# با خواندن کتاب آموخته هایت افزون میشود اما آنچه فهم تو را پرورش می دهد عشق است . عشق با تمام دردهایش ؛ زیبایی ها و سختی هایش .
# اگر حواسمون نباشه آدم های سبک برامون سنگین تموم میشن ...
روح وحشی
# با خواندن کتاب آموخته هایت افزون میشود اما آنچه فهم تو را پرورش می دهد عشق است . عشق با تمام دردهایش ؛ زیبایی ها و سختی هایش .
# اگر حواسمون نباشه آدم های سبک برامون سنگین تموم میشن ...
روح وحشی
من اهل شهر دودم و ترافیک اما روحیه ام کاملا روستایی ، کوهستانی و با یه تعلق خاطر عجیب به سرزمین سبز گیلان . یه جورایی از بچگی تووی خونم بود . اما خب به خاطر کار و زندگی همیشه وسط تکنونولوژی گیر کردم . گاهی دلم میخواد بی خیال همه چی برم تووی یک روستا و در سکوت زندگی کنم .البته قبلش باید برم بنیاد ترک وبلاگ نویسی چون بدجوری معتاد شدم :D
شهر هیچی نداره .نه فرصت رشد و نه رخصت رشد .اگر رشد رسیدن به مدارج عالی تحصیلی و شغلیه من عطاش رو میبخشم به لقاش که ما هیچ خیری ندیدیم از این جور فرصت ها ...
شهر ما رو از خودمون میگیره و جاش هیچی نمیده جز یه آبنبات چوبی و اسباب بازی تا سرمون گرم شه و عمر به بیهودگی بگذره ... ما هم خوش خیال ، مست ِ این گذر باشیم و پشت ِ هم ازموفقیت های کوچیکمون کیفور بشیم !
ما به صورت بیمارگونه ای اسیر ماشینیزم و اسیر نگاه مردم هستیم . وقت مرگ تازه میفهمیم چه غلطی کردیم ...
کم کم از خودمان کم میشویم
به روزگار زیاد
وقت رفتن
ما هیچ
روزگار فربه از بیهودگی های ما
روح وحشی
و زندگی همچنان در جریان است
بی نگاهی به من
به تو
به چشم هایمان
حتی به دل هایمان
پر از عشق
پر از نفرت
پر از هیچ
به دست هایمان
چه تهی
چه پر از دیروزها
زندگی مثل رودی است در سراشیبی
و ما شناگری
شاید ماهر
شاید بی دست و پا
شاید کمی آشنا
زندگی در جریان است
و مهربانی اش بی دریغ
بی منت
مثل باران
چه با چتر باشی
چه مشتاق
چه در پی نباریدنش سرگردان سایت های هواشناسی
خمیازه ای می کشم
شب سختی بود
پر از التهاب احساس
زندگی با من چه مهربان بود
من اما با خودم نبودم
هیچ
چای سبز
طعم گس سیگار
و کوبیدن بر کیبوردهای سیاه این ماس ماسک
بهانه همیشه برای نوشتن هست
وقتی دچاری به اعتیاد واژه های مست
شب سختی بود
پر ازکابوس
عصیان
و فریادهایی که هیچ صدایی نداشت
من و شب و تیک تاک بیقرار ساعت
خورشید سر وقت از پنجره چپید تووی اتاق
و روی تخت ولو شد
بی حوصله تر از من
خمیازه ای دیگر
چایی دیگر
زندگی را سر میکشم
پیش از آنکه مرا سر بکشد
راه دیگری نیست
روح وحشی
پ.ن. دانلود پاییز کوروش یغمایی
اگر دلت میخواد عزیزانت بیشتر بهت احترام بذارن باید بهشون ثابت کنی که بدون اونا هم میتونی از پس مشکلاتت بر بیای .
نمیدونم چه صیغه ایه اما آدمای ضعیف حتی توسط اونها که دوستشون دارن مورد احترام نیستند.
قوی بودن با احساسی بودن منافاتی نداره .
بهتره احساس رو پر و بال داد ...نترسین این موضوع باعث ضعیف جلوه دادن شما نمیشه .
تحمل دردهای قشنگ و یا مبارزه با مشکلات بزرگ روح آدم رو قوی تر و زیباتر میکنه و به من بگید چه کسی توان تعظیم نکردن به چنین روحی رو خواهد داشت ؟!
قوی باشیم حتی وقتی با رنج و درد میکشیم ...
روح وحشی
بالاخره یه روزی می رسه که دیگه هیچ آرزویی نداری و هیچ چیز از این زندگی معمولی تو رو راضی نمیکنه . هنوز از خیلی چیزها لذت می بری ؛ شایدم بیشتر از قبل اما برات آرزو نیست و نبودش تو رو اذیت نمیکنه . معنای زندگی برات کاملا از حالت نرمالش خارج میشه و خیلی راحت تر از گذشته تن میدی به سرنوشت و یا پیش آمدهایی که براشون برنامه ریزی نکرده بود . باری به هر جهت نیستی و با حساب و کتاب پیش می ری ولی نه اینکه با تغییر برنامه هات بریزی به هم چون می دونی واقعا تووی این زندگی اراده ما خیلی هم نقش نداره . میفهمی تنها راه عاقلانه اینه که برنامه ریزی کنی و تلاش برای رسیدن اما ...اما هر لحظه برای چیزی مغایر با پیش بینی هات آماده بشی . زندگی می کنی و از هر چیزی که بهت داد لذت می بری . نقد نمیکنی .غر نمی زنی .فقط لذت می بری ...
روح وحشی
امروز جمعه است و حالا نزدیک غروب . غروب های دلگیر جمعه که در کشورهای بسیاری یکشنبه ها این نقش محزون رو به عهده داره ...
6 روز تلاش و فعالیت و شرطی شدن ما ... ناگهان روز تعطیل بی فعالیت معمول روزهای قبل و احساس بیهودگی و سرگردانی ذهن شرطی شده ...
دلتنگی ذهن برای کارهای روزهای کاری ...
ما یادمون میره که ذهن نیستیم و روح هستیم . با ذهن یکی میشیم در این سوگ و دلمون میگیره .
راه آسونش اینه که یک برنامه ریزی خوب و شاد بکنیم .اونوقت زمان میره پی کارش و شور و شوق یک روز خوب میاد جاش .
راه سختش هم اینه که به ذهن مسلط بشیم و اجازه ندیم همه چی رو بگیره دستش .
روز جمعه هم مثل بقیه روزهاست فقط کارهای عادی تعطیل شدن تا ما با استراحت و تفریح ،انرژی از دست رفته رو به بدن برگردونیم.
عین این داستان مال یکشنبه هاست . دقیقا همین ماجرا ...
پس جمعه خاص و دلگیر نیست . ذهن ماست که کولی بازی درمیاره :D
روح وحشی
پ.ن. غروب پر از عشقی داشته باشید