پس به امید تحویل حال هامان ...
چند وقتی ، بخشی از دلم را ریختم روی دایره و نوشتم و نوشتم ...
در این نوشتن ها قسمتی از اشتباهات خودم را پیدا کردم که شاید اگر نمینوشتم موفق به رویارویی با اونها نمیشدم !
گذشته ای که حال نیست و دردی از امروز من دوا نمیکنه ؛
گذشته ای که راهش را از من جدا کرده ؛
گذشته ای که در راستای اهداف من نیست ؛
بهتره در همون گذشته بمونه و من هم امروز خودم را بسازم و راهم را ازش جدا کنم .
زندگی من هم ادامه داره ...
پس به امید حالی بهتر از گذشته ؛ اون را با تمام دوست داشتن ها و رنجش ها و دردها و خوشی ها میبوسم و میذارم کنار .
بدرود ای دیروزی که دیگه جزوی از امروز من نیستی
بدرود ...
روح وحشی
+به امید موفقیتی مستمر
++ای گذشته ، بهتره تو هم من را کاملا به گذشته بسپری و یا اصلا در همان گذشته دفن کنی ...
+++بیش از این عمرم را تلف نخواهم کرد . عزاداری آنچه از دست رفته کافیه !