صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو




در برم بگیر ای یگانه ترین

تنگ ، همچو پوست پیکرم

بِدَم نفس های زندگی را بر دهان ام

تا بهار بشکفد بر پیکرم

و چکاوک ها

در رگ هایم آواز سر دهند

بپیچ بر من بازوان ات را

همچو نسیمی گرم

تا ذوب شود زمهریر نبودن ات

رودها بر شانه هایم

جاری شوند

و آبشارها از سرانگشتانم

دست هایم را بگیر

و با من قدم بگذار بر دل فصل ها

تا تقویم ها را

پادشاهی کنی

و من ملکه ی بهار و پاییز شوم

پامچالی سپید بچین

و در میان گیسوانم بنشان

حلقه ای از برگ زیتون

به نشانه ی جاودانگی عشق

بر گردن ام بیاویز

آه چه سبکبارم امروز

سوار بر بال باد

می روم تا رویای شبانه ام

و تا عزیمتت

به انتظار خواهم گذاشت

سحر را

پشت هزاران دروازه ی سنگی

شب را اسیر پرده ها

و ماه را اسیر برکه ها خواهم کرد

بپیچ بر من تمام خود را

امشب از آن من خواهی بود

و من از آن تو ...


روح وحشی

پ.ن. آرشیوی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی