فرص کن که چشم های من
هیچ تر نشد
خون دل خوردن را
تکه تکه جا ماندن در جاده ها را
بسوی نیمکتی زرد
به نام ^انتظاری برای نیامدن ^
چه توانم کرد
فرض کن که شماره ات فراموش کند
نمره گیره تلفن
با تماس های وقت و بی وقت دلم
با مکالمه های مجنون وار زبانم
با سایه ات
چه کنم
فرض کن عکس های نیم رخ و تمام رخ و نیم قد و تمام قدت را
سپردم به رود پشت خانه ات
با کتاب کتاب تصویر زنده ات در خاطره ام
چه کنم
بیا و بگذار من بمیرم به درد خویش
و بجای آن همه فرض های بی حصول
فرض کن که نیستم
و نبوده ام
به هیچ دیار
روح وحشی