دو واژهی هموزن، با صوتی کاملا مشابه که تنها تفاوت آواییشان در دو حرف «د» و «ت» میباشد؛ که این دو حرف هم، بسیار شبیه به هم تلفظ میشوند. همین نکات باعث شده که اکثریت، این دو واژه و کاربردشان را با هم، یکی بگیرند و یکی را تلفظ اشتباه و ناصحیحِ دیگری بدانند! اما این دو، کاملا مستقل و متفاوت از هم هستند.
«همزادپنداری» چیست؟
«همزاد» موجودی خیالی در افسانهها و باورهای مردم اعصار گذشتهست. پیشینیان اعتقاد داشتند که هر انسان، یک همزاد مخصوص به خودش را دارد و ارتباط روانی و عاطفیِ تنگاتنگی بین این دو برقرار است. به طوریکه اگر مثلا انسانی ناراحت، خوشحال، خشمگین و ... شود، همزادش هم در همان لحظه و بدون دلیل خاصی، ناراحت، خوشحال، خشمگین و... میشود.
«همذاتپنداری» چیست؟
تعریف ویکیپدیا از این اصطلاح: اصطلاحی در روانکاوی است که بیشتر از نوشتههای زیگموند فروید ریشه میگیرد. فروید اصطلاح همانندسازی را به دو شیوه بهکار میبرد: یکی از آنها فرایندی است که در طی آن، خویشتن، تلاش میکند تا اشیاء یا رویدادهای درون محیط را با خواستهها یا آرزوهای «نهاد»، مطابقت دهد.
اصطلاح همانندسازی همچنین برای توصیف این موضوع بهکار میرود: تمایل به افزایشدادن احساس ارزشمند بودن، ازطریق متصلکردن خود به یک شخص، گروه، یا سازمانی که مهم بهحساب میآیند. احساس غرور وقتی که وزنهبردارِ شهر در مسابقات کشوری برنده مدال طلا میشود، یا وقتی که تیم ملی فوتبال در مسابقات جام جهانی برنده میشود، مثالهایی از همانندسازی هستند.
انتخاب مُد، موسیقی، مجلات یا کتابها، یا حتی طرز حرفزدن یا رفتارهای دیگر نیز میتوانند نمونههایی از همانندسازی باشند، به این شرط که فرد را از لحاظ روانی به افرادی که وی آنها را موفق، قدرتمند، یا جذاب میداند، نزدیکتر سازد. پوشیدن تیشرتها یا ژاکتهایی که آرم تیمهای ورزشی، شرکتهای تجاری، یا سازمانهای مختلف را دارد نیز نمونهای از همانندسازی است. تقلیدکردن پسر از پدر و دختر از مادر نیز نوعی همانندسازی سالم است. در این حالت، کودک با والدین خود همانندسازی میکند.(ارزشهای آنها را درونیسازی میکند) و بهاینترتیب، از تنبیهشدن بهدلیل در پیشگرفتن ارزشهایی متضاد اجتناب میکند. پیوستنِ یک نوجوان بدون اعتماد به نفس به گروههای شبهنظامی یا نظامی نیز نوعی همانندسازی است. اگر به اصلِ آلمانیِ این اصطلاح نگاه کنیم، میتوانیم بگوییم که در این مکانیسم دفاعی، فرد، هویّت یک شخص دیگر را، تا حدی، بهخود میگیرد.
خوب حالا اگر خیلی خوب، تعاریف بالا را بررسی کنیم، میفهمیم که:
همزادپنداری یعنی قرار گرفتن در شرایط محیطی یکسان با شخصی دیگر (=تاثیرپذیری یکسان)؛ و همذاتپنداری «تاثیرگذاری» یکسان و مشابه، با الگوبرداری از رفتار شخصی دیگر است.
همزادپنداری، شبیه شدن لحظهای و گذراست؛ در حالیکه همذاتپنداری، شبیه دیگری شدن طولانی مدتتر و پایاست.
به عنوان مثال، اگر وقتی که یک «گاوچران» شروع به گریه میکند، شما هم ناراحت شوید و حتی گریه کنید، با او همزادپنداری کردهاید. اما وقتی که به سبک گاوچرانها میایستید؛ تفنگ خیالیتان را از غلافش بیرون میکشید؛ شلیک میکنید؛ چند بار آن را دور انگشتتان میچرخانید و دوباره داخل غلافش میگذارید، با آن گاوچران همذاتپنداری کردهاید.
در پایان، اگر هنوز هم تفاوت این دو را چندان درک نکرده اید، از این به بعد، فقط همزادپنداری کنید! چرا که در اکثر موارد منظور اشخاص، «همزادپنداری» کردن با شخصیتهای داستانها و قصههاست. این اصطلاح، حتی بخشی از تعریفِ اصطلاحِ همذاتپنداری را هم در برمیگیرد! و برخلاف چیزی که رایج شده، «همذاتپنداری» کاربرد خیلی کم و نادری را شامل میشود.
jeem.ir