من به حقارت عشق دیروز
قانع نیستم دیگر
حریصانه دوستم بدار
دزدکی و از پشت علف های بلند
تو دوست ترم بدار
و انکار کن
قرار ما واژه هایی باشند
پر از دروغ و فریب
من چشم هایت را
من دست هایت را
من دلت را باور دارم
دوست ترم بدار
به دل
زبان بگذار دروغ بگوید
انکار تو
بلندترین فریاد است
وتو میدانی
و من میدانم
حقیقت چیست