صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو



مرا به جهنم برید

که او دوست مراست

بهشت را یافتم

دشمن بود

و نگویید کجاست

رازی است با من

که با من بسوخت بی آتش

بهشت من همان ناکجاست

و خاصیت اش جهنمی

میسوزاند

چه سوختنی

مرا به جهنم برید

تا کمی خنک شود این دلم

رگ هایم پر شود از شراب سرخ و جان بگیرد تنم

و سرم ؛ خالی شود از درد و رنج

من بهشت را

خود به چشم خویشتن دیده ام

و در چشمه ی چشمانش آبتنی کرده ام

آتش گرفته ام

سوخته ام

ای وای بر من

مرا به جهنم برید

مست از می نابم کنید

که بی شک 

جهنم مرا دوست تر است

 ...


روح وحشی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی