من کی ام ؟
هیشکی !
گاهی فکر میکنم خیلی حالیمه و گاهی هم به این درجه از درک و فهم میرسم که هیچی حالیم نیست و یه خنگول درجه یکم !
مغزم هنگیده .
روحم سرگردون شده .
دنیا برام تنگ شده .
حوصله ی خودمو ندارم .
هیجی بدتر از این پارادوکسی که من توش دست و پا میزنم نیست .
یک ابر انسان در حد کرم خاکی !
روح وحشی
+فیزیک و جسم من توان مشخصی داره . دلم میخواد توانا باشم اما نیستم . گاهی توهم می زنم که نامبر وانم . بعد میبینم مامان 74 سالم بهتر از من با تکنولوژی درب و داغون لباسشویی دوقلو کنار اومده و من هنوز بلد نیستم راه اش بندازم .
گرفتاری من اینه که هر کاری میکنم باید خوب از مکانیزمش سر در بیارم .انگار قراره تعمیر یا طراحی مجددش کنم !
خنگول شدم یا بودم ؟! نمیدونم !!