صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو


۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فرهاد مهراد» ثبت شده است

کوچه ها باریکن دکونا بستس
خونه ها تاریکن طاقا شکستس
از صدا افتاده تار و کمونچه
مرده می برن کوچه به کوچه
نگا کن مرده ها به مرده نمیرن
حتی به شمع جون سپرده نمیرن
شکل فانوسی اند که اگر خاموش شه
واسه نفت نیست هنو یه عالم نفت توشه
جماعت من دیگه حوصله ندارم
به خوب ، امید و از بد گله نداره
گرچه از دیگرون فاصله ندارم
کاری با کار این قافله ندارم



دانلود



در روزهای آخر اسفند،

کوچ بنفشه های مهاجر،

زیباست.


در نیمروز روشن اسفند،

وقتی بنفشه ها را از سایه های سرد،

در اطلس شمیم بهاران،

با خاک و ریشه

- میهن سیّارشان -

در جعبه های کوچک چوبی،

در گوشه ی خیابان، می آورند:

جوی هزار زمزمه در من،

می جوشد:

ای کاش…

ای کاش آدمی وطنش را

مثل بنفشه ها

(در جعبه های خاک)

یک روز می توانست،

همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست.

در روشنای باران، در آفتاب پاک!


محمد رضا شفیعی کدکنی


لینک دانلود با صدای جادویی فرهاد مهراد 



لینک آپارات


sahaja_yoga@

از صداش

از صورتش

از دغدغه هاش

از قلب مهربونی که داشت 

خسته نمی شم . 

وقتی مصاحبه هاش را گوش میدم . وقتی فیلم مستندی که در موردش ساختند میبینم .

وقتی لطفعلی خان را می خونه . 

انگار هزارسال ه که میشناسمش .

دردهاش را حس میکنم .

فرهاد را میشناسم . خیلی خوب ...

اون آدمی که تمام دردش نفهمی بود اما صداش در نمی آمد و با نفهمی ها بزرگ منشانه کنار می آمد .

بچه که بودم وقتی از جلوی کوچینی رد میشدم دلم میخواست فرار کنم و بپرم توش .

نمیدونستم چرا ...


روح وحشی

+کاش میتونستم اینجا آهنگ هاش را هدیه کنم بهتون .


++امروز همه اش اشکم دم مشکم ه . فکر کنم به یک عزاداری اساسی نیاز دارم