صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو


می بارد از آسمان

نور

سکوت

و تردید بی صدای ابرها

بباریم

نباریم

ذهنی مغشوش 

ورای مه

قدم میزند خیسی علف ها را

و کتاب دیروز

خزان میشود برگ به برگ

در دهان باد

موریانه ها

عجول در شکستن سکوت

شبنم ها در عصیان با تردید ابرها

و ظلمت سرد اتاق در کمین آنسوی پرده ها

پیش می روند عقربه ها

بی تفاوت به هذیان های زندگی

به رسم تمام ساعت ها

آشوب است

در رگی سرخ

طپش گنگ احساس را

پسمانده های دیروز میپوسند

و حشرات 

موش ها را میجوند

موذیانه

ته مانده های خاطرات

کم کم هضم میشوند 

در شکم روزمرگی

و دیگر ردی نخواهد ماند از اندوه بیقرار مهتاب

در بستر خواب مرداب

...

جنگ و صلح

تولد و مرگ

عشق و سنگدلی

مهربانی و خشم

زندگی ...

..

باور میکنم

هذیان ذهن را

مستی شراب

نشئگی افیون

صعود دوپامین

.

عقل

عین دیوانگی است

 

روح وحشی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی