صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو



یه جایی خونده بودم که برای پرت کردن حواس خودمون از موضوعی یک کش به مچ ببندیم و تا رفتیم توی فکر کش را بکشیم و رها کنیم . یه جور تلنگر ...

یه روز که داشتم با یک سایکولوژ صحبت میکردم پرسید که این چیه بستم به مچم که من هم بادی به گلو انداختم و گفتم جریان چیه .

کمی نگام کرد و گفت اینجوری که پیوسته اون فکر با تو و جلوی چشم توست !

جا خوردم . چطور خودم بهش فکر نکرده بودم ؟! گاهی آدما چقدر بی توجه و بیفکر عمل میکنن !


میخوای رها شی به اسارت فکر نکن . فقط رها شو ...

میشه ارادی به چیزی فکر نکرد اما برای رها شدن از فکری که ناخودآگاه در ذهن تو حضور داره باید مثل یک شی تکراری روی طاقچه ی عادت بهش نگاه کنی تا کم کم از بیتفاوتی تو دق کنه و بمیره یا خودکشی کنه !


هندوها بهش میگن شاهد بودن . شاهدی بی قضاوت ...


روح وحشی

+به فکر کردن ناخودآگاه به تو عادت کردم . اما خودآگاهم تحت کنترلمه . کلا اوضاع اغلب خوبه . قطره قطره مردم اما هنوز زنده ام ...

نظرات  (۱)

بلاگفا بودی؟
دعوتی به وبم
پاسخ:

بلاگفا هم مینویسم.


زنده باشید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی