وقتی دو روح میشوند
همه ی دلخوشی هم
فاصله ها چه حقیر اند
واژه ها چه بی ضرورت
و دلهره ی رسیدن یک رقیب از راه
می میرد در زهدان شک
که عشق را خیانت معنایی نیست
و جسم را ارزش ...
...
من اینجا
تو آنجا
ما شدیم
بیش از پیش
و هیچ رویدادی
دیوار نخواهد شد دل ما را
..
اشک هایت را
من می ریزم
لبخندهایم را
تو بر صورتت بنشان
.
دوستت می دارم
تا دلی می طپد
در سینه ی پر درد من
روح وحشی
پ.ن. نازنین بی قرار
از فریب روزگار
خم به ابروت نیار