ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق
ادیان از لحظهای که دم از اخلاق میزنند و با صدور فرمان تهدید میکنند، به خطا میروند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. همنوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت میکنند. شما از روز داوری الهی سخن میگویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیدهام که به مراتب از آن سختتر است؛ من داوری آدمیان را دیدهام... میخواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همهروزه رخ میدهد... آلبر کامو
■ هیچ وقت بابت عشق هایی که نثار دیگران کرده اید و بعدها به این نتیجه رسیده اید ذره ای برای عشق شما ارزش قائل نبوده اند، افسوس نخورید.
شما آن چیزی را که باید به زندگی ببخشید، بخشیدید. و چه چیزی زیباتر از عشق...
هر رنج دوست داشتن صیقلی ست بر روح. با هر تمرین دوست داشتن، روح تو زلال تر می شود.
گاهی بعضی ها با ما جور در می آیند، اما همراه نمی شوند، گاهی نیز آدم هایی را می یابیم که با ما همراه می شوند اما جور در نمی آیند.
برخی وقت ها ما آدم هایی را دوست داریم که دوستمان نمی دارند، همان گونه که آدم هایی نیز یافت می شوند که دوستمان دارند، اما ما دوستشان نداریم.
به آنانی که دوست نداریم اتفاقی در خیابان بر می خوریم و همواره بر می خوریم، اما آنانی را که دوست می داریم همواره گم می کنیم و هرگز اتفاقی در خیابان به آنان بر نمی خوریم!
برخی ما را سر کار می گذارند، برخی بیش از اندازه قطعه گم شده دارند و چنان تهی اند و روحشان چنان گرفتار حفره های خالی است که تمام روح ما نیز کفاف پر کردن یک حفره خالی درون آنان را ندارد...
برخی دیگر نیز بیش از اندازه قطعه دارند و هیچ حفره ای، هیچ خلائی ندارند تا ما برایشان پُرکنیم.
برخی می خواهند ما را ببلعند و برخی دیگر نیز هرگز ما را نمی بینند و نمی یابند و برخی دیگر بیش از اندازه به ما خیره می شوند...
گاه ما برای یافتن گمشده خویش، خود را می آراییم، گاه برای یافتن «او» به دنبال پول، علم، مقام، قدرت و همه چیز می رویم و همه چیز را به کف می آوریم و اما «او» را از کف می دهیم.
گاهی اویی را که دوست می داری احتیاجی به تو ندارد زیرا تو او را کامل نمی کنی. تو قطعه گمشده او نیستی، تو قدرت تملک او را نداری. گاه نیز چنین کسی تو را رها می کند.
و گاهی نیز چنین کسی به تو می آموزد که خود نیز کامل باشی، خود نیز بی نیاز از قطعه های گم شده. او شاید به تو بیاموزد که خود به تنهایی سفر را آغاز کنی، راه بیفتی، حرکت کنی...
او به تو می آموزد و تو را ترک می کند، اما پیش از خداحافظی می گوید:
"شاید روزی به هم برسیم ...."،
می گوید و می رود، و آغاز راه برایت دشوار است.
این آغاز، این زایش، برایت سخت دردناک است.
بلوغ دردناک است، وداع با دوران کودکی دردناک است، کامل شدن دردناک است، اما گریزی نیست...
و تو آهسته آهسته بلند می شوی، و راه می افتی ومی روی، و در این راه رفتن دست و بالت بارها زخمی می شود، اما آبدیده می شوی و می آموزی که از جاده های ناشناس نهراسی، از مقصد بی انتها نهراسی، از نرسیدن نهراسی و تنها بروی و بروی و بروی...
آدم هرقدر بیشتر بفهمد، تنهاتر می شود. یک عمر با ترس هایمان زندگی کردیم. با ترس هایی که توی مغزمان فرو کرده اند. این تنها چیزی است که یاد گرفته ایم. اگر از بچگی می گذاشتند وقتی دلمان می خواهد فریاد بزنیم و آن را توی گلویمان خفه نکنیم، وضعمان بهتر از این بود.
روح انگیز شریفیان
کتاب "روزی که هزار بار عاشق شدم"
+حرف هایمان را بزنیم
و بگذاریم دیگران بخصوص فرزندانمان حرف هایشان را بزنند و دل هاشان را جایگاهی امن برای عشق و محبت به خود و دیگران نگه دارند ...
این که ما ایرانیان چند چهره داریم شاید یکی از دلایلش همین باشد که ما حرف هایمان را نمی زنیم . رودربایستی و حیا و ادب و باید و نبایدهای مدرسه و احترام به بزرگتر و ... را آنقدر بزرگ کرده ایم که حرف هامان در گلوی مان غمباد شده اند .
و غمبادهامان به خشونت و پرخاشگری و کینه و گاهی سکوت محض و در نهایت به داشتن روح و روانی بیمار منجر شده است .
میتوان در آرامش و رعایت ادب حرف ها را گفت .
و بهتر است ما نیز خودمان را به شنیدن در آرامش عادت دهیم !
آدم هایی که ما را رنج می دهند ، خیلی اوقات رنج کشیده هایی هستند که از زخم های خودشان نتوانستند عبور کنند .
اروین یالوم
+رنج ها میتوانند از جانب بیرون باشند اما بزرگترین رنج ها را خودمان به خودمان می دهیم !
رنج هایی زاده ی رفتارمان
رنج هایی زاده ی ذهن بیمارمان
رنج هایی برای تنبیه خودمان
رنج هایی برای انتقام
و ...
++مدتی است دچار عزیزی هستیم که سخت رنج مان می دهد . شاید دلیلش همین باشد . نتوانسته است از رنج هایش عبور کند .
سعی میکنیم درک اش کنیم . اما زخم هایی که به ما می زند زخم های قدیمی را از خواب زمستانی بیدار میکند . زخم ها دست به دست می دهند و چه چیز میتواند جلوی قدرت ویرا کننده ی اتحاد زخم ها را بگیرد .
رنجشی سخت در ما متولد میشود چونان سدی میشود جلوی راه درک کردن رنجی که او از آن عبور نکرده ...
ما از نسل مردهایی هستیم که زن ها بزرگمون کردن اما نمی دونم آیا زنی وجود داره که بتونه با ماها کنار بیاد ؟
ما روی صندلیهای ردیف جلویی نشستیم و داریم به نمایش عظیم عذاب دادن همدیگه نگاه می کنیم. همه دنبال این هستیم که به آرامش روحی برسیم. عموما کسی به آدم گوش نمی ده ، فقط منتظرن نوبت صحبت کردن خودشون برسه ، ولی وقتی که مردم فکر می کنن که داری می میری تازه اونوقت شروع می کنن به حرفات گوش کنن ...
فیلم Fight Club
+مدام با خودم میگم هی گوش کن ببین دیگران دارند چی میگن . تو که خودت میدونی چی توی چنته اته !
++اسم پست را اسم فیلمی گذاشتم که دیالوگ مال اونه .
ما در دنیایی زندگی میکنیم که وقتی به یک کسی خوبی کردیم و خوبی کردیم و خوبی کردیم ، روزیکه خوبی نکنیم ما از نظر او آدم بدی هستیم ...
شما نمی توانید بگویید ، من ده بار به یک کسی خوبی کردم ، بار یازدهم که نخواستم یا نتوانستم کاری برایش انجام دهم چرا از نظر او من آدم بدی شدم؟ و چرا یک کسی که هیچکاری برای آن شخص انجام نداده است در نظر او از من بهتر است؟
باید پذیرفت که این ویژگی انسان است! شما وقتی بچه همسایه تان را بیست دفعه نگه دارید و روز بیست و یکم بگویید من خودم وقت دکتر دارم و نمیتوانم امروز بچه شما را نگه دارم ، آن همسایه می تواند با شما بد شود در حالیکه با همسایه دیگر که هیچ وقت بچه اش را نگه نداشته است خوب است !
دکتر فرهنگ هلاکویی
+مدیریت لطف و محبت از خود لطف و محبت مهم تر است .
گهگاهی نه بگوییم که چون لطف از حد بگذرد نادان خیال بد کند !
رابطه زناشویی باید با میل و رضایت زوجین صورت گیرد نه به زور و اجبار و پافشاری . به این نوع رابطه اجبار جنسی میگویند.
اجبار جنسی و فشار کلامی باعث میشود زنان در رابطه با مردان بی اعتماد شوند.
کسانی که سعی میکنند خودشان را به زور در دل کسی جا کنند هرگز به خواسته شان نخواهند رسید.
@Dr_Zana6oei
+تجاوز که شاخ و دم نداره !
++نفرت و حس انتقام نتیجه ی احساس صدمه دیدن و نادیده گرفتن حقوق انسانی هست . محاله بشه روابط اینچنینی منجر به جدایی و نفرت و انتقام نشن مگر اینکه شخص به نوعی بیمار روانی باشه !
عشق مفهومی انتزاعی است و بدون شک تعریف آن با استفاده از واژهها یکی از دشوارترین کارهاست. این درحالی است که حتی درباب ماهیت عشق هیچ نظریه مشترک و عموماً پذیرفته شدهای وجود ندارد. همیشه در زمینه عشق ابهام و سردرگمیهایی وجود داشته است. ازجمله عمدهترین نظریههای عشقتوسط رابرت جی استرنبرگ ارائه شده است. در سال ۱۹۸۷ استرنبرگ نظریهای ارائه داد که در آن عشق را به شکل یک مثلث تصور کرد. او میگوید که عشق مرکب ازسه بخش است: صمیمیت، شور و شوق (شهوت) و تصمیم/تعهد.
اول یک ماجرای کوچولو اما نه بی اهمیت را براتون تعریف کنم و بعد برم سر اصل مطلب .
چند روز پیش خونه ی یکی از دوستام بودم که تلفن زنگ زد و دوستم به مدت یک ساعت پای صحبت با کسی بود که مجال حرف زدن به اون نمی داد .
منم که بوق ! انگار نه انگار ناهار دعوتم کرده . کلا محو تلفن بود .
خلاصه حرف هاشون که تمام شد و تلفن را قطع کرد با خوشحالی اومد و گفت می دونی کی بود ؟
گفتم نمیدونم . کی بود؟!
گفت زری بود دیگه . وای نمی دونی چقدر حرف زد . چقدر خوشحال بود که با من حرف می زد دوباره و ...
من هاج و واج نگاش میکردم .
گفتم بعد از مدت ها ؟!
اون که هر وقت دلش میگیره میاد سراغ تو و حسابی که انرژی و وقت و اعصاب ات را خرج خودش کرد و خسته شد باز غیب میشه .
تو دیگه عجب خری هستی آخه !!!!
شروع کرد دفاع از خواهرش و که اینجوری نیست و منو دوست داره و ...
گفتم ببین دوست من یک ساعت تو پای تلفن بودی یا نه ؟
گفت خب آره . حالا که چی ؟
گفتم فقط داشتی میگفتی : آهان . بله . خب ؟
نشنیدم حتی بگی مرسی یا خوبم یا بد نیستم ...
آخه دیوانه جان اگر واقعا دلش برای تو تنگ شده بود . اگر براش مهم بودی و اگرهای دیگه ، نباید لااقل حال تو را میپرسید ؟!
اون زنگ زده بود تا با خواهر باحال و مهربونش حرف بزنه و درد دل کنه و خلاصه طبق معمول مصرف ات کنه .
و توی خر هم که مثل همیشه باز رابطه ی یکطرفه را شروع کردی تا وقتی دلش را زدی باز بره حاجی حاجی مکه ...
ایندفعه اون منو هاج و واج نگاه کرد و گفت خب میگی چه کار کنم ؟!
گفتم هیچی فقط زود جوگیر نشو و فریب نخور .
نه فقط زری بلکه خیلی از آدما و روابط همینجوره . کاملا یکطرفه .
یکی مصرف میکنه . یکی مصرف میشه .
یک رابطه ی بیمار .
این رابطه میتونه بین هر دو نفر باشه . چه رابطه ی عاطفی و چه کاری و چه روابط دیگه .
در یک رابطه ی سالم دو طرف در کفه های برابر هستند .
گاهی یکی مصرف میکنه گاهی طرف مقابل و تعادل برقراره .
خلاصه اینکه :
اغلب برگشت ها در روابط بیمارگونه و نامتعادل برای مصرف دوباره طرف مقابل هست و نه از روی محبت و احساس صمیمیت و مسئولیت نسبت به حال و وضع طرف مقابل .
مصرف کننده برمیگرده تا حال خودش را خوب کنه وگرنه حال طرف مقابل پشیزی براش اهمیت نداره .
نگام کرد و رفت ...
وقتی برگشت دیدم چشماش قرمزه .
منو بغل کرد و گفت راست میگی .ممنون که بیدارم کردی وگرنه باز کارم میکشید به قرص اعصاب و دعوا با بچه ها ...
روح وحشی
+ساده لوح نباشیم . به روابط نامتعادل نه بگیم . به آدمهایی که فقط میخواهند ما را مصرف کنند و هیچ احساس مسئولیتی نسبت به ما ندارند نه بگوییم .
++ذوق مرگ نشویم از همه ی بودن ها . گاهی وقتی خوب مصرف ات کردند تو را از زندگی شان بیرون پرت می کنند . بهانه هم زیاد دارند . بهانه هایی که خودشان میتراشند و هیج وجه ی واقعی ندارند .
و اگر برگشتند و ابراز علاقه کردند گول نخوریم چون برای مصرف مجدد ما آمده اند بی آنکه ذره ای مصرف شوند .
محبتی در کار نیست !
+++آدم ها بدنبال تکرار لحظات خوش گذشته و خوب شدن حال خودشان هستند . این کاملا طبیعی است . اما این طبیعی نیست که یک طرف به خیال وجود مهر و محبت و صمیمیت اجازه بدهد طرف دیگر چند صباحی از او سواستفاده کند و بعد هم غیب شود .
محبت کن و در کنارش محبت بگیر .
این معامله نیست . ویژگی یک رابطه ی سالم و متعادل است .
هر رابطه ی سالمی در دل اش یک نکته ی مهم دارد که اگر نبود یک رابطه ی بیمار است :
چند سال پیش سر گرایشی که یکی از همکلاسی ها و دوست صمیمی ام داشت و یک جورایی خط قرمز من بود رابطه مون کمرنگ و بعد هم قطع شد .
صمیمیت ما زیاد بود و عجیب همدیگر را دوست داشتیم . اما مدام درگیر میشدیم تا اینکه هر دو کم کم خسته شدیم .
دلم براش تنگ بود . دیگه به مشکلی که داشت هم فکر نمیکردم . یعنی برام خط قرمز نبود دیگه . صورتی کمرنگ شده بود ;-)
مدام ذهنم درگیرش بود . هم نگرانش بودم و هم دلتنگش .
گوشی موبایلم را برداشتم . رفتم سراغ کانتکت لیست و پیداش کردم . پیش خودم گفتم یا جواب میده یا نمیده اما اگر جواب داد و با من تندی کرد و یا قطع کرد من کوتاه نمیام چون من میدونم که دیگه با اون کاری که میکنه مشکل چندانی ندارم اما اون که نمیدونه . پس این منم که باید پا پیش بذارم و باهاش حرف بزنم . شاید اونم مثل من دلتنگه ...
زدم رو شماره گیر ...
زنگ خورد
زنگ خورد
قطع شد
باز زنگ زدم
باز زنگ زدم
خلاصه بالاخره عصر جواب داد ...
توضیحش سخته .
گفت : بله ؟
گفتم : سلام
گفت : سلام
و سکوت کرد .
بعد صدای گریه اش را شنیدم ...
گذاشتم کمی آروم بشه و بعد باهاش حرف زدم .
اونم حرف زد.
از دلتنگی هاش گفت . گله کرد . داد زد . باز گریه کرد .
من آماده بودم . آماده ی همه چی .
تحمل کردم ...
آروم که شد از خودم و دلتنگی هام گفتم . از اینکه فرق کردم . از اینکه دیگه با کارش مشکلی ندارم . اصلا به من ربطی نداره ...
باورش نمیشد . میگفت مگه میشه اینقدر تغییر کرده باشی .
حق داشت . یک روزی بود که خط قرمزم بود و باعث قطع ارتباطم با یک دوست صمیمی . اما من واقعا تغییر کرده بودم . موضوع فقط تغییر خط قرمزهام نبود . موضوع تغییر نگرشم به زندگی و آدمها بود .
من دوستیم را بخاطر یک نگاه اشتباه خراب کرده بودم .
خیلی حرف زدیم .
اونم عوض شده بود . خیلی ...
الان چند وقته که باز با هم ارتباط داریم . وقتی می رم زادگاهم ساعت ها با هم هستیم بدون اینکه توی کارش دخالت کنم .
من عوض شدم
اونم عوض شده
و زمانه هم ...
اینکه فکر کنیم بعداز چند سال هنوز همه چیز مثل گذشته است یک اشتباهه .
من تماس گرفتم باهاش . حرف زدیم . اون مستقیم به موضوع اشاره کرد. منم بهش توضیح دادم که مشکلی ندارم دیگه و باز کنار هم هستیم .
دوست صمیمی دوران مدرسه ارزش زیر پا گذاشتن غرور و اعتراف به اشتباه را داره !
مذاکره اولین گزینه ی من در روابط هست. مثلا انسانیم و توان گفتگو داریم .
اگر صمیمیت باشه . اگر رابطه خاص باشه پس همیشه راهی هست ...
روح وحشی
+هنوزم کارش را تایید نمیکنم اما خط قرمز رابطه نیست برام .
++سعی میکنم درک اش کنم . شاید اگر کنارش بودم موضوع فرق داشت . حالا که نیستم نمیتونم توقع زیادی ازش داشته باشم .
+++هر کس مسئول رفتار خودشه .
++++بدتر از اونام نمیتونه بین دو دوست صمیمی فاصله بندازه مگر اینکه دیگه علاقه و صمیمیتی نباشه ...
ویلیام کارلین گلسر در کتاب «ازدواج بدون شکست» فرمول جالبی را برای پیش بینی میزان موفقیت یک ازدواج ارایه می دهند.
آنها نیازهای اصلی انسان را به پنج دسته بقا، عشق، قدرت، آزادی، و تفریح تقسیم می کنند و هرکدام از این موارد را براساس مقیاس ۵تایی در زن و مرد به صورت مجزا می سنجند.
نیمرخ حاصل از این ارزیابی، راهنمایی خوبی برای پیش بینی آینده ازدواج آنها خواهد بود.
برای روشن شدن مطلب، پنج نیاز اصلی به این صورت شرح داده می شود:
همه ی ما میدونیم که نگرانی و دلتنگی گاهی میتونه چقدر زجر آور و کشنده است . و هر چه شخصی که نگران و دلتنگشی برات عزیزتر باشه درد و رنج اش هم بیشتره . طوری که حال و روزت میشه حال و روز من .
اضطراب و طپش قلب شدید . فشار خون بالا . بیخوابی و ...
واقعا کشنده است !
کشنده ...
اما چرا وقتی میشنویم ؛ میبینم و یا به هر نحو دیگه میفهمیم که کسی تا حد مرگ نگران و دلتنگ ماست باز هم لذت میبریم ؟!
چرا آدم ها اینقدر خودخواه هستند ؟!
علتش هر چی که هست معلولش اینه که فرد احساس مهم و خاص بودن میکنه . گاهی این لذت اونقدر زیاده که فرد از بهایی که دیگری بابت این لذت پرداخت میکنه کاملا غافل میشه !
لذت به بهای رنج تا حد مرگ آن دیگری .
مثل اینه که شاهد جان دادن یک انسان یا هر موجود زنده ای باشی و ازش لذت هم ببری !
واقعا ما چه موجودی هستیم ؟!!
شاید همه یکسان و به این حد خودخواه نباشیم . اما به هر حال این استعداد در همه ی ما اشرف مخلوقات هست .
یک عده وجدان و سوپر ایگو قوی دارن .یک عده هم اید قوی !
اشرفیم دیگه . سوسک که نیستیم !!
روح وحشی
+رنج دیگران واقعا آزارم میده . بخصوص کسانی که من برای اونها مهم و عزیز هستم و نگرانم میشن . برای همین سعی میکنم اغلب نقاب بزنم و نفهمن درونم چه خبره .
اما طبقه ی اول ؛ منابع ؛ شغل ؛ اخلاقیات خانواده و...کلا امنیت !
طبقه دوم بازم خانواده ؛ عواطف و ...کلا عشق و وابستگی !
طبقه سوم هم احترام و اعتماد بنفس و ...کلا عزت نفس !
و طبقه آخر هم که خلاقیت و حل مشکل ...کلا شکوفایی و تعالی فردی !
خوب که نگاه کنیم جنبه ی اصلی و پایه و اساس این هرم بر عواطف انسانی و روابط و احساس امنیت استواره .
سلامتی که در طبقه ی همکفه شامل سلامتی روح و روان و جسم میشه .
از طرفی انسان یک موجود اجتماعی و عاطفی هست .
پس برای شکوفایی ما نیاز به عشق و محبت ؛ خانواده و دوستان خوب ؛ عشق و صمیمیت و آرامش داریم .
با هم مهربان باشیم .
محبت کردن و محبت دیدن هر دو برای یک زندگی آرام و موفق ضروریه .
اگر نتونیم پاسخ درستی به غرایز و نیازهامون بدیم . اگر نیازهامون را سرکوب کنیم . این موضوع به کشمکش درونی می انجامه و ما بیمار میشیم ( طبقه ی همکف رطوبت میگیره و خودتون حساب کنید چه بر سر طبقات بالا میاد )
یک ایگوی عاقل و پخته سعی میکنه پاسخ درست و منطقی به درخواست های اید بده . اید نیازهاش را فریاد میزنه . نمیتونی بی توجهی کنی . اگرگفت تشنه امه و مثلا نوشیدنی گاز دار میخوام نمیتونی بذاری از تشنگی بمیره . با آرامش و برآورد وضعیت بهش آب میدی و گاهی هم در صورت امکان همون نوشابه اما به اعتدال .
ما به عشق همراه صمیمیت و محبت نیاز داریم .عشق همراه تعامل . گفت و شنید . محبت .
اگر از خودمون دریغ اش کنیم . اگر سرکوبش کنیم . اگر بجاش چیزهای تقلبی و فیک بدیم .شاید در کوتاه مدت گول بخوره ( نفس) یا تحمل کنه اما وقتی در دراز مدت خبری ازاصلیه نشه و عقده ها روی هم انباشته بشه ، چه بر سر ما میاد؟!
بیمار میشیم .
یک فرد افسرده میشیم .
به الکل ، مواد ، 3کس ، روابط موقت ، روابط سطحی ، خودفریبیو در بهترین حالت به فعالیت های جایگزین مثل کار و هنر و ورزش اما بصورت افراطی پناه میبریم که در نهایت این ره به ترکستان ختم میشه !! از اونجا که هنوز خواسته ی اید برآورده نشده و مشکل روز به روز بیشتر شده اونوقت که ما هرگز به طبقه ی بالا و موفقیت نخواهیم رسید !
عاشق باشیم .
عشق بدیم .
عشق بگیریم.
عشق ، سلامتی ما را تضمین میکنه .
وقتی تونستی پیداش کنی دو دستی بچسب اش . ازش نگهداری و مراقبت کن . از دست اش نده . توی این زندگی کوتاه هیچی ارزش این تلاش ها را نداره مگر عشق . چرا که فیزیولوژی این حیوان متکلم بر پایه عشق ورزی نهاده شده .
یک مادر
یک دوست
یک شریک عاطفی
یک هموطن
یک انسان دوست
.
.
.
و بالاخره یک انسان...
همه ی اینها بی عشق دیگه وجود ندارن . ناقص هستن . بیمارن یر ازعقده های مخرب هستند .
از سرکوب خودمون بپرهیزیم و بجای اون عاقلانه نیازهامون را تامین کنیم .
پی ام اس ، با نام سندرم پیش از قاعدگی نیز شناخته میشود یکسری علایم جسمی و روانی خاص در زنان است که زمان بروزشان با چرخه قاعدگی ارتباط دارد.
اگر یک زن باشید، با یک مشکل همیشگی و تکراری در زندگی خود مواجه هستید که به هیچ عنوان خوشایند نیست و تبعات منفی بیشماری بههمراه دارد. مشکلی که تقریبا نیمی از هر ماهِ زندگی را تحتتاثیر خود قرار داده و بسیاری از جذابیتهای دنیا و شادیهای درونی را کمرنگ میکند.
سندرم پیش از قاعدگی اختلالی است که علاوه بر زنها مردها هم باید در مورد آن آگاهی کامل داشته باشند تا اگر شریک عاطفیشان به این سندرم مبتلاست بدانند باید با او چگونه رفتار کنند.
علائم جسمی و روانی سندرم پیش از قاعدگی به طور متوسط ۱۰ روز پیش از شروع قاعدگی آغاز می شود و امکان دارد در طول آن و یا حتی پس از آن هم ادامه داشته باشد. البته این نشانهها بسیار متنوع است و ممکن است دو زن مبتلا به آن، هیچ نشانه ای شبیه به هم نداشته باشند. اما بروز تغییرات منفی و غیرعادی با طول عادت ماهیانه در همه زنان مشترک است.
هوسهای شدید شیرینی نشان دهنده این هستند که بدن شما یک ماده معدنی کم دارد و آن چیزی نیست جز منیزیم. کمبود منیزیم در خانمها ارتباط مستقیمی با قاعدگی آنها دارد.
نشانههای پی ام اس چیست؟
گرچه هر زن مبتلا به سندرم پیش از قاعدگی ممکن است برخی از علائم زیر را داشته باشد و برخی دیگر را نداشته باشد، اما معمولاً تحریک پذیری روانی و زودرنجی از نشانههای بسیار رایج در اغلب زنان است و به همین دلیل است که اگر مردی نسبت به این سندرم آگاه نباشد شاید با همسرش دچار چالش شود و کج خلقی و اندوه و کم طاقتیاش را تحمل نکند.
همچنین اگر زنی نسبت به این وضعیت جسمیاش بی خبر باشد ممکن است در دورههای ظهور علائم سندرم پیش از قاعدگی، میزان درگیریها و دلخوریهایش زیاد شود و تصمیم های غیرمنطقی بی بازگشت بگیرد:
در این دوره زنان معمولا از نظر روانی به شدت حساس و آسیب پذیر میشوند.
تمایلات جنسی زنان در این دوره کاهش مییابد.
نظم خواب شان مختل میشود و اضطراب بالا، تواناییشان را برای تمرکز از بین میبرد.
برخی زنان ممکن است احساس کرختی و رخوت کنند.
در این دوره زنان اندوهگین و بیقرار میشوند و ممکن است کنترلی روی رفتار خود نداشته باشند.
احتمال دارد که هیجانات را با شدت بیشتری بروز دهند.
به موجب پی ام اس هر محرک کوچکی میتواند زنان را آشفته و خشمگین کند.
برخی زنان دائما احساس خستگی میکنند یا دردهایی در نقاط مختلف بدن مثل سر، شکم، استخوان ها و عضلات احساس میکنند.
برخی نفس کم میآورند یا دچار حملات آلرژیک میشوند.
گاهی درد خانمها چنان زیاد باشد که حتی ممکن است از لمس شدن اندام شان رنج بکشند.
پی ام اس توانایی تمرکز را از بین میبرد.
سندرم پیش از قاعدگی مشکلات گوارشی مانند یبوست، اسهال، نفخ یا دلپیچه به وجود میآورد.
همچنین ممکن است فرد با تورم زیر چشمها، شکم و مفاصل مواجه شود.
شفافیت پوست در این دوران از بین میرود و جوش، لکههای پوستی یا تبخال ظاهر میشود.
حساسیت و تورم سینه و شکم پف کرده
احساس خشم مداوم یا جدی، بیقراری، یا افزایش مشاجره با دیگران
آگاهی از پی ام اس به زنان کمک میکند خشمش را بیش از پیش مهار کند یا از قرار گرفتن در موقعیتهای بحرانی بپرهیزد.
پی ام اس باعث میشود زنان معمولا از نظر روانی به شدت حساس و آسیب پذیر شوند.
سندرم پیش از قاعدگی را چگونه میتوان کنترل یا درمان کرد؟
سندرم پیش از قاعدگی با نوشیدن زیاد چای یا قهوه یا قرار گرفتن در شرایط مضطرب کننده بیشتر میشود. پژوهشهای علمی متعددی ثابت کردهاند علایم پی ام اس در زنانی که افسردگی یا تغذیه نامناسب دارند، بیشتر است.
متخصصان تاکید دارند که رژیم غذایی سالم برای داشتن احساس سلامتی جسمی و فیزیکی در این شرایط بسیار مهم است.
راه کنترل نشانههای سندرم قاعدگی به علایمی که ظهور میکنند بستگی دارد. اما به صورت کلی بهتر است توصیههای زیر را مدنظر داشت:
خوردن کربوهیدراتهای منسجم (مثل غلات سبوس دار و نانهای سبوسدار، ماکارونی و غلات)
قطع مصرف کافئین برای کمتر کردن احساس تنش و تحریکپذیری و برای کاهش درد پستان
ورزش کردن و افزایش دادن فعالیتهای فیزیکی (ورزشهای هوازی، تا ۳۰ دقیقه، ۴ تا ۶ بار در هفته)
مصرف مولتی ویتامین با تجویز پزشک (ویتامین B6 و E، کلسیم و منیزیم)
کاهش مصرف قند، نمک و چربی
افزایش غذا خوردن تا ۶ وعده غذایی کوچک در روز به جای ۳ وعده بزرگتر
داشتن خواب زیاد و عمیق
پرهیز از استرس و اضطراب
برای کنترل پی ام اس شاید بد نباشد زن نشانهها را هر ماه بر روی تقویم ثبت کند. این عمل به تشخیص اینکه آیا نشانهها، واقعاً، محدود به زمان پیش از قاعدگی و قابل پیشبینی در محدوده زمان معینی هستند، کمک خواهد کرد.
موز سرشار از «تریپتوفان» است. این ماده در بدن تبدیل به ماده شیمیایی «سروتونین» میشود که یک ناقل عصبی و بهبوددهنده خلق و خو در افراد است و داروی خوبی برای درمان سندرم پیش از قاعدگی محسوب میشود.
در آخر هم بگوییم، این سندرم در اکثر موارد به گونه ای بروز میکند که اغلب زنان علائم آن را عادی تصور کرده و از مراجعه به متخصص غفلت میکنند در حالی که این چشمپوشی میتواند به زندگی شغلی، خانوادگی و حتی روابط زناشویی آنها آسیب جدی وارد کند.
گاهی پرخاشگری و افسردگی در زنان مبتلا به این سندرم به قدری زیاد میشود که تاثیری بسیار منفی روی روابط فرد با دیگران اعمال میکند. از این رو توصیه میشود که برای کنترل علائم پی ام اس درنگ نکنید و حتما با پزشک متخصص خود در این باره مشورت کنید و از وی کمک بخواهید.
قورباغه به کانگورو گفت : من و تو میتوانیم بپریم. پس اگر با هم ازدواج کنیم بچه مان می تواند از روی کوه ها یک فرسنگ بپرد، و ما می توانیم اسمش را «قورگورو» بگذاریم ...
کانگورو گفت : "عزیزم" چه فکر جالبی! من با خوشحالی با تو ازدواج می کنم اما درباره ی قورگورو، بهتر است اسمش را بگذاریم «کانباغه» ...
هر دو بر سر «قورگورو» و «کانباغه» بحث کردند و بحث کردند ...
آخرش قورباغه گفت : برای من نه «قورگورو» مهم است و نه «کانباغه» ... اصلا من دلم نمیخواهد با تو ازدواج کنم ...
کانگورو گفت : بهتر ...
قورباغه دیگر چیزی نگفت. کانگورو هم جست زد و رفت. آنها هیچ وقت ازدواج نکردند، بچه ای هم نداشتند که بتواند از کوه ها بجهد و تا یک فرسنگ بپرد. چه بد، چه حیف که نتوانستند فقط سر یک اسم توافق کنند ...!
شل سیلور استاین ( نویسنده ی کتاب قطعه ی گمشده)
«پتانسیل موجود برای دستاوردهای بزرگ، قربانی اختلاف نظرهای کوچک می شود» ...
نگاهی به فیلم همهچیز دربارهی مادرم 1999 اثر پدرو آلمودُوار
■ همهچیز دربارهی مادرم (All About My Mother) فیلمی به نویسندگی و کارگردانی پدرو آلمودوار و محصول 1999 اسپانیاست. «استبان (با بازی الوی آزورین)، پسر جوانی است که رؤیای نویسنده شدن در سر دارد. استبان در شب هفدهمین سالگرد تولد خود از مادرش، مانوئلا (با بازی سیسیلیا روث) قول میگیرد تا هرچه درمورد پدر نادیدهاش میداند به او بگوید؛ ولی درست در همان شب، برای او حادثهی ناگواری رخ میدهد…»
همهچیز دربارهی مادرم سرآغازی غافلگیرکننده دارد. درحالیکه – بهواسطهی عنوان فیلم – بدیهی است تصور کنیم راوی داستان، استبان خواهد بود؛ اما در حدود ۱۰ دقیقهی ابتدایی فیلم، بهطور غیرمنتظرهای تمامی معادلات بههم میریزد. همهچیز دربارهی مادرم بهجز این مقدمهی دور از انتظار، در معرفی کاراکترهایش هم عملکردی موفقیتآمیز دارد و پازل شخصیتیِ مانوئلا، هوما، آگرادو، رُزا، نینا و لولا را بهگونهای میچیند که علاوه بر به دست دادنِ شناختی کامل از آنها، بهتدریج متوجه میشویم با آدمکهایی تخت و تکبُعدی روبهرو نیستیم؛ بهعنوان مثال، خواهر رُزا (با بازی پنلوپه کروز) هرچند که بهعنوان یک فعال اجتماعی، چهرهای مثبت و شناختهشده دارد؛ از لغزش به دور نبوده و مرتکب اشتباهی جبرانناپذیر شده است…
همهچیز دربارهی مادرم فیلم دشواری است؛ ملودرامی با محوریتِ شخصیتهایی بهغایت مشکلدار (آگرادو، هوما، نینا و گل سرسبدشان: لولا!) ساختن، نقب زدن به قلب نابسامانیهای اجتماع و با وجود این، حال تماشاگر را بد نکردن؛ دشوار و دشوارتر از دشوار است! چشاندن طعم سینما به عشاق حقیقیاش آنهم از راهی چنین پرپیچوخم، چالش بزرگ آلمودوار در نویسندگی و کارگردانی همهچیز دربارهی مادرم بوده که از آن سربلند خارج شده است.
بازیهای همهچیز دربارهی مادرم همگی روان و یکدستاند که البته نقشآفرینی فارغ از اغراق و درشتنماییِ خانمها سیسیلیا روث و پنلوپه کروز، درخشانتر از دیگران، در اذهان باقی میماند. بازیگری، رکنی مهم و جداییناپذیر از سینمای آقای آلمودوار است؛ همانطور که بازیگراناش نیز بدون ایفای نقش در فیلمهای او، هرگز به چنین شهرت و موفقیتی در سطح بینالمللی نائل نمیآمدند. نمونهها یکیدوتا نیستند: آنتونیو باندراس، خاویر باردم، پنلوپه کروز و…
همهچیز دربارهی مادرم موفق شد طی هفتادودومین مراسم آکادمی، جایزهی اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان را از آنِ خودش کند. فیلم همچنین در بفتا، سزار، کن، گلدن گلوب، گویا و… حضور پرسروصدایی داشت و مورد توجه قرار گرفت. از دیگر حواشیِ قابلِ اعتنا، میتوان به گیشهی – نزدیک به – ۶۸ میلیون دلاریِ همهچیز دربارهی مادرم اشاره داشت که وقتی بدانید تنها کمتر از ۵ میلیون دلار صرف ساخت فیلم شده است، فروشاش را خیرهکننده خطاب خواهید کرد!
پدرو آلمودوار از جمله مردان سینماگری است که فیلمهای جزئینگرانهی درجهیکی دربارهی زنان میسازد. در همهچیز دربارهی مادرم نیز نظیر بازگشت (Volver محصول ۲۰۰۶) و اغلب ساختههای بااهمیت آقای آلمودوار – شاهد ابراز وجودی پررنگ از جانب کاراکترهای مذکر نیستیم. همهچیز دربارهی مادرم یک ملودرام زنانهی گرم، دربارهی مصائب زندگی آدمهایی است که تماموکمال، باورشان میکنیم.
آدمی هرگز از کسی که از خود خردتر میشمارد نفرت ندارد، بلکه هنگامی به کسی نفرت می ورزد که او را با خود برابر یا از خود برتر شمارد.
فردریش نیچه /فراسوی نیک و بد
🔸 "توقع" آن روی سکهی مسئولیت است. توقع بدین معناست که از کسانی که با آنها ارتباط داریم، انتظار داریم در مقابل ما "احساس مسئولیت" کنند. "توقع به جا" یعنی اینکه از دیگران انتظار مسئولیت سنجیده داشته باشیم و بیش از تخصص، توان فکری، قدرت بدنی یا توانایی مالی از کسی توقع نداشته باشیم. هر چه در یک رابطه، دو طرف توقع کمتری از هم داشته باشند، آسیبپذیری آن رابطه کمتر میشود. آسیبپذیرترین افراد کسانی هستند که توقع دارند مردم به طور "ویژه" با آنها مدارا کنند. کسانی که نیاز به امتیازات ویژه، احترام ویژه، تشریفات ویژه و شرایط زندگی ویژه دارند، اغلب در زندگی دچار مشکلات بین فردی و نارضایتی هستند.
"بفرمایید نوبت شماست"
مهارت های زندگی برای نوجوانان
دکتر محمدرضا سرگلزایی
+به درد همه میخوره بخصوص ما ایرانی های ژنتیک متوقع و طلبکار