نفس هایم
حبس در مرطوب ترین سینه
در جنگ با طپش های سرخ
مردد در صعود نای
در پی سقوط نفس های تو
به اندرونی ترین هزارتوی شهر سکوت
نفس هایم
از پا افتاده
کشان کشان می رود تا لبه جاده ی عبورت
شاید بگذری
شاید بگذری
...
دشنه ای به تکرار
بر یسار سپیدار
در شهوتی بیقرار
به دریدن و فشردن
به پنجه ای
تا التیام این درد کهنه
به جهیدن سرخی به سیاهی
..
نبضی حریص
در میان لبانم
مکرر
مکرر
لجوج
مینوازد ساز رفتن را
.
زنده ام هنوز
روح وحشی