مطالعه و کسب دانش بدون تعمق و هضم درست مطالب نهایتا ما را به دانا تبدیل میکنه .کسی که با تکیه بر نظرات و دانش افراد شهیر سخن میگه و از قدرت تحلیل شخصی و ارائه ی نظر به نام خودش برخوردار نبوده و حتی می ترسه . این دوستان کتاب ها را ؛ سخنرانی ها و سمینارها را قورت می دهند و برون داد ایشان چیزی دست و پا شکسته خواهد بود که برای هیجکسی نان نمی شود که خربزه آب است .
اما افرادی که خودشان دست به تجربه می زنند .در پدیده های زندگی تعمق می کنند .هیچ حرف و نظریه و ادعایی را تنها به استناد این که از زبان و یا قلم شخص شناخته شده و معتبری جاری شده ، نمی پذیرند روزی به مرحله ی آگاهی نسبی خواهند رسید و درصورت ادامه ی راه و دچار شدن به بلوغ های پی در پی به روشنگری نزدیک و نزدیک تر میشوند .
فرق این دو گروه به مثابه تفاوت کسی است که یک دست مبل منبت کاری چند میلیونی در خانه دارد و به آن می بالد و کسی که صندلی چوبی اما ساده ی خود را با دستان خودش ساخته است . پیکره ی چوب را لمس کرده و می داند کشیدن اره بر آن چه لذتی دارد .برای چه کاری چه اره ای و برای چه چوبی چه طرحی بهتر است .
قضاوت با شما که کدام بهتر است.
اما چرا این موضوع رو مطرح کردم ؟ دلیلش اینه که متاسفانه اغلب تحصیلکرده ها و روشنفکرهای ما شدیدا دچار مصرف گرایی و تکیه بر محفوظات ذهنی شده اند و اگر موضوعی مطرح بشه با استفاده از اسامی پر طمطراق فلاسفه و جامعه شناسان و ... بادی به غبغب انداخته و جوری حرف می زنند که انگار کشفیات خودشون هستش ! گرایش شدید به دانش و اطلاعات و فرار از تعمق ...ارزش شدن مطالعه ی صرف ؛ یادگرفتن و استفاده از نام اون افراد و کلاس دانستن اون باعث شده افراد توان تحلیل رو از دست بدهند .از نجربه کردن بگریزند ... و نظری بشوند ور حالیکه رشد و کمال در گرو تجارب ارزشمند شخصیه .البته در کنار اساتید فن . من هرگز منکر مفید بودن استفاده از وجود ارزشمند اینان و استفاده از آثار و راهکارهاشون نیستم . سخن من این است که هر کس باید خودش زندگی را تجربه کند و بفهمد ...عمیفا ...وگرنه هرگز به مرتبه ی آگاهی نمی رسد . با حلوا حلو گفتن دهن آدم شیرین نمیشه .
روح وحشی