صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو



زندگی کوچه ایست

تنگ

بن بست

تاریک

یک طرفه

نه راه پس است

نه راه پیش

به خیالت که به خود می روی

خیال خام داری 

که دری باز خواهد شد به نور

و دستی گرم

نانی داغ

هوای تازه

منتظرت خواهند بود

مگر رود را اراده ایست ؟

دریا سرنوشت اوست !

شاخه ها چه می دانند از عطش آسمان ؟!

نور سهم آنان است از دانه گی !

آدمی اما

هر چه می رود

رسیدن نیز می رود

پاهایش میپوسند در اشتیاق

چشم هایش خشک میشوند به در

دست هایش پر از بغض التماس

میمیرد

بی هیچ رسیدنی ...

"آسمان بار امانت نتوانست کشید

قرعه ی فال به نام من دیوانه زدند "


روح وحشی

پ.ن. دارم خفه میشم ...


عاشقان را بگذارید بنالند همه

مصلحت نیست که این زمزمه خانوش کنید


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی