صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو


خیلی دردآوره که یه روز وقتی می خوانت بهت بگن :

خیلی زیباست تو را آنگونه که همیشه می خواستی دوست بدارند.

و روزی که مزاحمی و اضافی بهت بگن

نباش ... هیچ جور نباش ... و تمام ورودی ها رو به روی تو ببندن

هیچی رنج آورتر از این نیست که کسی رو که تمام وجودته و حاضری براش جون بدی اینقدر نبودنت رو بخواد .

...

چاره چیه ؟ اونی که عاشق تره باید کوتاه بیاد .

اینجاست که خواسته ی معشوق باید بشه نهایت خواسته ی عاشق ... یعنی رفتن و محو شدن .

تحمیل کردنت به کسی که عاشقشی اما تو رو نمیخواد و پس میزنه یعنی آزار دادن کسی که ذره ای رنج کشیدن اش رو نمیخواستی و نخواهی خواست.

اما چرا این کارو میکنی ؟ 

پاسخ : وابستگی !

پس باید رها بشی و  این رهایی خیلی درد داره اما بعدش خیلی شیرینه چون هر دو رها می شید .

هم او

هم تو

او از تو

تو از وابستگی

 

روح وحشی

پ.ن. پذیرش بعضی چیزا خیلی سخته ... مگه میشه چونان عشقی ته اش بشه آرزوی نخواستن ات .

پاسخ : آره چون عیار عشق پایین بوده . هوس بوده . به همین سادگی !

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی