عشق به یک امپراتوری شبیه است ...
اگر اندیشه ایی که بر اساس آن عشقی به وجود آمده از میان برود، خود عشق نیز از میان خواهد رفت.
میلان کوندرا / بار هستی
+این کتاب فوق العاده است .
++مادامی که آن اندیشه باقی باشد عشق هم خواهد بود .
عشق به یک امپراتوری شبیه است ...
اگر اندیشه ایی که بر اساس آن عشقی به وجود آمده از میان برود، خود عشق نیز از میان خواهد رفت.
میلان کوندرا / بار هستی
+این کتاب فوق العاده است .
++مادامی که آن اندیشه باقی باشد عشق هم خواهد بود .
عشق یک واکنش شیمیایی ه . اونقدر میسوزه تا تمام بشه .
مکالمه ی مادام کوری و انیشتین / نابغه
ترس از عشق، ترس از زندگی است و آنان که از عشق دوری میکنند، مردگانی بیش نیستند
آنها که پسش میزنند بزرگترین بازندههای دنیا هستند...
برتراند راسل
عشق چیزی بسیار فراتر از میل به آمیزش جنسی است. عشق ابزار اصلی فرار از تنهایی است که بر سرتاسر بخش عمده زندگی مردان و زنان مستولی است .
برتراند راسل
+فرار از تنهایی که کاملا ناخودآگاه صورت میگیره !
به نظر میرسه آقای راسل آشنایی با جنبه زیست شناختی عشق نداشته اند . نقش هورمون ها و لذتی که ترشح اکسی توسین در بدن ایجاد میکنه !
شاید هم منظور ایشان از عشق در افراد بالغ بوده !
به هر حال انسان اجتماعی وقتی به شخصی می رسه که با او احساس خوشایندی داره ناخودآگاه میل با او بودن را داره و این کاملا طبیعیه . مکانیزم پاداش در مغز ...
ولی این پدیده در تمام آدمها یکسان نیست . در بعضی افراد عکس این اتفاق رخ می ده . عشق جمع دو نفره ای را نوید می ده که در اون تعهد سرلوحه ی تمام اتفاقاته و این چیزی نیست که اونها مبخواهند . اینان فرار از تنهایی را بیرون از تعهد و عشق جستجو میکنند . در روابط کوتاه و بدون مسئولیت که اساس اون بر پایه ی روابط جسمانی هست . لذت بده و لذت بگیر و نه بیش ...
عشق لذت بخشه . حال خوب عشق در ترشح هورمون هاست یا احساس آرامش و امنیت ناشی از داشتن کسی که تو را میفهمد و همدل است و مهربان و تو نیز چنین احساسی به او می دهی ...نمی دانم . هر چه است لذت عشق را مرهون اتفاقات درون جسم و مغزمان هستیم . اما از یک چیز مطمئنم :
مغز پرورش یافته اتفاقات ماناتر و زیباتری را رقم می زند !
روح وحشی
عشق مفهومی انتزاعی است و بدون شک تعریف آن با استفاده از واژهها یکی از دشوارترین کارهاست. این درحالی است که حتی درباب ماهیت عشق هیچ نظریه مشترک و عموماً پذیرفته شدهای وجود ندارد. همیشه در زمینه عشق ابهام و سردرگمیهایی وجود داشته است. ازجمله عمدهترین نظریههای عشقتوسط رابرت جی استرنبرگ ارائه شده است. در سال ۱۹۸۷ استرنبرگ نظریهای ارائه داد که در آن عشق را به شکل یک مثلث تصور کرد. او میگوید که عشق مرکب ازسه بخش است: صمیمیت، شور و شوق (شهوت) و تصمیم/تعهد.
نمی دونی وقتی میگم نفس های من یعنی چی .
یه حرف عاطفی و رمانتیک نیست .
نفس یعنی وقتی نیست قلبت خودش را به سینه میکوبه .
یعنی تنگی نفس میگیری .
یعنی فشارت میره بالا .
یعنی بعد از یک مدت نه قلب داری و نه ریه ...
یعنی رگ هات داغون میشن .
یعنی کم کم تند تند داری میمیری .
دقیقا حالی که الان دارم .
شدم مثل مجروحان شیمیایی که با دستگاه نفس می کشن و روزی هزار بار میگن کاش اینی که میره دیگه برنگرده ...
روح وحشی
+نمیفهمید چی میگم . نکشیدید درد من را .
آمین که سلامت باشید و هرگز هم نفهمید . هیچکدوم تون نفس های من . هیچکدوم ...
خوب باشید . خوب خوب خوب ...
پی نوشت تکمیل شد .
وقتی این هست اون نیست . وقتی اون هست این نیست .
وقتی " تو " هستی به تعادل می رسم !
به همین سادگی ...
نیستی پس همیشه نامتعادلم . انگاری گم شدم . گیجم . تمرکز ندارم . سالهاست ...حسابش را تو بهتر داری !
وقت هایی که احساس ضعف میکنم یا زیر بار مشکل یا مشکلات دارم له میشم (خیال کن که زیر یک پرس 50 تنی هستی under pressure ) دلم میخواد یک آغوش امن باشه و به جای اون 50 تن در حد یک کیلو و توسط بازوهاش به بدنم فشار بیاره و 5000 تن احساس امنیت کنم و رها بشم از اینهمه رنج که توی سلول هام لونه کرده !
وقت هایی که اوضاع بر خر مراد که نه سوار الاغ SO SO هست و یک نفسکی میاد که ممد حیات باشه و چون بر میاد مفرح ذات ، دلم میخواد یکی که از ته دل دوست اش دارم کنارم باشه و مدام بگم Hey I Love U و آبشار عشق را روی سرش سرازیر کنم . نه اینکه خفه اش کنم ها .
اما وقتی اویی که از تمام وجود دوستش دارم در دسترس باشه به تعادل میرسم . هم عشق بده بهم و هم دلم میخواد با تمام وجود عشقم را نثارش کنم .
هیچی به زیبایی تعادل نیست . به طبیعت نگاه کنید . هر جا تعادل هست زیبایی هم می درخشه .
Just wanted to share with you such beautiful sense
LOVE
عشق ...تنها چیزی ه که این دنیا را قابل تحمل میکنه ...
چیزی که نبودش منجر به جنگ قدرت ها و ورود به حریم دیگران و هزاران بیماری روانی شده .
از روابط بین فردی تا بین .کشورها .
روح وحشی
+هنوزم وقتی احساس محبت کنم خیلی راحت به زبان میارم . گاهی سوتفاهم هم ایجاد میشه .اغلب آقایون ایرانی هنوز در قرن ها پیش زندگی میکنند .
کاش یاد بگیریم که عشق چیز قشنگیه و صرفا جنسی نیست .
++عشق مادری یکطرفه است و این موضوع تعادلش را به هم نمیزنه ولی اون تعادل لازم را برآورده نمیکنه . یک مادر فقط دهنده ی عشق هست و بی انتظار برگشت . ONEWAY ROAD. به هر حال قدردانی فرزند هم کار خوبیه .
+++من رمق زندگی را کشیدم . مرگ بیش از لاشه ای از من تحویل نخواهد گرفت .
به اندازه کافی عشق دادم . به اندازه ی کافی گفتم دوستت دارم ...
به اندازه کافی زندگی کردم . لحظات شیرین زیادی را تجربه کردم .مادر شدن . عاشق شدن . تحول ها و دگردیسی ها و ققنوس وار از دل آتش ها بیرون آمدن ...
هم عاشق شدم و هم معشوق . اونجور که از نوجوانی آرزو داشتم و اینکه دوستم داشتی و داری ( مطمئنم ) ...
سفرها و دیدن ملل مختلف را تجربه کردم . عاشق سفرم هنوز . آفریقا نرفتم . یونان و مصر و ... ...
آموختن . چیزی که توقف نخواهد داشت ...
خلاقیت ...
آماده ام برای رفتن به گمانم . زندگی زیاد هم خوب نیست . کمی حسرت لازمه . باید یه چیزی هم نصیب خاک بشه یا نه ؟!
فقط کاش به رسم بلاد کبیره و صغیره جسد را بسوزنن . بیزارم از رسم شستن و دفن و مراسم هاش ...
++++ حس خوبی داره از مرگ و زندگی گفتن . حال میکنم ...
وراجی به هر شکل اش خسته کننده است .
چه زیاد حرف بزنی .
چه ذهن شلوغی داشته باشی .
عذاب آوره !
من باشم
و تو باشی
و یک عالمه نگاه
ساعت ها سکوت
چه بهشتی ست بودن ات ای عشق
چه بهشتی ...
روح وحشی
+"مراقبه" پیش تو هیچ نیست .
بیایید با هم یک سفر بریم به کف هرم مازلو .
ببینیم اونجا چه خبره و چی کم و کسر داریم ؟!
طبقه ی همکف که حال و روزش مشخصه :
آب ؛ غذا ؛ تنفس ؛ خواب و سلامت . کلا فیزیولوژی !
اما طبقه ی اول ؛ منابع ؛ شغل ؛ اخلاقیات خانواده و...کلا امنیت !
طبقه دوم بازم خانواده ؛ عواطف و ...کلا عشق و وابستگی !
طبقه سوم هم احترام و اعتماد بنفس و ...کلا عزت نفس !
و طبقه آخر هم که خلاقیت و حل مشکل ...کلا شکوفایی و تعالی فردی !
خوب که نگاه کنیم جنبه ی اصلی و پایه و اساس این هرم بر عواطف انسانی و روابط و احساس امنیت استواره .
سلامتی که در طبقه ی همکفه شامل سلامتی روح و روان و جسم میشه .
از طرفی انسان یک موجود اجتماعی و عاطفی هست .
پس برای شکوفایی ما نیاز به عشق و محبت ؛ خانواده و دوستان خوب ؛ عشق و صمیمیت و آرامش داریم .
با هم مهربان باشیم .
محبت کردن و محبت دیدن هر دو برای یک زندگی آرام و موفق ضروریه .
اگر نتونیم پاسخ درستی به غرایز و نیازهامون بدیم . اگر نیازهامون را سرکوب کنیم . این موضوع به کشمکش درونی می انجامه و ما بیمار میشیم ( طبقه ی همکف رطوبت میگیره و خودتون حساب کنید چه بر سر طبقات بالا میاد )
یک ایگوی عاقل و پخته سعی میکنه پاسخ درست و منطقی به درخواست های اید بده . اید نیازهاش را فریاد میزنه . نمیتونی بی توجهی کنی . اگرگفت تشنه امه و مثلا نوشیدنی گاز دار میخوام نمیتونی بذاری از تشنگی بمیره . با آرامش و برآورد وضعیت بهش آب میدی و گاهی هم در صورت امکان همون نوشابه اما به اعتدال .
ما به عشق همراه صمیمیت و محبت نیاز داریم .عشق همراه تعامل . گفت و شنید . محبت .
اگر از خودمون دریغ اش کنیم . اگر سرکوبش کنیم . اگر بجاش چیزهای تقلبی و فیک بدیم .شاید در کوتاه مدت گول بخوره ( نفس) یا تحمل کنه اما وقتی در دراز مدت خبری ازاصلیه نشه و عقده ها روی هم انباشته بشه ، چه بر سر ما میاد؟!
بیمار میشیم .
یک فرد افسرده میشیم .
به الکل ، مواد ، 3کس ، روابط موقت ، روابط سطحی ، خودفریبیو در بهترین حالت به فعالیت های جایگزین مثل کار و هنر و ورزش اما بصورت افراطی پناه میبریم که در نهایت این ره به ترکستان ختم میشه !! از اونجا که هنوز خواسته ی اید برآورده نشده و مشکل روز به روز بیشتر شده اونوقت که ما هرگز به طبقه ی بالا و موفقیت نخواهیم رسید !
عاشق باشیم .
عشق بدیم .
عشق بگیریم.
عشق ، سلامتی ما را تضمین میکنه .
وقتی تونستی پیداش کنی دو دستی بچسب اش . ازش نگهداری و مراقبت کن . از دست اش نده . توی این زندگی کوتاه هیچی ارزش این تلاش ها را نداره مگر عشق . چرا که فیزیولوژی این حیوان متکلم بر پایه عشق ورزی نهاده شده .
یک مادر
یک دوست
یک شریک عاطفی
یک هموطن
یک انسان دوست
.
.
.
و بالاخره یک انسان...
همه ی اینها بی عشق دیگه وجود ندارن . ناقص هستن . بیمارن یر ازعقده های مخرب هستند .
از سرکوب خودمون بپرهیزیم و بجای اون عاقلانه نیازهامون را تامین کنیم .
ما عقل داریم .
توان گفتمان کلامی داریم .
پس میتونیم مشکلمون را حل کنیم !
روح وحشی
آلن بدیو :
به نظرم بین عشق و سینما رابطهی تنگاتنگی وجود دارد. باید به هر دو آری بگویید و گرنه تنها خواهید ماند .
بزرگترین فیلسوف زندۀ فرانسه می گوید که «عشق عبارت از تفاهم و قرارداد دو آدم خودخواه نیست. عشق فرآیند بازساختن و باز آفریدن است که آنها را مجبور به فراتر رفتن از خودخواهی می نماید. برای این که عشق پایدار بماند، باید روی آن کار کرد و خود را هردم باز آفرید.»
آلن بدیو، فیلسوف چپ ۷۲ ساله، از فعالین جنبش های دانشجویی و کارگری، منتقد سرسخت سارکوزی و اولاند، چنان چهرۀ جنجال برانگیز در فرانسه به حساب می آید که وقتی هفته نامۀ معتبر «ماریان» زندگینامه اش را می نگاشت، عنوان زیر را انتخاب کرد: «بدیو: آیا این ستارۀ فلسفه، یک حرامزاده خبیث است؟» بدیو با لبخند شیرین در آپارتمان اش در پاریس می گوید: «همه می گویند که عشق عبارت از پیدا کردن فرد مناسب و مطابق به معیارها است، و پس از آن همه چیز درست می شود. عشق چنین نیست. سخن این پیر مرد را بشنوید: برای پیداکردن و پایداری عشق باید زیاد کار نمایید و زحمت بکشید!»
آلن بدیو در کتاب جدیدش، در ستایش عشق، در مورد زندگی همراه با عشق می نگارد: «تنها یک بار در زندگی خود از عشق به ستوه آمده و از آن دست کشیدم. آن عشق نخستین ام بود، بعد از آن متوجه حقیقت موضوع شده و تلاش ورزیدم که اشتباه خود را با عجله زیاد و از روی نیاز شدید جبران نمایم اما خیلی دیر شده بود- مرگ آن عزیزم بی نهایت نزدیک بود.» رد عشق و بعد جستجوی مجدد آن در زندگی تمام فیلسوفان به چشم می خورد. «با تمام دل شکستگی ها و تردیدها، هرگز دو باره از عشق دوری نجستم و از خوبان پرهیز نکردم. زیرا با احساس عمیق دریافتم که از صمیم قلب به آن ها عشق ورزیده ام.»
بنظرم افرادی که اعتماد بنفس دارند و مهرطلب نیستند ؛ عشق و علاقه و محبت خودشان برایشان در اولویت است نسبت به عشق و علاقه و محبت طرف مقابل .
اینان براحتی محبت خود را ابراز میکنند و نه تنها مغایرتی بین غرور و این ابراز نمیبینند بلکه این کار را ضرورت دانسته و به آن میبالند .
روح وحشی
+چند بار پیش آمده که برای ابراز علاقه تردید داشتی ؟
++چند بار پیش آمده فکر اینکه ممکنه دوستت نداشته باشه از ابراز عشق پشیمان شدی ؟
تو وقتی می بینی که من افسرده ام
نباید بگذری، سکوت کنی، یا فقط همدردی کنی!
بنا کننده ی شادی های من باش!
مگر چقدر وقت داریم؟
یک عاشقانه آرام
نادر_ابراهیمی
امروز سوم آذره و من تاخیر دارم !
تاخیر در اینکه بگم چقدر این ماه از پاییز را دوست دارم .
که بگم پاییز عزیز از بهترین ماه اش بهترین دوستان را به من هدیه کرده .
دوستانی با عنصر آتش به من با عنصر هوا ...
دوستانی به غایت مهربان و دوست داشتنی ؛ صادق و بی شیله و پیله ؛ رها و شوخ طبع ؛ سخاوتمند و دل پاک و ...
دوستان آذرماهی من که مثل خود من حاضر نیستید اسیر چیزی باشید حتی دوستی ؛ هر جا هستید خوب و خوش و سلامت باشید و موفق .
و پیشاپیش تولد همه اتون مبارک ...
💗💗💗💗
روح وحشی
+ 13 آذر یکی از بهترین های این ماه زاده شد . پیشاپیش تولدش مبارک
گاهی به من سری بزن .
چیزی بگو.
حالی بپرس.
شاید هم دلت خواست و واژه ای گفتی دل انگیز و مفرح
لطفا Online باش .
از Offline ها خسته شدم .
پوسیدند اوراق خاطراتم بس که مرور شدند مکرر و مکرر و مکرر و ...
روح وحشی
+خاطرات تو ... offline های من
هر بار که عاشق میشوی تکه ای از تو در کسی جا می ماند . چه توفیر میکند که عاشق مردی شوی یا زنی
که آن مرد یا زن چه نسبتی با تو داشته باشد
هر بار کمی یا زیادی از تو کم میشود
گاه تصاعدی گاه غیر تصاعدی
ته اش که می رسد میبینی که چیزی از تو نمانده
پاره پاره شده ای
و شاید آماده ی مرگ ...
روح وحشی
+عشق تو را منحا میکند . خوب حواس ات باشد که اگر از خود منحا شوی حاصل صفر میشود !
برای بردن تو با اسب بالدار میتازن ...
پس تکلیف ما زن ها چی میشه فریدون فروغی جان جان جان ؟!
با اجازت
اگر زن های توو هالیوود ببینن تو اینجایی
برای بردن تو با بوگاتی میتازن
روح وحشی
+فرهاد مهراد و فریدون فروغی خود خود خود عشق اند و هرگز نمیرد آنکه زنده است به عشق . . .
هیچی مثل عشق خون وجودت ؛ روح و روانت و انرژی تو را نمی مکد ؟
عشق زیباست . مثل گل زیبای گوشتخواری که به محض لمس کردنش تو را میبلعد .
عشق آغشته به سم سکرآوریست که مرگ تدریجی ات را از چشمان هوش تو پنهان می کند .
می دانیم و همچنان عاشق میشویم و
عاشق می مانیم !
چرا که به افیون عشق معتادیم ...
روح وحشی
+اگر خالق بودم عشق را از زندگی مخلوقات حذف می کردم و بجای آن عقل و شعور را جایگزین میکردم .
سیاه و سفید
یا همه چیز یا هیچ چیز
این وسط هیچ چیزی نه راه داره نه جاه !
گاهی مجبوری صفر و یک فکر کنی . چاره چیه ؟!
وقتی مزه یک را چشیدی
وقتی سفیدی چشم هات را نوازش کرده
دیگه نمیتونی کوتاه بیای
نمیتونی
و این نه گناهه و نه اشتباه
فقط یک انتخابه . انتخابی که دست خودت نبوده !
یا تو یا هیچ کس و هیچ چیز و هیچ جا
بذار از تنهایی و بی کسی و بی جایی ، بپوسم و بمیرم !
روح وحشی
+رعد و برق های گیلان روی مخ جاتم حسابی اثر کرده !
دو بار توی زندگیم نخواستم باشی .
بار اول بعد از جراحی تومور مغزی وقتی از ICU به بخش منتقل شده بودم و کم کم اثرات مورفین از بدنم بیرون می رفت .
یک لحظه به ذهنم اومدی اما هیچ واکنشی به تو نداشتم . کاملا بیتفاوت !
و امروز که در اوج مشکلات و استیصال هستم و عمیقا فهمیدم که ما تنهاییم !
بچه ها موقع درد و رنج دنبال آغوش مادر هستن .
بزرگترها هم همینطور ...
من هر وقت در اوج رنج و درد بودم آغوش تو را خواستم . تو هم مادرم شدی و هم پدرم اما امروز حتی از دست تو هم کاری برنمیاد .
براستی که حقیقتا ما تنهاییم . تنهای تنها !
روح وحشی
+ذره ای از علاقه ام کاسته نشده اما ...
وقتی از چیزی یا کسی حس آزار بهت دست میده و رنج می کشی نشانه چیه ؟!
معنیش این نیست که در اون مورد دچار نقطه ی ضعف و نقیصه ای هستی ؟!
گاهی چاره ای نیست جز سعی در کمی قوی تر شدن و اجتناب از قرارگرفتن در شرایط فشار .
گاهی چاره ای هست !
مثالی میزنم :
وقتی میبینی کسی یا چیزی که بهش عشق می ورزی به نحوی داره با رنج دادن و احساس درد درونی کنترلت می کنه علامت خوبی نیست . این یعنی نقطه ی ضعف دادی دستش !
عشق همراه خودش هم شادی میاره و هم اندوه و رنج بی حد .
اگر عاقل نباشیم معشوق جان از ما سواستفاده میکنه و رنج ها شروع میشه ...
دلتنگی های کشنده ؛ از خودگذشتگی و فداکاری های جنون آمیز ؛ تحمل شرایط پرفشار و تنش ؛ بازی دادن ها و سواستفاده ها ؛ توهین و ندیدگرفتن ها و ...
این ها آلارم خطر هستند . یعنی من دارم قربانی میشم در حالیکه عشق یک روی دیگه هم داره . رویی که هر دو طرف شاد هستند و یک اندازه مصرف میشن .
یکی نمیشه شمع محفل !
اما تا عاشق نباشی متوجه نقاط ضعف خودت نمیشی . پرهیز از عشق چیزی را حل نمیکنه فقط مشکلات ما را پنهان نگه میداره .
عاشق شو
عاشق باش
اما عاقلانه و تعادل رنج و شادی را حفظ کن
عشق هم مثل هر چیزی مدیریت میخواد
بخصوص عشق به فرزند !
روح وحشی
+نذاریم معشوق آگاهانه به رنج خودش ادامه بده و به ریش ما بخنده . هر چه زودتر ماهی مدیریت عشق را از آب بگیر !
از فکر چی ؟
خب از فکر من دیگه !
منم از فکر تو بیرون اومدم . آخه این بیرون هوا بهتره . پاک تره . با حال تره .
صدای شر شر آب
ارتعاشات کاسه تبتی
زنگ
هیچی بهتر از بی ذهنی نیست
هیچی
روح وحشی
+دروغ چرا . با تو بودن خود خود مراقبه بود اما به تو فکر کردن خود خود استرسه.
حکایت دست ما کوتاه و خرما بر نخیل
جز حسرت چی نصیبم میشه ؟!
بودن یا نبودن ؟
البته که نبودن !
+ تصور کنید ؛ تمام دغدغه ی کسی که بی اندازه دوست اش داری و اغلب اوقات منافع او را به منافع خودت ترجیح می دی ؛
تمام خواسته ی کسی که تمام خواسته ی توست ؛
نبودن تو باشه
حذف تو از زندگیش
درد آورتر از این نیست ...
و تو میشی ابراهیم خودت و خودت را به مسلخ نبودن میبری
با عشق ...
روح وحشی
من خود به چشم خویش دیده ام
که گرگ ها هم عاشق میشوند
من قلب سرد گرگی را لمس کرده ام
و دستانم سوخته است
من خود به چشم خویش دیده ام
گرگ ترین گرگ را
که عاشق شده است
که عاشق مانده است
اما به اعماق جنگل بازگشته است
و قلب مرا نیز
با خود برده است ...
روح وحشی
من جان دهم ؛ آهسته تو هم می میری !
+بعید میدونم بازی ما یک بازی برد /باخت باشه .
حال کی بهتره ؛ تو یا من و یا هیچکدوم !
++فاصله ی ما مرگ من خواهد بود . دیر یا زود !
موش کور واقعا کور نیست . کمی میبینه ، در حد تشخیص شب از روز !
خودخواهی ؛ حماقت ، دروغگویی ، زورگویی ، رئیس بازی ، غرور افراطی ، حسابگری ، بدبینی ، اشتیاق به کنترل دیگری ، ترس از مسئولیت و فاداری و خیلی چیزهای دیگه !
اینها در یک نفر جمع شده اما موش کور عشق خودش را زده به ندیدن !!
بازم اصرار داره که این ظلمات ؛ روز روشنه !
روح وحشی
+ موش کور چشمهای کوچک یا پوشانده شده دارد و احتمالاً هنوز هم میتواند شب را از روز تشخیص دهد اما فرای این کور هستند.
++ تو بهش میگفتی معجزه ی عشق !
چو دلآ رام می زند شمشیر
سر ببازیم و رخ نگردانیم
سعدی
***
روزِ اول که دیدمش گفتم:
آن که روزم سیه کند این است
فخرالدین عراقی
***
تو خوبِ مطلقی،
من خوبها را با تو میسنجم
بدینسان بعد از این خوبی،
عیاری تازه خواهد یافت
***
عاشق شده ام بر تو،تدبیر چه فرمایی ؟
از راهِ صلاح آیم یا از رهِ رسوایی؟
نظامی گنجوی