صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو


دل ات تنگ می شود

برای خودت

وقتی کم کم می میری

در میان هیاهوی بیهودگی ها

دست می نهی

بر دهان فریادها

چونان که انگار نه دهانی است و نه گوشی

سر باز خواهند کرد

تمام صداها

در دهانی دیگر

شاید چشم

شاید زخم

دل ات تنگ میشود

برای خودت

وقتی کم کم می میری

و اشک های امروز ات

بر مزاری است فردا را

بغض های ات تلنبار میشوند

زیر پوست روزهای در گذر

و تورم این دردهای سرکوب شده

چرکین خواهند شد

پر از نبض رفتن

می گریزی از تمام آینه ها

وهم تلاقی با چشم هایت

و حقیقت نهان پشت تمام صورتک ها

زیرا که کم کم می میری

بی صدا

...

روح وحشی


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی