بعضی آدم ها عجیب خبره هستند در شکستن دل .چونانکه هیچ بند زنی را دیگر مهارت در بند زدن آن نخواهد بود.
اینان دل خود را دل و دل دیگران را قطعه ای گوشت یا شاید هم سنگ می دانند .
چگونه اینهمه تضاد در یک آدم جمع میشود ؟ واقعا نمی دانم !
نوبت دیگران که میشود باید قوی باشتد و خود دار و واقع بینانه پا روی خواسته دل بگذارند .
به خودشان که می رسد هزار راه پنهانی و یا فریبکارانه برای رسیدن به خواسته ی دلشان پیدا می کنند .
اینان مرا یاد واعظی می اندازند که چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند. (حافظ)
میشنوی ؟ پنهانی ! تا بتوانند ادای انسان ی قوی و خویشتن دار را دربیاورند . اینان به جز مهارت در شکستن دل دیگران در خودفریبی هم تخصص که هیچ ید طولایی دارند !
پ.ن. روزی میرسه که پرده ها می افته و همه چیز آشکار میشه ... تو خالی بودن ادعاها هم ...