صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو



طرف دیوونه شده !

.

.

دیوونه نشده . فقط پوزه بند گرگ درونش را باز کرده ...

نقابش را برداشته ...

خط قرمزی نداره ...




تا حالا اگر سکوت کرده ...

تا حالا اگر به نظرت یک پارچه آقا یا یک پارچه خانوم بوده ...

اگر تا حالا بهش میگفت عجب انسان شریفی ...

و ...

فقط و فقط پشت منفعت طلبی یا ترس پنهان شده بوده !



بالاخره دیوانه از قفس پرید !



+بعد از چهل سال زندگی با همسرش ؛ ناگهان نقاب از صورت ظاهر انداخت و آنچه انتظار نمی رفت اتفاق افتاد .

زن شوکه شده بود . نمی دانست بگرید از رنج فریبی که خورده بود و یا فریاد برآورد بر سر مردی که عقل از کف داده و دهان به یاوه بازکرده بود .

سیاهی شب را به سپیدی روز واگذار کرد بی آنکه پلک برهم نهاده باشد . شب تمام شد بی آنکه بهت او پایان یافته باشد .

پیوسته با خود می گفت :

ناگهان از کجا سربرآورد چنین حیوان درنده ای ؟!

از کجا ؟!

و زار میگریست به حال خود .

به حال زنی که از گرگی در لباس انسان نطفه ای در زهدان نهاده و زاییده و او را بالیده بود ...



من اما ، در این چهل سال ، جسته و گریخته چنگال ها و برق دندان های گرگ را دیده بودم و نرم نرمک به زن هشدار داده بودم .

اما زن باور نکرده بود زیرا که نمیخواست چنین صفت کریهی را به شوی خود به یک پارچه آقا به انسان شریفی که میشناخت نسبت دهد .


و من نیز

آری من نیز شوکه شده بودم ...


روح وحشی

+خوشبینی فریبکار مرا هم  به بند کشیده بود .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی