ذهن ما خیلی موذی تشریف داره .چنان خر رو رنگ میکنه و جای گورخر به ما قالب میکنه که نگو . ما هم میدونیم سرمون یه کلاه گشاد رفته و این خره و نه گور خر اما بازم قربون صدقه ی خر گرانقدر میریم و میگیم وای عجب خط و خالی . عجب گورخری ! چقدر زیبا و دلفریب و یه چن تا هم ویژگی که هیچ رقم بهش نمیاد میبندیم به نافش . مثلا عجب عضلاتی . عجب گردن بلندی . عجب یالی و ...
عشق هم انگاری تووی همین مایه هاست . ذهن از شخص ؛ بتی میسازه و ...بقیه ماجرا .
بعد از یه مدت که ابرها میرن کنار دو دستی میزنی تووی سرت که ای داد بیداد عجب کلاه گشادی رفته سرم . تازه اگر شانس بیاری اینو میگی ...
اگر مثل من احمق و دیوونه باشی تا آخرش محکم می ایستی و میگی هر چی که باشه میخوامش ... خر که هیچ تو بگو سوسک ! اصن دکتر روانشناسم گفته تنها راه علاج حماقت و جنون تو اینه که عاشق سوسک بشی .
خب بازم حرفی هست ؟! :-/
روح وحشی