صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو


۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «از حال بد به حال قابل تحمل» ثبت شده است


بعد از اونهمه آبغوره گرفتن بالاخره کمی خوابم میبره.

بیدار میشم و اینطرف و اونطرف را نگاه میکنم که ببینم کجا هستم و چه وقت از روزه .

شب و روزم را قاطی کردم .

حسابی گرسنه ام . نه صبحانه خوردم و نه ناهار .خب راستش چیزی نبود که بتونم بخورم !

به نقطه ای از زندگی رسیدم که اگر خودم واسه خودم کاری نکنم هیچ خبری از چیزی نخواهد بود !

بالاخره انتظار به سر رسید . دیگه حوصله ی نق و گریه ندارم . راستش حالشم ندارم . دگمه ی pause را میزنم تا بعد ...

حس میکنم حالم بهتره . نه اینکه واونقدر خوب باشم که برم خرید یا چیزی درست کنم . همینقدر که دیگه حال رنج زیاد را ندارم و خسته شدم ، راضی ام .

سطح درد را در حد تحمل پذیر فیکس* میکنم تا بالاتر نره و تی وی را روشن میکنم . 

میام اینجا و با یک اتفاق قشنگ روبرو میشم .

هنوز هم آدمایی پیدا میشن که از دیدن رنج دیگران سرگرم نمیشن .


روح وحشی

+خودمو میشناسم و مدیریت میکنم . خوب بلدم گاهی دگمه ی توقف موقت درد و رنج را بزنم تا سر فرصت خودمو تخلیه کنم .


لازمه گاهی صبورانه شاهد رنج کشیدن خودم باشم و به سمت و سوی استحاله هدایتش کنم .

++یک عالمه کار دارم ...