صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو


 

پوشیده چون جان می روی اندر میان جان من

سرو خرامان منی ای رونق بستان من

چون می روی بی‌من مرو ای جان جان بی‌تن مرو

وز چشم من بیرون مشو ای مشعله تابان من

هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم

چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من

تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم

ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من

بی پا و سر کردی مرا بی‌خواب و خور کردی مرا

در پیش یعقوب اندرآ ای یوسف کنعان من

از لطف تو چون جان شدم وز خویشتن پنهان شدم

ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من

گل جامه در از دست تو وی چشم نرگس مست تو

ای شاخه‌ها آبست تو وی باغ بی‌پایان من

یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشی

پیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من

ای جان پیش از جان‌ها وی کان پیش از کان‌ها

ای آن بیش از آن‌ها ای آن من ای آن من

چون منزل ما خاک نیست گر تن بریزد باک نیست

اندیشه‌ام افلاک نیست ای وصل تو کیوان من

بر یاد روی ماه من باشد فغان و آه من

بر بوی شاهنشاه من هر لحظه‌ای حیران من

ای جان چو ذره در هوا تا شد ز خورشیدت جدا

بی تو چرا باشد چرا ای اصل چارارکان من

ای شه صلاح الدین من ره دان من ره بین من

ای فارغ از تمکین من ای برتر از امکان من

زردها بی خود قرمز نشده اند
قرمزی رنگ نینداخته است
بی خودی بر دیوار.
صبح پیدا شده از آن طرف کوه "ازاکو" اما
"وازانا" پیدا نیست
گرته ی روشنی مرده ی برفی همه کارش آشوب
بر سر شیشه ی هر پنجره بگرفته قرار.
وازانا پیدا نیست
من دلم سخت گرفته است از این
میهمان خانه ی مهمان کش روزش تاریک
که به جان هم نشناخته انداخته است:
چند تن خواب آلود
چند تن نا هموار
چند تن نا هشیار.

آری آری زندگی زیباست

زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست 

گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست


(بخشی از منظومه ی آرش کمانگیر استاد سیاوش کسرایی)


بله زندگی زیباست اما با هزار اما و اگر و شرط و شروط


زندگی زیباست اگر 

چشم هات را بسوی فقر و جنایت و ظلم و دزدی و تجاوز و جنگ و ...ببندی !

اگر بیتفاوت نسبت به تمام وقایع زمین بری توی لاک خودت و با گل و بلبل و هنر و ...خودت حال کنی !

اگر آدم رویایی باشی که غرق در فانتزی های خودشه !

و هزار اگر و مگر دیگه !


مگر میشه چشم و گوش و احساس و شعور داشت و با وجود اینهمه ظلم و بیداد چه علیه انسان ها و چه له انسان و علیه طبیعت و سایر جانداران ؛ باز هم لبخند زد و گفت : زندگی زیباست !


زندگی ملغمه ی عجیبی از رنج و لذت هست که دوز هر کدام برای هر انسان مثل DNA متفاوته .

اما رفتارش مثل DNA نیست . در مراحل مختلف عمر بسته به متغییرهای مختلف دوزش بالا و پایین میشه .

گاهی خود عامل رنج و لذت تغییر میکنه و گاهی احساس اون !


زندگی زندگیه !

بیخودی زیبایی و زشتی را نبندی به خیکش !!!


روح وحشی

+زندگی سراسر رنج و درده !

JUST IT

اثبات علمی :

چون موجب مرگ زودرس انسان ها میشود !

دو مطلب :

یک ))

این لینک باشگاه مشتریان همراه اوله. تو باشگاه می تونی کلی امتیاز جمع کنی و با امتیازات بسته های اینترنت، مکالمه و پیامک رایگان بگیری. به محض ورودت 20 امتیاز هدیه هم بهت می ده...


لینک باشگاه مشتریان




دو ))

متاسفانه اینترنت نامحدود شبانه رایگان از 20 آبان برداشته شد . منم بیچاره شدم بس که پول اینترنت دادم . امروز فهمیدم با چند راه ساده میتونم با هزینه ی کم اینترنت صبحانت و شبانه بخرم و با امتیازات باشگاه برای بقیه ساعات اینترنت رایگان بگیرم .

دلم نیومد این تجربه ی هیجان انگیز را به اشتراک نذارم .

اول باشگاه ثبت نام کنید . همراه من را نصب کنید و بعد مراحل بعدی ...


سوالی بود همونجا توی برنامه میتونید از پشتیبانی بپرسید .


اعتباری و دائمی هر دو را شامل میشه .


روح وحشی


بیشتر دردها و رنج ها کوتاه مدت اند ، و حتی اگر طولانی باشند به خاطر داشته باش که خواب شیرینی در پی آنهاست ...


از این رو نیروی خویش را در مقابله با دریا و توفان تلف مساز ، عاقلانه تر آن است که در همان حال که دیگران خویشتن را در معرض توفان قرار داده اند، تو به پناهگاه ساحل دریا بگریزی.


اما در پناهگاه خود ، تماشاگر لاقیدی مباش. بکوش تا دیگران را نیز، که از غرق آب نجات می ‌یابند ، در کنار خویش پناه دهی ، و آنان را ، با وجود خویش به «زیبایی آرام بخش زندگانی خلوت» ، شایق گردانی. 


با متانت و آرامش زندگی کن. در خوردن و آشامیدن میانه رو باش ، و از شیرینی مصاحبت دوستان بهره برگیر. مهم این است که بدانی با چه کسی طعام می ‌خوری نه این که چه می ‌خوری ...


اپیکور


اولین فیلسوف مادی یونان


دوباره باران گرفت
باران معشوقه‌ی من است
به پیش بازش در مهتابی می‌ایستم
می‌گذارم صورتم را و
لباسهایم را بشوید
اسفنج وار
باران یعنی برگشتن هوای مه آلود شیروانی های شاد!
باران یعنی قرارهای خیس
باران یعنی تو برمی‌گردی ...
شعر بر می‌گردد
پاییز به معنی رسیدن دست های تابستانی توست
پاییز یعنی مو و لبان تو
دست‌کش ها و بارانی تو

و عطر هندی‌ات که صد پاره‌ام می‌کند
باران‌، ترانه‌ای بکر و وحشی ست
رپ رپه‌ی طبل‌های آفریقایی ست
زلزله وار می‌لرزاندم!
رگباری از نیزه‌ی سرخ پوستان است
عشق در موسیقی باران دگرگون می‌شود
بدل می‌شود به یک سنجاب
به نریانی عرب یا پلیکان غوطه ور در مهتاب!
چندان که آسمان سقفی از پنبه های خاکستری ابر می‌شود
و باران زمزمه می‌کند
من چون گوزنی به دشت می‌زنم
دنبال عطر علف
و عطر تو که با تابستان از این جا کوچیده!


نزار قبانی

شنیدیم و خوندیم که هر کسی که بتونه دلتنگی را تحمل کنه بقیه چیزها را هم میتونه تحمل کنه .

اما به نظر من بدتر از دلتنگی ، نگرانی ه !

دلتنگی مربوط به احساسات میشه که مهار شدنی ه . اما نگرانی یک واکنش عصبیه که هشدار دهنده است و تا کاری نکنی کارستان ؛ ساکت نمیشه !

هر چه دلیل و منطق براش بیاری که اتفاقی نمی افته باز هم غریزه بهت میگه که وخی کاری بکن ...


روح وحشی

+با هر دو باید دست و پنجه نرم کنم . 

کم آوردم آقا 

کم آورم !


اغلب ما وقتی چیزی را نمیفهمیم آن را نقد میکنیم .


شاید نقد تخصصی و صحیح و بی بغض و کینه و حسد باعث رشد باشد اما کو چنین نقدی ؟!

بخصوص نقد هنری مزخرف ترین است و کار بیکاره ها !

اما یک استثنا ؛ به شما نقد دوستان اجازه میدهم تا آنها را که ادای هنرمندها را در می آورند حسابی نقد کرده و اصلا حالشان را جا بیاورید .


نقد هنر ورود به حریم خصوصی و تعدی به احساسات و روان هنرمند است !

بگذاریم آدم ها احساساتشان را به گونه ای که دلشان میخواهد متجلی کنند و اگر برایمان قابل فهم نبود در دهانمان را ؛ نوک قلممان را گل بگیریم و برویم پی کار خویش و کاری انجام بدهیم که ارزش ماندن داشته باشد . آخر نقد هم شد کار منتقد بیکار ؟!

دست بکشیم از سرک کشیدن در کار دیگران و چوب لای چرخ کردن و نامش را نقد گذاشتن !

البته نقد هنر هفتم که صنعت سینما هم نامیده میشود خب فرق میکنه دیگه ! زیرا این مورد تلفیقی است از هنر و صنعت و تکنولوژی . نون خوبی هم توشه لامصب . نقد فیلم را میگم !

روح وحشی

+تو گر بهتر می زنی بستان بزن !

بله ...

خلقیات ما ایرانیان !


سر جان ماکدونال انگلیسی در باب اخلاق ایرانیان بدین قرار اظهارنظر نموده است: ایرانیان چنانکه مشهور است نژادی خوش سیما و مردمانی مهمان نواز میباشند و در مقابل مصائب بردباری و نسبت به بیگانگان مهربان هستند و در رفتار و کردار بینهایت مودب و ملایمند و حرکات و سکناتشان دلپذیر است.


گفتارشان گیرنده و دلفریب و مصاحبتشان گوارا و دلپذیر است و لکن در عوض فاقد بسیاری از صفات پسندیده اند چنانکه در تمام فنون مکر و حیله و دوروئی و ریاکاری ماهرند و نسبت به زیردستان شقی و غدار و در مقابل زبردستان افتاده و فروتن می باشند. ازین گذشته مردمی هستند بی رحم و کینه خواه و حریص فاقد ایمان و محروم از صفات قدرشناسی و شرافتمندی.


▫️نویسنده: محمدعلی جمالزاده


+من هم مایلم چند مورد اضافه کنم.

پرمدعا

تک رو

طبیب و حکیم

وزیر شعار

یا کتاب نمیخوانیم یا کرم کتابیم . دریغ از تفکر و تعمق

مغرور

راحت طلب

مصرف گرا 

و ...


Hello
Hello, it's me
I was wondering if after all these years you'd like to meet
To go over everything
They say that time's supposed to heal ya
But I ain't done much healing
Hello, can you hear me
I'm in California dreaming about who we used to be
When we were younger and free
I've forgotten how it felt before the world fell at our feet
There's such a difference between us
And a million miles
Hello from the other side
I must have called a thousand times
To tell you I'm sorry for everything that I've done
But when I call you never seem to be home
Hello from the outside
At least I can say that I've tried
To tell you I'm sorry for breaking your heart
But it don't matter it clearly doesn't tear you apart anymore
Hello, how are you?
It's so typical of me to talk about myself I'm sorry
I hope that you're well
Did you ever make it out of that town where nothing ever happened
It's no secret that the both of us
Are running out of time
So hello from the other side
I must have called a thousand times
To tell you I'm sorry for everything that I've done
But when I call you never seem to be home
Hello from the outside
At least I can say that I've tried
To tell you I'm sorry for breaking your heart
But it don't matter it clearly doesn't tear you apart anymore
Ooooohh, anymore
Ooooohh, anymore
Ooooohh, anymore
Anymore
Hello from the other side
I must have called a thousand times
To tell you I'm sorry for everything that I've done
But when I call you never seem to be home
Hello from the outside
At least I can say that I've tried
To tell you I'm sorry for breaking your heart
But it don't matter it clearly doesn't tear you apart anymore

ترجمه اش را دوست نداشتم اما تا حدودی بدک هم نیست 👇

لینک متن و ترجمه و پخش

گاهی مجبور به رفتن میشویم .

مهم نیست به کجا اما اغلب بر میگردیم اگر هنور دل مان گیر باشد ...

گاهی جلای وطن

گاهی ترک خانواده

گاهی ترک یک دوست


اگر برگشتم از من مپرس چرا رفتم و یا چرا برگشتم ؟!

فقط مرا بپذیر و بدان اینی که بازگشته دیگر آنی نیست که رفته است  ...


روح وحشی

+دوستم بدار ای که بسوی تو بازآمده ام از روی مهر !



علی‌رغم تمام احترامی که برای شخص خودم قائلم ، نمی ‌توانم زندان ‌بان ‌ها را به چشم موجودات برتر نگاه نکنم ...


آگاهی از این که در حصار هستی ، مثل سمی است که به تدریج اثر می ‌کند و شخصیت آدم را به کلی عوض می ‌کند. این مهم ‌تر از یک تغییر روانی است ، عقده‌ی خودکم‌ بینی نیست. بلکه یک جریان طبیعی غیر قابل اجتناب است. وقتی که رمانم را درباره‌ی گلادیاتورها می‌ نوشتم ، همیشه متعجب بودم که برده‌های رومی که تعدادشان دو سه برابر مردان آزاد بود، چرا ارباب ‌هایشان را به زیر نمی ‌کشیدند. 


الا یواش یواش برایم روشن می‌شود که ذهنیت یک برده در واقع چیست. می‌توانم نظر بدهم که هر کس درباره‌ی روان‌شناسی توده‌ها حرف می‌زند، باید یک سال زندان را تجربه کند.


آرتور کوستلر / گفتگو با مرگ

ترجمه: خشایار دیهیمی



افق 

بوسه ی آسمان است

بر کویر

بر دریا

بر صحرا

جایی که بلند مرتبه ای

سجده می کند 

بر کوچک مرتبه ای

افق

تلاقی تمام اضداد است

جایی که پیدا نیست دیگر

 هیچ ضدی

هیچ کمی

هیچ بیشی

افق

سراسر یگانگیست

شاید افق به ما میگوید که ما دچار توهم هستیم

و هر آنچه میپنداریم 

همان پندارست

نه آنچه هست !


روح وحشی


اولین مردی که دختر به او ابراز علاقه می‌کند پدر اوست. پاسخی که پدر به ابراز علاقه او نشان می‌دهد برای رشد جنسی دختر بسیار حیاتی است. گرما، بازیگوشی و عشق پدر برای رشد جنسی سالم دختر بسیار مهم است.


پدری که نقش طبیعی خود را به عنوان حامی دختر جوان خود نادیده می‌گیرد، بیشتر به روحیه دختر آزار می‌رساند و به علت نیاز به سلطه مذکر، رشد جنسی عادی دختر از طریق معاشرت با محارم متوقف می‌شود.


چنین دختری باید بقیه عمر خود را صرف بازپس‌گیری جنسیت خود کند... دخترانی که در دوران کودکی از بی‌توجهی پدر رنج برده‌اند در هر رابطه‌ای دنبال آن توجه گمشده می‌گردند.

 

مورین مورداک / ژرفای زن بودن


+صد البته که عشق و محبت و صمیمیت مادر نسبت به پسر نیز برای رشد و تکامل او بسیار ضروری است .


بهش سلام کردم . جواب نداد !

براش شکلک درآوردم . نخندید !

نوازشش کردم . هیچی نگفت !

قلقلکش دادم . ریسه نرفت !

براش چای آوردم . نخورد !


دست گذاشتم روی شونه اش و گفتم هی حواست انگار به من نیست !

افتاد ...

...


روح وحشی

+بهش دست نزن . پوسیده !

تزئینی ه ... 

‍ 


 آفرینندهٔ جهان  چون به خلقت زن رسید دید آنچه مصالح سفت و سخت برای خلقت آدمی لازم است در کار آفرینش مرد به کار رفته و دیگر چیزی نمانده. در کار خود واله گشت و پس از اندیشهٔ بسیار چنین کرد: گِردیِ عارض از ماه، و تراش تن از پیچک، و چسبندگی از پاپیتال، و لرزش اندام از گیاه، و نازکی از نی، و شکوفایی از گل، و سبکی از برگ، و پیچ و تاب از خرطوم پیل، و چشم از غزال، و نیش نگاه از زنبور عسل، و شادی از نیزهٔ نور خورشید، و گریه از ابر، و سبکسری از نسیم، و بزدلی از خرگوش، و غرور از طاووس، و نرمی آغوش از طوطی، و سختی از خاره، و شیرینی از انگبین، و سنگدلی از پلنگ، و گرمی از آتش، و سردی از برف، و پرگویی از زاغ، و زاری از فاخته، و دورویی از لک‌لک، و وفا از مرغابی نر گرفت و به هم سرشت و از او زن ساخت و به مردش سپرد.


پس از هفته‌ای مرد نزد خدا آمد و گفت: 

«خدایا! این موجودی که به من داده‌ای زندگی را بر من تباه کرده. پیشه‌اش پرگویی است. هیچ‌گاه مرا به حال خود وانمی‌گذارد، آزارم می‌دهد، می‌خواهد همیشه نوازشش کنم، می‌خواهد همیشه سرگرمش سازم، بیخود می‌گرید، تنها کارش بی‌کاری است. آمده‌ام اورا پس بدهم، زیرا زندگی با او برایم امکان‌پذیر نیست. او را از من بازستان.»


خدا گفت: «باشد.» و زن را پس گرفت.


پس از هفته‌ای دیگر دوباره مرد نزد خدا شد و گفت: «خداوندا! می‌بینم از زمانی که او را به تو پس داده‌ام تنهای تنها شده‌ام به یاد می آورم چگونه برایم آواز می‌خواند و می‌رقصید، از گوشهٔ چشم به من می‌نگریست، با من بازی می‌کرد و به تنم می‌چسبید. خنده‌اش گوش‌نواز بود، تنش خرم، و دیدارش دل‌نواز. او را به من باز پس ده.»


خداوند گفت: «باشد.» و زن را به او پس داد.


پس از سه روز، دیگر بار مرد نزد خدا شد و گفت: «خدایا! نمی‌دانم چگونه است، اما من به این نتیجه رسیده‌ام که زحمت او بیش از رحمت اوست. پس کرم کن و او را از من باز پس گیر.»


خدا گفت: «دور شو! هر چه گفتی بس است! برو با او بساز.»


مرد گفت: «اما با او زندگی نتوانم کرد!»


خدا گفت: «بی او هم زندگی نتوانی کرد!» 


آن‌گاه به مرد پشت کرد و دنبال کار خود رفت.


 مرد گفت: «چه بایدم کرد؟ نه با او توانم زیست، نه بی او!»


 داستان کهن هندی

■ برگردان صادق چوبک




خیلی ازما امشب به دلایل مختلف مجبوریم سفره ی یلدا را درتنهایی پهن کنیم .

یک قاچ هندونه

یک پیاله انار

یک بشقاب میوه

یک پیاله آجیل یلدا 

و ...

همه چی یک و تک ...

اینم یه جورشه . چاره چیه ؟!


اکران خصوصی شب یلدا به همه ی اونایی که از سر اجبار یا انتخاب تنها هستند خوش بگذره .


روح وحشی

+تنها موندی با خودت 


چون طلای ناب مرا بی منت از خاکم بکن

یک شبی را عاشقانه از هوس پاکم بکن

هر نگاهت موجی بر هر تخته سنگ پیکرم

پرتلاطم تر ز پیشم. غرق امواجم بکن

بی منت از خاکم بکن

از هوس پاکم بکن

غرق امواجم بکن…


میپسندم بازوانت را به دور شانه ام

اول کارم هنوز. فکر سرانجامم بکن

با تو من در شب خیال دیگری دارم به سر

همچو شبگردی مرا از خواب بیدارم بکن


بی منت از خاکم بکن

از هوس پاکم بکن

غرق امواجم بکن

فکر سرانجامم بکن

از خواب بیدارم بکن…


دوست دارم همچو پیچک بر سر و پای تو پیچم

باز امشب چون گل وحشی شدم. رامم بکن

شبنمی شو. بوسه بر گلبرگ اندامم بزن

بوسه بارانم بکن. بی تاب بی تابم بکن

بخت و قسمت را بگو دستی به دست هم دهند

دست به دستم ده. کنار سایه ات خوابم بکن


بی منت از خاکم بکن

از هوس پاکم بکن

غرق امواجم بکن

فکر سرانجامم بکن

چون گل وحشی شدم.رامم بکن

بی تاب بی تابم بکن

در کنار سایه ات خوابم بکن


دانلود


وقتش رسیده که بزرگ بشی ؟!

پدر و مادر خودت باشی؟!

مسئولیت زندگیت را بپذیری ؟!

مسئولیت چیزی که دقیقا الان هستی بپذیری ؟!


اهل شاد کردن خودت هستی یا منتظری دیگران برات شادی مهیا کنن؟

از تنهایی میتونی لذت ببری ؟

بلدی یه چای یا قهوه درست کنی و با یه تکه شیرینی یا کاکائو جشن بگیری ؟!

میتونی از قدم زدن روی برگ های پاییز و تنهایی کافی شاپ و رستوران رفتن لذت ببری ؟

اونقدر بالغ شدی که همونطور که به خودت احترام میذاری و هوای خودت را داری به حقوق دیگران هم احترام بذاری ؟!

میتونی قربانی نباشی و حس قربانی بودن نداشته باشی ؟!

میتونی بجای سرزنش و انتقاد دیگران اونها را درک کنی و همدلی کنی ؟!

و خیلی سوالات دیگه که باید از خودمون بپرسیم تا بفهمیم بلدیم پدر و مادر خودمون باشیم ؟!

که اگر بلد نباشیم یعنی هنوز بچه ای نابالغیم و باید بزرگ بشیم !

یعنی هنوز وقت شوهر کردن و زن گرفتن مون نیست .

یعنی هنوز آماده ی پدر یا مادر شدن نیستیم .

یعنی نیاز به کمک یه مشاور متبحر داریم ...



روح وحشی 

+ققنوس باش و از میان آتش برخیز !


خانم مهناز افشار یک پست ویدئویی اینستاگرامی در مورد جلوگیری از مرگ و میر بر اثر اوردوز ارسال کردند که من را یاد صحنه ای انداخت که سال ها پیش از پنجره ی یک هتل در فرانکفورت فیلمبرداری کردم .

شاید خیلی از شما مطلع باشید . در کشورهای پیشرفته مراکز شبانه روزی هست که به معتادان به مواد مخدر و الکل خدمات اورژانس پزشکی ارائه می کنه . مرگ بر اثر اوردوز موردی هست که بسیاری از افراد بخصوص نوجوانان و جوانان را تهدید می کنه .

به هر حال چهره ی زشت اعتیاد وجود داره . در کنار مبارزه با اعتیاد و فروش مواد مخدر باید خدماتی از قبیل ارائه ی سرنگ مجانی در داروخانه . ارائه ی خدمات اورژانسی توسط 115 و بیمارستان ها و درمانگاه ها ...و مهمتر از همه فرهنگ سازی و دادن اطلاعات کافی به جامعه پیوسته انجام بشه .

مردم باید بفهمند که اعتیاد نه جرم هست و نه گناه . اعتیاد یک بلا و بیماری خانمانسوز هست که اگر خانواده و جامعه و دولت نسبت به اون نگاه و رویکرد صحیحی نداشته باشند فاجعه بار میشه .


چند سال پیش صحنه ای دیدم که هنوز فراموش نکردم . یک نوجوان اوردوز کرده و کنار پارک افتاده بود. مردم به یک مرکز پزشکی زنگ زدند . متاسفانه برخلاف قسم و اخلاق پزشکی و با نگاه عوام با این نوجوان در حال مرگ برخورد شد . دوست ندارم بیشتر بنویسم ...

جامعه ای که معضل بزرگی بنام کاهش نرخ سن اعتیاد داره و دولت هم به اون معترف هست . جامعه ای که مواد مخدر براحتی در دسترس نوجوانان و جوانان هست .آیا نباید مردم سعی کنند آگاهانه تر برخورد کنند ؟

 والدین باید اطلاعات به روزی در مورد انواع مواد مخدر داشته باشند .

باید علائم یک فرد معتاد را بشناسند.

باید روحیه نوجوانان خودشون را بشناسند .

باید یادشون بیاد که نوجوان 



فرد معتاد نیاز به کمک داره . مغزش درست کار نمیکنه . همه ی دنیا و زندگیش میشه مواد . چرا ؟ چون مغزش بهش فرمان میده !

وقتش نیست که مثل مجرم و مقصر و گناهکار بهش نگاه کرد .

فرد معتاد یک بیماره و باید به بیمار کمک کرد !!


روح وحشی


+خانم افشار به دادسرا احضار شدند .

++اطلاعات در مورد نالوکسان در ویکی پدیا در دسترس هست .

+++اگر انگلیسی می دانید خودتان تحقیق کنید . این دارو در طرح Take home در اروپا اجرا میشود . در کانادا و آمریکا هم بدون نسخه فروخته میشود .


اینجا بخوانید :


ر اروپا طرح "نالوکسان-در-خانه"Take Home Naloxone-THN چند سالی است که به اجرا در آمده و مرکز کنترل مواد و اعتیاد اتحادیه اروپا در گزارش سال ۲۰۱۷ خود تاثیر این طرح در کاهش مرگ و میرهای ناشی از اوردوز را مثبت ارزیابی کرده است.

در آمریکا، همه ایالت‌های این کشور به غیر از هاوایی، آموزش همگانی و توزیع بدون نسخه پزشک نالوکسان را قانونی اعلام کرده‌اند.

در بسیاری از این نقاط، همچنین قوانینی به تصویب رسیده که اصطلاحا به آنها "قانون سامری نیکو" اطلاق می‌شود و به موجب آن رهگذاران و کسانی که به قصد کمک به قربانیان اوردوز خدمات پیش اورژانس یا پیش بیمارستانی چون تزریق آمپول را انجام می‌دهند از حمایت قانونی برخوردار می‌شوند و حتی در صورت وارد کردن صدمات جسمی به فرد قربانی، از پیگرد قضایی مصون شده‌اند.


هر آدمی ارزش غضب و قهر و خشم ندارد .


آدم هایی آنقدر کوچک که بهتر است پشت یک در بگذاری شان و فراموششان کنی .

اینها ارزش حمل شدن ندارند . حتی بصورت دلخوری و ...

از اینها باید گذشت چرا که قبلا خودشان با خودشان چنین کرده اند .


بیتفاوتی بهترین درسی است که به اینان می توان داد !


روح وحشی



فقر :مادامی که ذهن درگیر مبارزه با فقر و یافتن راههای گذران زندگیست و به معنای دیگر برده ی پول است  اندیشیدن و تفکر راهی به دنیای او ندارد .
*ثروت : آنسوی دیگر سکه ؛ مادامی که همه دغدغه ی زندگی و ذهن میشود اندوختن مال و ثروت و به معنای دیگر برده ی پول است اندیشیدن و انسانیت راهی به دنیای او ندارد .
پول و اشیا ؛ ابزاری برای زیستن در دنیای امروز هستند.
ابزاری که در خدمت تمام انسان ها باید باشد .
نه در خدمت عده ای و نه انسان در خدمت آنها !


* منظورم پول پرستی افراطیست .

با پول مخالف نیستم . 

با اسیر پول بودن مخالفم.

چه بگیم اه اه

چه بگیم میمیرم براش 


روح وحشی

✔ اگر چیزی خارج از قاعده گران شود !


در جوامع متمدن :

مردم خردمندانه آن را تحریم میکنند


در جوامع عصبی :

مردم وحشیانه شورش میکنند


ودر جوامع احساساتی :

مردم حریصانه میخرند و انبار میکنند 


بعید میدانم در تاریخ چندهزارساله بشریت هیچکس به دلیل نخوردن #پسته در شب یلدا از دنیا رفته باشد ، آجیل نه کسی را سیر میکند و نه کسی از نخوردنش دچار سوءهاضمه میشود پس میتوانیم به جای اینکه در صف‌های طولانی بایستیم تا پستۀ کیلویی ٢۵٠ هزارتومانی را به خانه ببریم خشکبار نخریم و به مهمانانمان بگوییم که : نه از سر نداری و فقر بلکه به خاطر اعتراض به گرانی بی‌قاعده آن را نخریدیم چون ما بخشی از همین جامعه هستیم و قرار نیست هر طور که خواستند با ما رفتار کنند و اجناس‌شان را به هر قیمتی که تحمیل کردند بخریم !!

شنیدید که میگن با ترس ات روبرو شو ؟!


اگر با ترس ات روبرو شدی و پیش رفتی پس یعنی شجاعی !




انجی توماس: شجاعت به معنی نترسیدن نیست. شجاعت یعنی با این که ترسیده ‌ایی ، به پیش بروی ...



روح وحشی

+منم خیلی وقت ها می ترسم . سعی میکنم با ترسم روبرو بشم .

یعنی دقیقا با چیزی که ازش میترسم وارد چالش میشم .

هیولا که نیست 😉

++جدیدا دنبال یه حرکت هستم که بدجوری ازش میترسم اما چون لازمه دارم سعی میکنم انجامش بدم . حرکت بهتر از گندیدنه . ما رودیم نه مرداب !



وقتی حداقل حقوق کارگران یک م و صدوبیسته حدودا ...

وقتی چندین ماهه که خیلی از کارگران حقوق نگرفته اند ...

وقتی تعدیل نیرو و اخراج شده یک چیز عادی ...

وقتی در این اوضاع و احوال بنز cl با روکش مخمل و الماس وارد میشود ...

وقتی یک قصر روی زمین های دولتی بالای تهران ساخته میشود ...

وقتی بچه ی بچه ی بچه ی ...فلانی در فلان مدرسه و دانشگاه اروپایی و آمریکایی زور میزند تا مدرک بگیرد ...

وقتی پسر خاله پسر عمومی دختر دایی نوه عمهی خاله بلقیس پول ندارد قسط شهریه ی دانش آموز المپیادی را بدهد ...

وقتی و وقتی و وقتی ها ...

دیگر حرف از شکاف طبقاتی معنا ندارد .

این شکاف نیست . دره است .

دره ای که کم کم همه ی ما از ما بدتران را میبلعد !


روح وحشی 

+تا حالا بچه هاش گوشت نخوردن .

++ میگفت میدونی چند وقته لب به برنج نزدیم ؟!

+++دیگه نمیشه نون و پنیر هم خورد . ما به همین نون بربری خالی هم راضی هستیم ...


یاد دکتر حسابی افتادم . وقتی در کودکی نان خشک در آب میزدند و میخوردند . آن زمان فاصله ها واقعا درز و شکاف بود . میشد با نان خشک هم پرش کرد !!!