صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو



بچه که بودم یه همسایه داشتیم که خیلی هم دوست بودیم .بعد از یه مدت سر چیزای الکی با من قهر کرد و آخرش هم نفهمیدم چرا .

هر چی یادگاری داده بودم بهش بهم پس داد و فوری هم رفت با همسایه اونوری ما دوست شد و بازی میکرد باهاش .

منو که می دید روی خودشو میکرد اونور که یعنی باهات قهرم یا ندیدمت و شروع میکرد به بازی و بپر بپر اما ...

اما همیشه از لای در خونه زل می زد به خونه ی ما که ببینه من کی میام تووی کوچه و با کی بازی میکنم ..

چند وقت بعد متوجه شدم همیشه پشت پنجره ی پذیرایی شون از لای پرده حیاط ما رو نگاه میکنه . 

اولش حرصم دراومد و به مامانم گفتم . مامانم گفت ولش کن بچه است دیگه . اما وقتی می دیدم چطور میخواد لج منو دربیاره و الکی با بقیه بچه ها گرم میگیره در عین حال تمام مدت من رو رصد میکنه تازه دوزاریم افتاد که جریان چیه و دیگه سکوت کردم و ندید گرفتمش ...

تا اینکه چند وقت بعد مامانش به مامانم گفت که افسردگی گرفته . من نمیدونستم افسردگی چیه فقط فهمیدم همش میشینه پشت پنجره و زل میزنه خونه ی ما و هیچی هم نمیگه .

مامانم گفت برو باهاش آشتی کن .منم که کلا اهل قهر و اینجور چیزا نبودم رفتم در خونه اشون . مامانش هر چی صداش کرد اما نیومد و محل ام نذاشت . منم لی لی کنان برگشتم خونه و به مامانم گفتم که رفتم اما اون هنوز قهره . مامانم بوسم کرد و گفت عیبی نداره اون مریضه براش دعا کن .

روح وحشی

پ.ن. برات شفای عاجل از خدا میخوام 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی