و آنگاه انسان واژگانی ساخت تا عقده ها و زخم های چرکین خود را التیام بخشد .
وجدان را برای اینکه بگوید من اشرفم .
وفاداری را تا لباس زرین بر تن وابستگی کند.
محبت و مهربانی را تا غریزه و هورمون ها را رمانتیک بنماید و دچار التذاذی افیونی شود.
و عشق ...
و عشق را ساخت تا ناامیدی او را به پوچی نکشاند ...
ما آدم ها حقیرترین ؛رقت انگیزترین و خودخواه ترین موجودات جهان هستی بوده و هستیم .
از ضعف خود دچار قدرت طلبی و کشتار و تجاوز میشویم.
از ترس دست به جنگ های خونین و شکارهای غیرضروری حیوانات آلوده میکنیم .
برای خوب زیستن نیازی به صدمه زدن نیست . به عقیده ی من کافیست که حریم ها را ارج بنهیم . نه به حریمی وارد شویم و نه اجازه بدهیم حریم ها و خطوط قرمز ما مورد بی حرمتی قرار بگیرد .
کافیست تا انتظارمان از دیگران و زندگی را از آنچه ما میخواهیم به آنچه هست تغییر دهیم .
کافیست تا به جای یکی شدن با من های بیمار به نظاره ی آنها بنشینیم.
سخت است اما شدنی .
روح وحشی