صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو


۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امید» ثبت شده است


واقعا دیگه نمی دونم معنی امید و ناامیدی چیه و چه حرفی امیدوار کننده است و چه حرفی ناامید کننده !

به هر چی نگاه میکنم یک موضوع بارز میاد جلوی چشم ام . یک شیب تند به سمت پایین . اونقدر اوضاع را نابسامان میبینم که دیگه کمال گرایی من و تفکر نقادم را هم لازم نداره تا بگن اوهوی چرا اینجاش اینجوره و اونجاش اونجور !


انگار همه چیز و همه کس در رالی سقوط شرکت کردند .

خب شاید بشه گفت : اوضاع ما آدما بدجور ناامید کننده است !


اما هنوز یک اتفاقاتی هم میافته که حواس من را از اون شیب تند منفی لعنتی دور میکنه .

گنجشک های روی درختان کاج که هر بهار و تابستون همدم من هستند و مجانی برام کنسرت میدن و منم مدام قربون صدقه شون میرم .

هنوزم یک فنجون چای سبز با بهارنارنج یا یک  شات اسپرسو یا یک فنجون شکلات تلخ داغ هم میتونه من را دیوونه کنه ! شاید این اسم اش امید باشه !

اما چیزی که ازش مطمئنم اینه که رنج هر موجودی قلبم را بدجور به درد میاره .طوری که مرگ میشه آرزوم .

و برق چشمای پسرم زندگی را برام معنا میکنه .

و ...

روح وحشی

+...


زمستان خیال رفتن ندارد

پیکرم در این زمهریز

مرگ را 

در لحظه های سرد

مزه مزه میکند !

تلخ است و رنج آور

 اینهمه زیستن

بی بهاری که کوچ کرده بودن اش را

از تقویم فصل هایم !

...

خواب دیده ام

رفتن زمستان را

در بیداری چشم هایم

مژه ای بر گونه ی آینه ام

آمدن ات را نوید داد

و لبخندی سرخ

سبز شد

بر چهره ی مواج آب

وقتی خود را در گذر زمان 

ولابلای سال ها

در جستجو بودم .

برق چشمان آسمان

شگونی این خواب را

بر پلک های شب هک کرد .

..

بی بهار زیستن نتوانم .

.

ماه من 


روح وحشی

+بهار نزدیک است بیاید ...


امید فقط وقتی قشنگه که اسم یه پسر خوشگل باشه .

امید و ناامیدی مزخرف ترین واژه هاست .

امید یک واژه ی افیونیه برای نشئگی خلق الله ...

ناامیدی هم یه جور تریپ جلب توجه !

زندگی همینه دیگه . گاهی بر خلاف میل توست و گاهی به میل تو .

اون کار خودش رو میکنه . دیگه حالا خوش شانسی و بدشانسی و بی عرضگی و باعرضگی ماست که احتمال موفقیت را میبره بالا .


همون که گفتم . امید فقط وقتی برام مصرف داره که وقتی بلند به زبون بیارمش یه پسر خوشگل برگرده بگه جانمممممم  😉


روح وحشی

+طنز ار حربه های من در نوشتن تلخی هاست . 


آیا شما هم از طرفداران امید دادن هستید ؟

آیا فکر نمیکنید امید همیشه محرک نیست و ممکن است ما را به خواب خرگوشی برده و یا همانند افیون ما را غرق خوش خیالی کند ؟!


نه خودمان را فریب بدهیم و نه دیگران را .

بجای امید واهی دست به دامان این مراحل شویم :


1)  عیب یابی ریشه ای

2) پیدا کردن راه حل های مختلف

3) انتخاب بهترین راه حل عملی

4) اقدام برای حل مشکل



+واقع بینی با بدبینی متفاوت است  . خوشبینی هم با فریب کاری و امید واهی ...