گویند که دوزخی بود عاشق و مست
ای کاش مثلا میشد گاهی یک کمی مرد .خوب که خستگی ات در رفت بلند شد و زیر دوش آب گرم رفت و خاک از تن و لباس شست و بعد از سر بی قیدی لبخندی زد و گفت :
بازم میخوام برم بمیرم .آخه مگه تووی این دنیا چه خبره ؟!
فعلا بای
See u in the hell
:D
روح وحشی