اشک از دیدگانم
می رباید
تصویری
لرزان
در خیال _شب
روح وحشی
ای عشق ای که میسوزی و میسوزانیم ای
عشق پشت پلکت شب به شب زندانیم
ای جان ای نگاه بی گناهت آسمان ای
جان خاطراتم مانده بی تو زیر باران
ای عشق از غمت دیوانه ام آرام گریه
بر شانه ام برگرد راه برگشتی اگر هست
ای عشق دل به دریا میزنم طوفانیم
امشب مست مستم از چه میترسانیم
نمی دونی وقتی میگم نفس های من یعنی چی .
یه حرف عاطفی و رمانتیک نیست .
نفس یعنی وقتی نیست قلبت خودش را به سینه میکوبه .
یعنی تنگی نفس میگیری .
یعنی فشارت میره بالا .
یعنی بعد از یک مدت نه قلب داری و نه ریه ...
یعنی رگ هات داغون میشن .
یعنی کم کم تند تند داری میمیری .
دقیقا حالی که الان دارم .
شدم مثل مجروحان شیمیایی که با دستگاه نفس می کشن و روزی هزار بار میگن کاش اینی که میره دیگه برنگرده ...
روح وحشی
+نمیفهمید چی میگم . نکشیدید درد من را .
آمین که سلامت باشید و هرگز هم نفهمید . هیچکدوم تون نفس های من . هیچکدوم ...
خوب باشید . خوب خوب خوب ...
حالا دیگه یه جوری شده که میاد منو بغل میکنه و سرم را میذاره روی سینه اش ...
گذر زمان خیلی چیزها را عوض میکنه .
روح وحشی
+پسرم قدش حدود 2 متر شده . نگاش میکنم و از اینهمه زیبایی که در او جمع شده لذت میبرم و مدام قربون صدقه اش میرم .
++ وقتی به قد و بالای تو هم نگاه میکردم . وقتی روبروی من راه میرفتی . توی دلم قربون صدقه ات میرفتم .
قدت بلندتر نشده و نخواهد شد اما هنوزم از این دور دور و یواشکی قربون صدقه ی تو هم میرم ... پس حسودی نکن 😉
+++زندگی بی عشق و موسیقی و کتاب و قهوه و سفر مساویست با زهر مار ...
سکوت میکنم
تا صدای تو را
بشنوم به جان
از میان فاصله ها
...
گوش کن
زمزمه ی خلوت مرا میشنوی ؟
لالایی میخوانم ات
پر از نوازش های دلتنگی
برای شب های درازت
شب هایی آبستن از تنهایی هایت
در همهمه ی کرور کرور
نامحرمان دل
که پناه بی پناهی تو اند
..
گریز از زنی نتوانی
که در سینه ات
خانه کرده است
ابدی
.
من و سکوت _ شب ها
بی امید هیچ طلوعی
از جانب شمال
روح وحشی
تو مث خواب گل سرخی لطیفی مث خواب
من همون ام که اگه بی تو باشه جون می کنه
من نمازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوستت دارم شنیدنه
نفست شعر بلند بودنه
با تو بودن بهترین شعر منه
نو مث وسوسه ی شکار یک شاپرکی
تو مث شوق رها کردن یک بادبادکی
تو همیشه مث یک قصه پر از حادثه ای
تو مث شادی خواب کردن یک عروسکی
من نمازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوستت دارم شنیدنه
نفست شعر بلند بودنه
با تو بودن بهترین شعر منه
تو قشنگی مث شکل هایی که ابر می سازن
گل های اطلسی از دیدن تو رنگ می بازن
اگه مردای تو قصه بدونن که این جایی
برای بردن تو با اسب بالدار می تازن
من نمازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوستت دارم شنیدنه
نفست شعر بلند بودنه
با تو بودن بهترین شعر منه
دانلود نماز / نیاز با صدای زنده یاد فریدون فروغی
صدایم کن
بند _ دلم بند است
به صدایت
وقتی میخوانی ام ماه من
...
تو باشی
و من باشم
و رفتن ..
من بپرسم کجا می رویم
و تو بگویی
" داریم میریم کوه ؛ شکار آهو "
و بخندی و چشمک بزنی
و قند در دلم آب شود
و تلخی های زندگی
از یادم برود
و باز زندگی کنم
نزیستن هایم را
در اینهمه مردن ...
روح وحشی
+این زندگی نیست . مرگ تدریجی است زیر شکنجه ی نبودن ها..
شب هایم
سخت آهسته اند
و این کشداری شان
سخت کشنده است .
روزهایم اما
زود تمام میشوند
صفحه ی روزگارم
روی دور تند است
...
موش موذی انتظار
ذهنم را میجود
و موریانه ی بیهودگی
روحم را
من به صدای تحلیل رفتنم خو کرده ام
..
بهانه ای برای زیستن
بهانه ای برای خندیدن
بهانه ای برای ادامه
تهی ام از هر بهانه ای
.
بیا کمی حرف بزنیم
بیا بخندیم
بیا دوباره بودن را تجربه کنیم
خسته ام از این همه صرف _ مصدر_ تلخ_ نبودن
صبح
ظهر
شب
روح وحشی
+ کاش عادت میکردم . کاش از سرم می افتادی . کاش ...
زمستان خیال رفتن ندارد
پیکرم در این زمهریز
مرگ را
در لحظه های سرد
مزه مزه میکند !
تلخ است و رنج آور
اینهمه زیستن
بی بهاری که کوچ کرده بودن اش را
از تقویم فصل هایم !
...
خواب دیده ام
رفتن زمستان را
در بیداری چشم هایم
مژه ای بر گونه ی آینه ام
آمدن ات را نوید داد
و لبخندی سرخ
سبز شد
بر چهره ی مواج آب
وقتی خود را در گذر زمان
ولابلای سال ها
در جستجو بودم .
برق چشمان آسمان
شگونی این خواب را
بر پلک های شب هک کرد .
..
بی بهار زیستن نتوانم .
.
ماه من
روح وحشی
+بهار نزدیک است بیاید ...
باور کن ، صدامو باور کن
صدایی که تلخ و خسته ست
باور کن ، قلبمو باور کن
قلبی که کوهه اما شکسته ست
شکسته ست
باور کن ، دستامو باور کن
که ساقهء نوازشه
باور کن ، چشم منو باور کن
که یک قصیده خواهشه
وسوسهء عاشق شدن
التهاب لحظه هامه
حسرت فریاد کردنه
اسم کسی با صدامه
اسم تو هر اسمی که هست
مثل غزل چه عاشقانه ست
پر وسوسه مثل سفر
مثل غربت صادقانه ست
باور کن اسممو باور کن
من فصل بارون برگم
مطرود باغ و گل و شبنم
درختم درخت خشکی
تو دست تگرگم
باور کن همیشه باور کن
که من به عشق صادقم
باور کن حرف منو باور کن
که من همیشه عاشقم
امید جانم ز سفر باز آمد، شکر دهانم ز سفر باز آمد
عزیز آن که بی خبر، به ناگهان رَود سفر
چو ندارد دیگر دلبندی، به لبش ننشیند لبخندی
چو غنچه سپیده دم، شکفته شد لبم ز هم
که شنیدم یارم باز آمد، ز سفر غمخوارم باز آمد
همچنان، که عاقبت، پس از همه شب بدَمد سحر
ناگهان، نگار من، چنان مه نو آمد از سفر
همچنان، که عاقبت، پس از همه شب بدَمد سحر
ناگهان، نگار من چنان مه نو آمد از سفر
من هم، پس از آن دوری، بعد از غم مهجوری
یک شاخه گل، بردم به بَرش، یک شاخه گل، بردم به بَرش
دیدم که نگار من، سرخوش، ز کنار من، بگذشت و به بَر، یار دگرش
بگذشت و به بَر، یار دگرش
وای از آن گلی که دست من بود، خموش و یک جهان سخن بود
خموش و یک جهان سخن بود
گل که شهره شد به بی وفایی، ز دیدن چنین جدایی
ز غصه پاره پیرهن بود
==>> تکست اهنگ رفتم که رفتم از اینتر موزیک <<==
تو از من فرزندی نخواهی داشت
شعری برایت نخواهم سرود
و عاشقت نخواهم بود
تو اما بسیار شیرینی
کودکی را مانی که در گاهواره میخندد
من با تو نرم نرمک
از میان وهم جنگل ها خواهم گذشت
تن به خنکی چشمه های خیال خواهم داد
و دستان تو را بر پیکرم خواهم لغزاند
کسی چه می داند
شاید به عبادتی
و شاید به هوسی و لذتی
و دهان من زهدانی خواهد بود
تمام لبخندهای بارور از لبان سرخ تو را
فردا خواهد آمد
و من تو را دوست خواهم داشت
...
اما عاشقت نخواهم بود
شعری برایت نخواهم سرود
و فرزندی برایت نخواهم آورد
..
روح وحشی
اسفند 92
دست هایت را
به من بده
اعتماد کن
به امنیت دستانم
تو را به جایی خواهم برد
که نرفته ای
که ندیده ای
هرگز
جایی که هیچ قلبی در آن نتپیده است
پلک هایت را بسپار
به آتش لبانم
و پیکرت را
به هرم انگشتانم
تو را به جایی دور خواهم برد
سرزمینی بکر
پر از تو
هیچ از من
مه آلود
سبز
پر از هوای تازه ی زندگی
هیچ از مرگ
که زندگی را با مرگ چه کار ؟!
لبانت را بسپار به آتش نفس هایم
تو را به آسمانی خواهم برد
که هیچ ماه و خورشیدی در آن طلوع نکند
جز تو
هیچ از من
هیچ از من
همه تو
همه عشق
دلت را
بسپار به دلم
تو را با زندگی آشنا خواهم کرد
با عشق
که بی عشق مردگانیم راه رونده
که بی عشق مردمانیم با چشم های دریده
با دست هایی پر از حس مرگ
و دهان هایی که جویدن را باز نمی ماند
و شکم هایی که انبساط خویش را جشن گرفته اند
و جمجمه هایی که تهی از اندیشه
شهوت را نشخوار میکنند
دست هایت را به امنیت دستانم بسپار
روح وحشی
15 مهر 1394
نمیدونی چه کیفی داره وقتی میگی :
قربون چشمای قشنگت بشم .
فدای اون دستای قشنگت بشم .
دورت بگرده این ف...
قربون قد و بالات
قربون خنده هات
و ...
خلاصه کیف داره . اونم چه کیفی !
تخلیه انرژی عشق و محبت باعث تازگی و طراوت اون میشه و انرژی بیشتر و پاک تر و بهتر را حس میکنی ...
انگار عاشق تر میشی
کلا این چرخش انرژی زایندگی بالایی داره .
موافقی ؟!
روح وحشی
+مادر فدای قد و بالات نازنین پسر خوشگل و خوش تیپم :*
وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید
وقتی عدم چشم تو را هیچ از ازل می آفرید
وقتی زمین ناز تو را در آسمانها می کشید
وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم می چشید
من عاشق چشمت شدم، نه عقل بود و نه دلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی
یک آن بُد این عاشق شدن، دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
وقتی که من عاشق شدم، شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد
من بودم و چشمان تو، نه آتشی و نه گلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی
شاعر: افشین یدالهی