صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو


۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شک و یقین» ثبت شده است



اونجاست که در عین غرق بودن در آغوش کمال اطمینان ، برسی به اینکه به هرچی باور و اعتقاد و اعتماد و اطمینان داشتی همه ویران شده و زیر یک علامت سوال بزرگ رفته !

ناگهان ببینی زکی ! اونی که یقین میپنداشتی عین شک از آب در آمده !


حقیقت شده مجاز

مجاز شده حقیقت

حقیقت و مجاز هم کشک و دوغ !


اینجاست که حسابی حالت جا میاد .

یک زلزله ی 10 ریشتری به عمق هسته ی سلول هات ! مغز استخوان که کلا متلاشی !!



روح وحشی

+ققنوس شدن سخته اما ناممکن نیست .

از میان آتش برخیز ..

نه یک بار نه 10 بار بلکه هم هزار بار ....