حساس بودن بهتره یا سیب زمینی بودن ؟!

یا سکوت کنی و نگاه عاقل اندر سفیه با یک :) و دفعه ی بعد سر فرصت مناسب بگی شما خیلی حساس هستید انگار تا مثل اصغر ترقه بپر بالا !

چون خوب میدونه پشت این جمله ی قشنگ یک شیر درنده خوابیده 😂

++حساسیت یعنی هنوز زنده ای و روح و جان و ذهن تو به زندگی واکنش نشان میده . صد البته که بهتره افسار اسب چموش عواطف را کنترل کرد تا آسیب نزنه ! 

سوگیری‌های شناختی: نقطه کور تعصب

سوگیری‌های شناختی: اعتقادگرایی


گفتمان خشونت ادبیات اوباش


هر چه که می گذرد رواج ادبیات اوباش در جامعه ما بیشتر می شود. واژه ها و عبارت هایی که زمانی دشنام و ناسزا محسوب می شدند بخشی از گفتمان معمول طبقه متوسط و حتی تحصیلکرده شده اند. چه فرایندی رخ داده است که ما ایرانیان به فرهنگ اوباش گرایش پیدا کرده ایم؟

هر جامعه ای افراد و نهادهایی دارد که به نوعی "مرجع" و "الگو" محسوب می شوند. سیاستمداران، ستاره های موسیقی و سینما و قهرمانان ورزشی مهم ترین این افراد هستند و رسانه های فراگیر نهادهایی هستند که این الگوها یا Role Model ها را به مردم معرفی می کنند.




تعداد آدم‌ هایی که من واقعاً دوست ‌شان داشته باشم زیاد نیست ،  تعداد کسانی که نظر خوبی درباره ‌شان دارم از آن هم کمتر است ...


من هر چه بیشتر دنیا را می ‌شناسم از آن ناراضی ‌تر می‌ شوم‌. هر روز که می ‌گذرد بیشتر معتقد می‌ شوم آدم‌ ها ، شخصیت ناپایداری دارند و نمی ‌شود روی ظواهر لیاقت یا فهم و شعورشان حساب کرد.


جین آستن / غرور و تعصب





قبل از پرداختن به تعاریف رایج در حوزه انواع جنس و جنسیت های انسانی و معرفی انواع افراد دگرباش جنسی یا افراد غیر دگرجنسگرا و بیان تفاوت لزبین، گی، دوجنسه، ترانس، هم جنسگرا و … خوب است با سه مفهوم کلی جنس، جنسیت و رفتار جنسیتی آشنا شویم.



در ادامه ی مطلب با اصطلاحات علمی و همچنین تعریف هر کدام از دگرباشان جنسی آشنا میشویم .

دنیا خیلی متفاوت تر از آن چیزی است که ذهن ما به آن عادت کرده است !

سوگیری شناختی: راه حل دمِ ‌دست

چگونه از شر تعصبات ذهن خلاص شویم؟

سوگیری‌های شناختی: لنگر انداختن


چرا دانستن سوگیری‌های شناختی مهم است؟


به باور بسیاری از دانشمندان این حوزه، واقعیت اجتماعی در ذهن افراد، بر اساس اطلاعاتی که در ذهن دارند خلق می‌شود. پس این واقعیتِ ساخته ذهن ما است که نحوه رفتارمان را در جهان اجتماعی دیکته می‌کند نه خود دانش درون ذهن. این واقعیت ذهنی ممکن است حتی هیچ نسبتی با واقعیت بیرون از ذهن نداشته باشد.

 دانشمندان علوم ذهنی فرایندهایی را که در آن ذهن منحرف می‌شود و به جانبداری از قسمتی از واقعیت می‌پردازد، جهت‌گیری یا سوگیری ذهنی می‌نامند.



ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم؛ 

بگذار بگویند غیرمنطقی هستیم یا ضد اجتماعی هستیم، اما به این می ارزد که خودمان باشیم. تازمانی که رفتار ما و تصمیم های ما به کسی آسیبی نمیزند. ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم؛ چقدر زندگی ها که با این توضیح خواستن ها و تلاشهای بیهوده برای قانع کردن دیگران بر باد رفته اند.


هنر عشق ورزیدن

اریک فروم

sahaja_yoga@


 اندیشمند نیاز به تائید یا تجلیل دیگران ندارد، به شرط آنکه او از تایید و تجلیل خود مطمئن باشد.


فردریش نیچه 

حکمت شادان

 قطعه 330


+یعنی اول اعتماد بنفس بعد عدم تایید طلبی !

اعتماد بنفس با خودشیفتگی کاملا متفاوته . اعتمادبنفس نتیجه ی آگاهی از نقاط قوت و ضعف هست و خودشیفتگی بیماری من بهترینم ...




‍ نگاهی به فیلم همه‌چیز درباره‌ی مادرم 1999 اثر  پدرو آلمودُوار 


■ همه‌چیز درباره‌ی مادرم (All About My Mother) فیلمی به نویسندگی و کارگردانی پدرو آلمودوار و محصول 1999 اسپانیاست. «استبان (با بازی الوی آزورین)، پسر جوانی است که رؤیای نویسنده شدن در سر دارد. استبان در شب هفدهمین سالگرد تولد خود از مادرش، مانوئلا (با بازی سیسیلیا روث) قول می‌گیرد تا هرچه درمورد پدر نادیده‌اش می‌داند به او بگوید؛ ولی درست در همان شب، برای او حادثه‌ی ناگواری رخ می‌دهد…»


همه‌چیز درباره‌ی مادرم سرآغازی غافل‌گیرکننده دارد. درحالی‌که – به‌واسطه‌ی عنوان فیلم – بدیهی است تصور کنیم راوی داستان، استبان خواهد بود؛ اما در حدود ۱۰ دقیقه‌ی ابتدایی فیلم، به‌طور غیرمنتظره‌ای تمامی معادلات به‌هم می‌ریزد. همه‌چیز درباره‌ی مادرم به‌جز این مقدمه‌ی دور از انتظار، در معرفی کاراکترهایش هم عملکردی موفقیت‌آمیز دارد و پازل شخصیتیِ مانوئلا، هوما، آگرادو، رُزا، نینا و لولا را به‌گونه‌ای می‌چیند که علاوه بر به دست دادنِ شناختی کامل از آن‌ها، به‌تدریج متوجه می‌شویم با آدمک‌هایی تخت و تک‌بُعدی روبه‌رو نیستیم؛ به‌عنوان مثال، خواهر رُزا (با بازی پنلوپه کروز) هرچند که به‌عنوان یک فعال اجتماعی، چهره‌ای مثبت و شناخته‌شده دارد؛ از لغزش به دور نبوده و مرتکب اشتباهی جبران‌ناپذیر شده است…


همه‌چیز درباره‌ی مادرم فیلم دشواری است؛ ملودرامی با محوریتِ شخصیت‌هایی به‌غایت مشکل‌دار (آگرادو، هوما، نینا و گل سرسبدشان: لولا!) ساختن، نقب زدن به قلب نابسامانی‌های اجتماع و با وجود این، حال تماشاگر را بد نکردن؛ دشوار و دشوارتر از دشوار است! چشاندن طعم سینما به عشاق حقیقی‌اش آن‌هم از راهی چنین پرپیچ‌وخم، چالش بزرگ آلمودوار در نویسندگی و کارگردانی همه‌چیز درباره‌ی مادرم بوده که از آن سربلند خارج شده است.


بازی‌های همه‌چیز درباره‌ی مادرم همگی روان و یک‌دست‌اند که البته نقش‌آفرینی فارغ از اغراق و ‌درشت‌نماییِ خانم‌ها سیسیلیا روث و پنلوپه کروز، درخشان‌تر از دیگران، در اذهان‌ باقی می‌ماند. بازیگری، رکنی مهم و جدایی‌ناپذیر از سینمای آقای آلمودوار است؛ همان‌طور که بازیگران‌اش نیز بدون ایفای نقش در فیلم‌های او، هرگز به چنین شهرت و موفقیتی در سطح بین‌المللی نائل نمی‌آمدند. نمونه‌ها یکی‌دوتا نیستند: آنتونیو باندراس، خاویر باردم، پنلوپه کروز و…


همه‌چیز درباره‌ی مادرم موفق شد طی هفتادودومین مراسم آکادمی، جایزه‌ی اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی‌زبان را از آنِ خودش کند. فیلم هم‌چنین در بفتا، سزار، کن، گلدن گلوب، گویا و… حضور پرسروصدایی داشت و مورد توجه قرار گرفت. از دیگر حواشیِ قابلِ اعتنا، می‌توان به گیشه‌ی – نزدیک به – ۶۸ میلیون دلاریِ همه‌چیز درباره‌ی مادرم اشاره داشت که وقتی بدانید تنها کم‌‌تر از ۵ میلیون دلار صرف ساخت فیلم شده است، فروش‌اش را خیره‌کننده خطاب خواهید کرد!


پدرو آلمودوار از جمله مردان سینماگری است که فیلم‌های جزئی‌نگرانه‌ی درجه‌یکی درباره‌ی زنان می‌سازد. در همه‌چیز درباره‌ی مادرم نیز نظیر بازگشت (Volver محصول ۲۰۰۶) و اغلب ساخته‌های بااهمیت آقای آلمودوار – شاهد ابراز وجودی پررنگ از جانب کاراکترهای مذکر نیستیم. همه‌چیز درباره‌ی مادرم یک ملودرام زنانه‌ی گرم، درباره‌ی مصائب زندگی آدم‌هایی است که تمام‌وکمال، باورشان می‌کنیم.




شنیدیم و خوندیم که هر کسی که بتونه دلتنگی را تحمل کنه بقیه چیزها را هم میتونه تحمل کنه .

اما به نظر من بدتر از دلتنگی ، نگرانی ه !

دلتنگی مربوط به احساسات میشه که مهار شدنی ه . اما نگرانی یک واکنش عصبیه که هشدار دهنده است و تا کاری نکنی کارستان ؛ ساکت نمیشه !

هر چه دلیل و منطق براش بیاری که اتفاقی نمی افته باز هم غریزه بهت میگه که وخی کاری بکن ...


روح وحشی

+با هر دو باید دست و پنجه نرم کنم . 

کم آوردم آقا 

کم آورم !

شنیدید که میگن با ترس ات روبرو شو ؟!


اگر با ترس ات روبرو شدی و پیش رفتی پس یعنی شجاعی !




انجی توماس: شجاعت به معنی نترسیدن نیست. شجاعت یعنی با این که ترسیده ‌ایی ، به پیش بروی ...



روح وحشی

+منم خیلی وقت ها می ترسم . سعی میکنم با ترسم روبرو بشم .

یعنی دقیقا با چیزی که ازش میترسم وارد چالش میشم .

هیولا که نیست 😉

++جدیدا دنبال یه حرکت هستم که بدجوری ازش میترسم اما چون لازمه دارم سعی میکنم انجامش بدم . حرکت بهتر از گندیدنه . ما رودیم نه مرداب !

✅ دقیقا از چه چیز مرگ می ترسید؟ – اروین د. یالوم


از بیشتر مراجعه کنندگانم می پرسم: «دقیقا از چه چیز مرگ می ترسید؟»


پاسخ های مختلفی که به این پرسش می دهند، غالبا به درمان سرعت می بخشد. وقتی که از جولیا (یکی از مراجعین) پرسیدم: «چرا مرگ اینقدر ترسناک است؟ چه چیز خاصی در مرگ هست که تو را می ترساند؟» فورا پاسخ داد:


«همه کارهایی که انجام نداده ام.» پاسخ جولیا به جانمایه ای اشاره می کند که برای همه آنهایی که به مرگ می اندیشند یا با آن روبرو می شوند اهمیت دارد:


رابطه دو جانبه بین ترس از مرگ و حس زندگی نزیسته.

به عبارت دیگر، هر چه از زندگی کمتر بهره برده باشید، اضطراب مرگ بیشتر است. در تجربه کامل زندگی هر چه بیشتر ناکام مانده باشید، بیشتر از مرگ خواهید ترسید. نیچه این عقیده را با قوت تمام در دو نکته کوتاه بیانکرده است: «زندگیت را به کمال برسان و بموقع بمیر.» همانطور که زوربای یونانی با گفتن این حرف تأکید کرده است: «برای مرگ چیزی جز قلعه ای ویران به جای نگذار» و سارتر در زندگینامه اش آورده: «آرام آرام به آخر کارم نزدیک می شوم … و یقین داشتم که آخرین تپش های قلبم در آخرین صفحه های کارم ثبت می شود و مرگ فقط مردی مرده را درخواهد یافت».


خیره به خورشید نگریستن

اروین یالوم

 به دنبال حواس‌پرتی می‌گردم - فردین علیخواه


🔸 گریز (escapism) یکی از مفاهیم مطالعات فرهنگی است و به معنای آن است که وقتی ما با واقعیتی ناخوشایند مواجه می‌شویم به دنبال حواس‌پرتی می‌رویم. درواقع آنچه در «گریز» رخ می‌دهد استقبال خودخواستۀ فرد از حواس‌پرتی است تا شاید به این طریق بتواند ساعت‌ها یا روزهایی خود را ازنظر جسمی و ذهنی از آن واقعیت ناخوشایند دور کند. در موضوع گریز، دو موقعیت « گریز از » و « گریز به » وجود دارد. افراد مختلف معمولاً گریزگاه خود را می‌جویند. برای مثال زن‌وشوهری که اختلافات جدی دارند ولی هر دو ساعت‌ها چشمانشان را به صفحه‌نمایش تلفن همراه می‌دوزند تا ذهن خود را از مشکل اصلی دور کنند، مردی که همسرش به او خیانت کرده است و برای کنار آمدن با این بحران مدام می‌نوشد تا از واقعیت به خیال کوچ نماید، زنی که نشانه‌هایی از خیانت را در همسرش دیده است و ذهن پرآشوب خود را مدام با لکه‌گیری سرویس بهداشتی خانه‌اش آرام می‌کند.


🔸 گریز می‌تواند در دو سطح ذهنی و جسمی باشد. ولی نکته آن است که افراد می‌توانند ازنظر جسمی از موقعیتی ناخوشایند بگریزند ولی ذهنشان همچنان گرفتار آن موقعیت باشد و البته برعکس آن‌هم صادق است. کم نیستند ایرانیانی که باانگیزۀ گریز، از ایران مهاجرت کرده‌اند و جسمشان در یک شهر آرام اروپایی قرار دارد ولی ذهنشان از مشکلات جامعه ایرانی دور نمی‌شود، و هستند ایرانیانی که جسمشان در ایران و در کانون مشکلات مختلف اقتصادی و اجتماعیِ فعلی قرار دارد ولی ازنظر ذهنی هرروز در کنار رودخانه دانوب قدم می‌زنند!


🔸 ولی گریز فقط محدود به روابط روزمره اجتماعی نیست. گاهی اوقات گریز، واکنش به بحران‌های بزرگ‌تری است که در جوامع آشکار می‌شود. آلن برینکلی، استاد تاریخ سیاسی دانشگاه کلمبیا در سال ۱۹۸۲ کتابی با عنوان «فرهنگ و سیاست در دوران رکود بزرگ» منتشر کرد تا نشان دهد که چگونه «گریز» یکی از سازوکارهای کنار آمدن با پیامدهای رکود اقتصادیِ سال 1929 در امریکا بود. به نظر او وقتی در آن سال‌ها آثار ناخوشایند رکود اقتصادی به‌تدریج نمایان شد مردم تلاش کردند تا از واقعیت تلخ بگریزند و به همین دلیل خود را به دامن «حواس‌پرتی خودخواسته» انداختند. برای مثال بیش از قبل به رادیو گوش می‌کردند، مدام به تماشای فیلم می‌نشستند و یا خود را با ورق زدن مجلات مشغول می‌کردند و نکته قابل‌تأمل آنکه مردم در دوره بحران اقتصادی، از عکس‌ها و فیلم‌هایی استقبال می‌کردند که زندگی مرفه و لوکس را نشان می‌داد. گویی مردم نداشته هایشان را در این فیلم‌ها جستجو می‌کردند و ساعاتی از بحران می‌گریختند.


🔸 برخی معتقدند که گاهی اوقات حکومت‌ها هم به‌عمد تلاش می‌کنند تا زمینه گریز را در مردم فراهم کنند. همان استعاره معروف «نان و سیرک» که توسط جوونال، شاعر و طنزپرداز اواخر قرن نخست میلادی روم مطرح شد. ازنظر او برخی از پادشاهان رومی برای آنکه حواس مردم را از حقوقِ مهم شهروندی پرت کنند آنان را با « نان و سیرک» مشغول می‌کردند. منظور او از سیرک، ساخت تماشاخانه‌هایی نظیر کلوسئوم در روم بود که حدود ۵۰۰۰۰ نفر ظرفیت داشت. پادشاه؛ مردم را در کلوسئوم جمع می‌کرد، مردم به تماشای مسابقه گلادیاتورها برای کشتن یکدیگر مشغول می‌شدند و سربازان پادشاه؛ قبل و پس از مسابقه به‌طرف مردم نان پرتاب می‌کردند!


🔸 درهرصورت، از گریز، چه در برداشتی فردی و چه در برداشتی اجتماعی، ارزیابی منفی وجود دارد. مهم‌ترین مسئله آن است که فرد از موقعیت ناخوشایندی که در آن قرار دارد می‌گریزد و برای تغییر یا بهبود اوضاع تلاش نمی‌کند. به همین دلیل برخی از محققان از« قربانیان گریز» سخن گفته‌اند، منظور کسانی هستند که از موقعیت بد می‌گریزند ولی به شکلی دیگر قربانی همین گریختن خود می‌شوند. لایه‌ای از خیال بر چشمان فرد کشیده می‌شود ولی واقعیت همان واقعیت است. در اینجا فرد به‌عمد خود را مشغول چیزی می‌کند تا چیز دیگری را فراموش کند درحالی‌که واقعیت نامطلوب همچنان باقی است. گریختن و نه اصلاح واقعیت ناخوشایند، مهم‌ترین نقد به گریز است.


فردین علیخواه (جامعه‌شناس)



هوشنگ گلمکانی درباره انتقادها از افت سطح فیلم های فرهادی: عده‌ای از مردم خوشحال می‌شوند که آدم‌های مشهور و موفق را به زیر بکشند 


گلمکانی در گفت و گو با یورونیوز درباره واکنش ها به فیلم آخر اصغر فرهادی گفت: اصلاً نمی‌دانم این بحث چرا مطرح می‌شود. یک فیلم‌ساز چند شاهکار ساخته و چند فیلم خوب. ما باید به روانشناسی اجتماعی جامعه خودمان هم توجه کنیم. در ایران پنجه می‌کشند به صورت آدم‌های موفق. انگار خوشحال می‌شوند او از نقطه اوج خودش پایین بیاید و حتی ساقط شود. بعد هم مسخره‌اش می‌کنند. این همان کاری است که مشهور شده به نخبه‌کشی. 


نخبه‌کشی فقط کار حکومت‌ها نیست. مردم هم چنین کاری می‌کنند. عده‌ای از مردم خوشحال می‌شوند که آدم‌های مشهور و موفق را به زیر بکشند و شاهد خفت و خواری آنها باشند. چون خودشان به جایی نرسیده‌اند یا ناکام مانده‌اند، ته دلشان می‌گویند چقدر خوب که فلانی هم زمین خورد. انتقام ناکامی خودشان را با شکست آدم‌های موفق می گیرند. 


اظهار این که چون این فیلم فرهادی در حد فیلم‌های سابق او نیست بنابراین مزخرف است، صرفاً ناشی از دغدغه‌های هنری نیست بلکه در روانشناسی اجتماعی ما هم ریشه دارد.


«همه می‌دانند» نامزد ۸ جایزه اسکار اسپانیا


فیلم استاد اصغر فرهادی در شاخه‌های بهترین فیلم، کارگردانی و  فیلمنامه‌ی اصلی (اصغر فرهادی)، ترانه‌ اصلی (خاویر لیمون)، بازیگر نقش اصلی مرد (خاویر باردم)، بازیگر نقش اصلی زن (پنه‌لوپه کروز)، بازیگر نقش مکمل مرد (ادوارد فرنادز) و بهترین تدوین (هایده صفی یاری) نامزد کسب جایزه از معتبرترین جایزه سینمایی کشور اسپانیا شده است.


"دنیایی که زن‌هایش پا به پای مردها کار می‌کنند – دکتر المیرا لایق"


+ وارد مغازه می‌شوم و یک سری استکان نعلبکی و قوری سبز رنگ اسباب‌بازی انتخاب می‌کنم.

– فروشنده می‌گوید: خانم صورتیشو ببرید دخترونه‌تره!

+ میگم: برا پسرم می‌خوام.

– با تعجب به من نگاه می‌کنه و می‌گه: اگر پسره ماشین بگیرید یا جعبه ابزار، هواپیما یا چراغ قوه. پسر که آشپزی نمی‌کنه.


🔸 با خودم مرور می‌کنم در دنیای که زن‌هایش پا به پای مردها کار می‌کنند مردهایش باید یاد بگیرند خستگی را با چایی از تن همسرشان درآورند. در دنیایی که زن‌هایش با مفهوم چک و قسط و وام عجین شده‌اند. شرم دارد مردهایش با دستور قورمه سبزی و ته دیگ ماکارونی بیگانه باشند. من برای فرزندم همسری قدرتمند آرزو می‌کنم زنی که تنها دغدغه‌اش نهار ظهر و شام شب نباشد.


🔸 زنی که تمام لذتش در خرید خلاصه نشود. زنی که سیاست را بفهمد، شعر ببافد، کتاب بخواند و از دنیای اطرافش بی‌خبر نباشد. برای آنکه پسرم شایسته چنان زنی باشد باید یاد بگیرد چای دارچینی درست کند. یاد بگیرد آشپزی کند. لالایی بخواند. نوازش کند و جملات عاشقانه بگوید.


🔸 دانیال سه ساله‌ام استکان اسباب بازی سبز رنگ را به طرفم می‌گیرد. من نگاهش می‌کنم و او می‌گوید: بخور چایی دارچینی برات پختم.


دکتر المیرا لایق – روانپزشک





 آدمی هرگز از کسی که از خود خردتر میشمارد نفرت ندارد، بلکه هنگامی به کسی نفرت می ورزد که او را با خود برابر یا از خود برتر شمارد.
فردریش نیچه /فراسوی نیک و بد


+سگ مرده را کسی لگد نمیزند .