"ما زن ها رسم خوبی داریم. زمانه که سخت می گیرد شروع می کنیم به کوتاه کردن ناخنها، موها، حرف ها و رابطه ها!"
ویرجینیا وولف، خاطرات خانه ییلاقی
حالا زمانه دارد سخت می گیرد و من قیچی برداشته ام و شروع کرده ام به کوتاه کردن، انگار مادرزاد استاد سلمانی به دنیا آمدهام انقدر که شیرین قیچی به دستم نشسته است. چند وقتی است که حرفها کوتاه شدهاند و یک انباری به نام دل شدهام مامن اشان. موها را که نگو و نپرس، خیلی وقت است که تیغ قیچی را بیخ گلویشان نگه داشته ام، ناخنهایم را هم به کلافگیهایم دارم میبخشم و حالا قیچی بیخ گلوی رابطهها نشسته. زمانه که سخت می گیرد رسم ما زنها مثل خواب زمستانی به سراغمان می آید تا ما را از دوران سرما بگذراند. در حال گذارم، میگذرم از خودم اما از تو نمیدانم میتوانم یا نه!
همه چیز بسته به برندگی قیچی روزگار است.
منبع متن دوم :
وبلاگ دوده
http://dodeh.blogfa.com