صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو



 چند روزه سر دردهای میگرنی بدی دارم . طوریکه زندگیم رو نیمه مختل کرده . اگر با دردها رفیق نباشی از عهده اشون برنمیای . یه جورایی که لوس نشن باید حضورشون رو به رسمیت بپذیری و عادی جلوه بدی . بگی : میدونم هستی و زورت هم زیاده اما چون با هم صمیمی و دم خور هستیم آزادت میذارم تا هر کار میخوای بکنی و منم میرم سی خودم و به کارام می رسم . اونوقت زیر جلکی حواست بهش باشه که خرابکاری نکنه و گاهی هم اگر زیادی شلوغ کرد آرومش کن اما زیاد تحویلش نگیر و بهش بها نده که بی جنبه است و کل زندگیت رو مختل میکنه ...

کمتر کسی متوجه میشه من چه درد وحشتناکی میکشم .البته یه ایرادم داره و اونم اینه که دیگران نمیفهمن چه حالی هستی و ممکنه باعث بشن دردت مضاعف بشه و یا توقعات غیر معقول ازت داشته باشن .

راه حل :

1) با دردت طبق نسخه ی بالا رفیق شو

2) در حضور دیگران سکوت نکن و اگر لازم شد آه و ناله هم بکن .


روح وحشی

پ.ن. درد و بلاتون به جون داعش : D

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی