به مقصد رسیدم اما نه به مقصود
بخواب آرام جانم
با بوسه ای بر پلک هایت
به خواب می روم
تا بشویم خستگی راه از تن
مانده نباشی که تو نیز در این سفر
از غزل تا غزل با من بودی
و دوست در عین حضور
غایب
چه آنکه یار همیشه حاضر من
جایی نخواهد گذاشت برای دیگر حضور
پیشانی بر پیشانی ات
پلک میبندم به رویا
روح وحشی
پ.ن. خوب بخوابی عزیز دل
سر بر سینه ات آرام میخوابم مثل آن روزها که رفت ...