دوست داشتم دایره ی واژگانم آنقدر بزرگ بود که تمام ترجمه های عجیب و غریب را میخواندم و میفهمیدم . ترجمه هایی که اصرار عجیبی به متفاوت بودن دارند .بعضی مترجمان جان جان هر چه کلمات بیشتری از زبان عربی و فوق عجمی بخصوص پارسی پهلوی در ترجمه هاشان استفاده کنند کیفورتر میشوند و بیشتر به خود میبالند .
گوربابای خواننده اگر سوادش قد نمی دهد و معانی را نمیفهمد .
حالا فرض کن میخواهی فلسفه بخوانی . و فرض کن فیلسوف منتخب هم جناب نیچه باشد که به خودی خود مداوما باید در حال رمزگشایی باشی.
و میان کتاب هایش آن که به دوران جنون نزدیک تر است را انتخاب کرده ای و آلمانی هم نمی دانی و میخواهی یک ترجمه ی زبان مادری را بخوانی .
خب حق انتخاب هم نداری .مجبوری یک ترجمه ی مشخص را برداری و هی زور بزنی و بفهمی . و پیوسته باید به زیرنویس مراجعه کنی . اگر شانس بیاوری معادل انگلیسی واژه را می یابی وگرنه ول معطلی و باید بگردی و بگردی و بگردی تا بفهمی منظور آقا دا...از فلان واژه ی مرکب عربی و یا پارسی پهلوی چیست !
من نمیدانم واقعا مترجمان چه تصوری از کار خودشان دارند . ترجمه باید روان باشد و حق مطلب را ادا کند . کلاس زبان که نیست !!
روح وحشی
+در این اوضاع شیر تو شیر کره ی واژگان هم کمکم نمیکند چه برسد به مربع و مثلث و دایره اش !